رحمانیت اسلام - کثرت گرایی و قرائت های مختلف از دین - فصل هشتم - قسمت دوم
- پیوست شماره 1
مبارزه با خاص گرایی فرهنگی و افراطی گری
فرایند جهانی شدن در عین حال که تا حدود زیادی فرهنگ و هویت را بستر زدایی و سرزمین زدایی می کند ، اما در عین حال سه اتفاق و پیامد به تناسب نوع "من کنشگر یا منفعل" سازنده هویت ممکن می گردد :
اول ، به گسترش فرهنگ و اتخاذ هویتی برتر نیز یاری می رساند ؛
دوم ، به هضم شدن و انفعال فرهنگی و بی هویتی یاری می رساند ؛
سوم ، خاص گرایی فرهنگی در اثر مقاومت پدید می آید .
خاص گرایی فرهنگی
خاصگرایی در عرصه فرهنگ ، عبارت است از توسل به ایدئولوژیهایی که در آن بر بیهمتایی و حتی برتری شیوه ی زندگی، اعمال و باورهای گروه یا جماعتی معین تاکید میشود. این پدیده در انواع رفتارهای جمعی خشونتبار و غیرخشونتبار مانند: خیزشها و ستیزهای قومی، جنبشهای ملیگرایانه، بنیادگرایی، نژادپرستیهای جدید و از این قبیل ؛ نمود مییابد . بنابراین خاص گرایان به دنبال احیای فضای بسته فرهنگی می باشند .
این خاص گرایی ها بسیار گوناگون هستند و درحوزه های مختلف دینی ، زبانی و قومی جوامع توسعه یافته و توسعه نایافته شکل می گیرند. برخی نظریه پردازان این گرایش و تحول را نشانه بحران لیبرالیسم و آرمان جهان وطنی قلمداد می کنند(Thompson,1998,179) .
گسترش بنیادگرایی دینی، ناسیونالیسم ، هویت قومی و هویت سرزمینی ؛ به مثابه مهم ترین واکنش های خاص گرایانه به فرایندجهانی شدن، محور بحث امانوئل کاستلز در بحث از ماهیت و عملکرد جامعه شبکه مبناست (Castells,1997,12) .
با توجه به پدیده خاص گرایی ، و به چالش کشیده شدن فرهنگ، بحران هویت یکی از موضوعاتی است که در رابطه با جهانی شدن مورد توجه قرار میگیرد. در جامعه ی سنتی، پیوند تنگاتنگ فضا، زمان و فرهنگ، با مکان یا محل و سرزمین معین، نیازهای هویتی را به خوبی تأمین میکرد و انسانها درون دنیاهای اجتماعی کوچک، محدود، پایدار و منسجم خود، به هویت و معنای مورد نیازشان به آسانی دست مییافتند، ولی فرآیند جهانی شدن با پاره کردن این پیوند و نفوذپذیر کردن و فروریختن مرزهای مختلف زندگی اجتماعی، آن دنیاها را به شدت متزلزل و حتی نابود کرد. بر اثر این دگرگونیهای بنیادین، امکان هویتیابی سنتی بسیار کاهش یافت و نوعی بحران هویت و معنا پدیدار شد ( گل محمدی ، 1386 ) .
خاص گرایی فرهنگی واکنشی به بحران هویت و معنا
نخستین ویژگی خاص گرایی های فرهنگی ضدیت با فرایند جهانی شدن و نفی آن است. از آنجا که خاص گرایی های فرهنگی واکنش به بحران هویت و معنا هستند، بنابراین تقریبا در همه خاص گرایی ها از فرایند جهانی شدن و تا حدودی تجدد چونان عامل و پدید آورنده اصلی بحران هویت و معنا یاد شده است ؛ بنابراین فرایند جهانی شدن به صورت های مختلفی نفی می شود (Peterson,1999:86) .
تاکید بر مکان، محل و سرزمین معین ویژگی دوم ایدئولوژی های خاص گرا را تشکیل می دهد ،که اتفاقا فرایند جهانی شدن یکی از عوامل متزلزل کننده این عامل هویت ساز است. از این رو تقریبا در تمام خاص گرایی های فرهنگی، به نحوی از انحاء بر مکان و سرزمین به عنوان منبع و ابزاری کارآمد برای بازسازی هویت تاکید می شود (گل محمدی، 257:1386) .
تاکید بر تمایز و تفاوت و شفاف کردن مرزها را ، می توان ویژگی سوم خاص گرایی فرهنگی به شمار آورد. در همه خاص گرایی های فرهنگی کم و بیش و به صور مختلف بر بازسازی مرزها تاکید می شود و بازتعریف خودی- غیر خودی در دستور کار جنبش های خاص گرایانه قرار می گیرد (Lechner,2000:335) .
ویژگی چهارم خاص گرایی فرهنگی ، نتیجه تاثیر جهانی شدن بر زمان است. تبدیل زمان کرونولوژیک به حال بی پایان، خاطره و تاریخ را محو و ناامنی و اضطرابی پایدار در افراد ایجاد می کند. خاص گرایان فرهنگی این مسئله را نفی کرده و از دیدگاه آن ها مهترین مجرای معناداری ، گذشته مشترک یک اجتماع واقعی است (Guibernau,1996:133) .
پنجمین ویژگی خاص گرایی فرهنگی ، با تاثیر جهانی شدن بر فرهنگ پیوند می خورد. در اثر فرایند جهانی شدن ، فرو ریزی مرزها و رها شدن فرهنگ ها ؛ اتفاق می افتد . که در نتیجه آن نسبیت فرهنگی فراگیری شکل می گیرد. یکی از ویژگی های خاص گرایی های فرهنگی مقابله با این نسبیت فرهنگی فراگیر است (Gidens,1994:6) .
ویژگی ششم خاص گرایی فرهنگی ، نفی هرگونه آمیزش و اختلاط و تاکید بر خلوص و امر ناب است. فروریزی مرزها نه تنها فرهنگ ها و هویت ها را نسبی می کند بلکه وجود فرهنگ خالص و ناب را غیر ممکن می سازد . آگاهی از این واقعیت برای برخی از انسان ها ، اضطراب آور و ترسناک است ؛ بنابراین به جستجوی فرهنگ ثابت، ناب و پاک برمی خیزند (Silverman,1999:51) .
بنیاد گرایی دینی
نتیجه و پی آمد خاص گرایی فرهنگی و هویتی ، بنیادگرایی دینی است ،که در ادامه به توضیح مختصر آن می پردازیم . بی گمان توسل به دین و خداوند در صور و اشکال مختلف آن ، به اندازه تاریخ زندگی اجتماعی انسان قدمت دارد ؛ ولی بنیادگرایی دینی پدیده ای متاخر و متفاوت است . پدیده ای که مهم ترین و برجسته ترین نمود بنیاد گرایی فرهنگی ؛ به شمار می آید. جعل و کاربرد واژه بنیاد گرا به دهه های نخست سده بیستم باز می گردد که پروتستان های آمریکا به صورت جدی یا تجدد رویاروی شدند.
بنیادگرایی فرهنگی به هیچ کدام ازادیان بزرگ جهان ، محدود نمی شود. برخی پیروان کاتولیک، ارتدکس و پروتستان دین مسیح و بنیادگرایی اسلامی بسیاری از کشورهای جهان را از آمریکا تا شرق آسیا در برگرفته است. بنیادگرای یهودی در اسرائیل و دیگر نقاط جهان فعال تر شده اند (Westirlund,1996,9-18) .
بنیادگرایی دینی نه تنها به دین معینی محدود نمی شود و از لحاظ جغرافیایی بسیار پراکنده است، بلکه از لحاظ پیروان و بسیج شوندگان نیز تنوع چشمگیری دارد. اصول و ویژگی های ایدئولوژیک جنبش های بنیادگرایی دینی هم مانند دیگر جنبه های آن متعدد و متنوع هستند. به طور کلی می توان گفت که بنیاد گرایی ( حداقل در شکل جدید آن ) نوعی واکنش اجتماعی دینی به تهدید خیالی تحمیل شده توسط فرایند جهانی شده است. بنیادگرایان بر این باورند که دگرگونی های اجتماعی با عث تهدید شیوه زندگی، ارزش ها و عقاید دینی مطلوب آن ها می شود و باید سرسختانه با آن ها مبارزه کرد(Peterson,1999:87) .
رسالت خطیر بنیادگرایان در مبارزه با فرهنگ جهانی و تجدد ، مستلزم سرسختی و سازش ناپذیری است. بسیاری از بنیادگرایان هرگونه سازش ومصالحه را تسلیم در برابر دشمنان می دانند. بنیادگرایان ارزش و اعتبار چندانی برای حقوق بشر، گفت و گو، پلورالیسم ، آزادی بیان ، تساهل و دیگر عناصر ویژگی بخش دموکراسی مدرن قائل نیستند . بنیادگران در عین حال که وضع موجود را نامطلوب می دانند و آن را رد می کنند، الگویی هم ازجامعه آرمانی خود عرضه می دارند .
برای نمونه ، محور تفکر بنیادگرایانه مسیحی در آمریکا فرد است. بر اساس این ایدئولوژی بنیادگرایانه، جهان معاصر انسان هایی فاسد، گمراه و بی قید و بند پرورش داده است. بنابراین تولدی دوباره لازم است تا به واسطه آن کل شخصیت انسانی بازسازی شود .
بنیادگرایان از تعیین تاریخ رستاخیز و مبارزه هم غافل نمانده اند. به نظر آن ها جامعه آرمانی مطلوب هرگز شکل نمی گیرد ، مگر با فرارسیدن آخرالزمان و ظهور دوباره عیسی مسیح(Castells,1997,24) .
نمونه فوق به مسیحیت و امریکا محدود نمی شود ، لذا در مجموع می توان گفت ؛ خاص گرایی فرهنگی واکنشی به کاستی های جهان معاصر و واکنشی به نابرابری ها و تبعیض ها برای بازسازی فرهنگ خویشتن است .
مبارزه با خاص گرایی فرهنگی و افراطی گری
فرایند جهانی شدن در عین حال که تا حدود زیادی فرهنگ و هویت را بستر زدایی و سرزمین زدایی می کند ، اما در عین حال سه اتفاق و پیامد به تناسب نوع "من کنشگر یا منفعل" سازنده هویت ممکن می گردد :
اول ، به گسترش فرهنگ و اتخاذ هویتی برتر نیز یاری می رساند ؛
دوم ، به هضم شدن و انفعال فرهنگی و بی هویتی یاری می رساند ؛
سوم ، خاص گرایی فرهنگی در اثر مقاومت پدید می آید .
خاص گرایی فرهنگی
خاصگرایی در عرصه فرهنگ ، عبارت است از توسل به ایدئولوژیهایی که در آن بر بیهمتایی و حتی برتری شیوه ی زندگی، اعمال و باورهای گروه یا جماعتی معین تاکید میشود. این پدیده در انواع رفتارهای جمعی خشونتبار و غیرخشونتبار مانند: خیزشها و ستیزهای قومی، جنبشهای ملیگرایانه، بنیادگرایی، نژادپرستیهای جدید و از این قبیل ؛ نمود مییابد . بنابراین خاص گرایان به دنبال احیای فضای بسته فرهنگی می باشند .
این خاص گرایی ها بسیار گوناگون هستند و درحوزه های مختلف دینی ، زبانی و قومی جوامع توسعه یافته و توسعه نایافته شکل می گیرند. برخی نظریه پردازان این گرایش و تحول را نشانه بحران لیبرالیسم و آرمان جهان وطنی قلمداد می کنند(Thompson,1998,179) .
گسترش بنیادگرایی دینی، ناسیونالیسم ، هویت قومی و هویت سرزمینی ؛ به مثابه مهم ترین واکنش های خاص گرایانه به فرایندجهانی شدن، محور بحث امانوئل کاستلز در بحث از ماهیت و عملکرد جامعه شبکه مبناست (Castells,1997,12) .
با توجه به پدیده خاص گرایی ، و به چالش کشیده شدن فرهنگ، بحران هویت یکی از موضوعاتی است که در رابطه با جهانی شدن مورد توجه قرار میگیرد. در جامعه ی سنتی، پیوند تنگاتنگ فضا، زمان و فرهنگ، با مکان یا محل و سرزمین معین، نیازهای هویتی را به خوبی تأمین میکرد و انسانها درون دنیاهای اجتماعی کوچک، محدود، پایدار و منسجم خود، به هویت و معنای مورد نیازشان به آسانی دست مییافتند، ولی فرآیند جهانی شدن با پاره کردن این پیوند و نفوذپذیر کردن و فروریختن مرزهای مختلف زندگی اجتماعی، آن دنیاها را به شدت متزلزل و حتی نابود کرد. بر اثر این دگرگونیهای بنیادین، امکان هویتیابی سنتی بسیار کاهش یافت و نوعی بحران هویت و معنا پدیدار شد ( گل محمدی ، 1386 ) .
خاص گرایی فرهنگی واکنشی به بحران هویت و معنا
نخستین ویژگی خاص گرایی های فرهنگی ضدیت با فرایند جهانی شدن و نفی آن است. از آنجا که خاص گرایی های فرهنگی واکنش به بحران هویت و معنا هستند، بنابراین تقریبا در همه خاص گرایی ها از فرایند جهانی شدن و تا حدودی تجدد چونان عامل و پدید آورنده اصلی بحران هویت و معنا یاد شده است ؛ بنابراین فرایند جهانی شدن به صورت های مختلفی نفی می شود (Peterson,1999:86) .
تاکید بر مکان، محل و سرزمین معین ویژگی دوم ایدئولوژی های خاص گرا را تشکیل می دهد ،که اتفاقا فرایند جهانی شدن یکی از عوامل متزلزل کننده این عامل هویت ساز است. از این رو تقریبا در تمام خاص گرایی های فرهنگی، به نحوی از انحاء بر مکان و سرزمین به عنوان منبع و ابزاری کارآمد برای بازسازی هویت تاکید می شود (گل محمدی، 257:1386) .
تاکید بر تمایز و تفاوت و شفاف کردن مرزها را ، می توان ویژگی سوم خاص گرایی فرهنگی به شمار آورد. در همه خاص گرایی های فرهنگی کم و بیش و به صور مختلف بر بازسازی مرزها تاکید می شود و بازتعریف خودی- غیر خودی در دستور کار جنبش های خاص گرایانه قرار می گیرد (Lechner,2000:335) .
ویژگی چهارم خاص گرایی فرهنگی ، نتیجه تاثیر جهانی شدن بر زمان است. تبدیل زمان کرونولوژیک به حال بی پایان، خاطره و تاریخ را محو و ناامنی و اضطرابی پایدار در افراد ایجاد می کند. خاص گرایان فرهنگی این مسئله را نفی کرده و از دیدگاه آن ها مهترین مجرای معناداری ، گذشته مشترک یک اجتماع واقعی است (Guibernau,1996:133) .
پنجمین ویژگی خاص گرایی فرهنگی ، با تاثیر جهانی شدن بر فرهنگ پیوند می خورد. در اثر فرایند جهانی شدن ، فرو ریزی مرزها و رها شدن فرهنگ ها ؛ اتفاق می افتد . که در نتیجه آن نسبیت فرهنگی فراگیری شکل می گیرد. یکی از ویژگی های خاص گرایی های فرهنگی مقابله با این نسبیت فرهنگی فراگیر است (Gidens,1994:6) .
ویژگی ششم خاص گرایی فرهنگی ، نفی هرگونه آمیزش و اختلاط و تاکید بر خلوص و امر ناب است. فروریزی مرزها نه تنها فرهنگ ها و هویت ها را نسبی می کند بلکه وجود فرهنگ خالص و ناب را غیر ممکن می سازد . آگاهی از این واقعیت برای برخی از انسان ها ، اضطراب آور و ترسناک است ؛ بنابراین به جستجوی فرهنگ ثابت، ناب و پاک برمی خیزند (Silverman,1999:51) .
بنیاد گرایی دینی
نتیجه و پی آمد خاص گرایی فرهنگی و هویتی ، بنیادگرایی دینی است ،که در ادامه به توضیح مختصر آن می پردازیم . بی گمان توسل به دین و خداوند در صور و اشکال مختلف آن ، به اندازه تاریخ زندگی اجتماعی انسان قدمت دارد ؛ ولی بنیادگرایی دینی پدیده ای متاخر و متفاوت است . پدیده ای که مهم ترین و برجسته ترین نمود بنیاد گرایی فرهنگی ؛ به شمار می آید. جعل و کاربرد واژه بنیاد گرا به دهه های نخست سده بیستم باز می گردد که پروتستان های آمریکا به صورت جدی یا تجدد رویاروی شدند.
بنیادگرایی فرهنگی به هیچ کدام ازادیان بزرگ جهان ، محدود نمی شود. برخی پیروان کاتولیک، ارتدکس و پروتستان دین مسیح و بنیادگرایی اسلامی بسیاری از کشورهای جهان را از آمریکا تا شرق آسیا در برگرفته است. بنیادگرای یهودی در اسرائیل و دیگر نقاط جهان فعال تر شده اند (Westirlund,1996,9-18) .
بنیادگرایی دینی نه تنها به دین معینی محدود نمی شود و از لحاظ جغرافیایی بسیار پراکنده است، بلکه از لحاظ پیروان و بسیج شوندگان نیز تنوع چشمگیری دارد. اصول و ویژگی های ایدئولوژیک جنبش های بنیادگرایی دینی هم مانند دیگر جنبه های آن متعدد و متنوع هستند. به طور کلی می توان گفت که بنیاد گرایی ( حداقل در شکل جدید آن ) نوعی واکنش اجتماعی دینی به تهدید خیالی تحمیل شده توسط فرایند جهانی شده است. بنیادگرایان بر این باورند که دگرگونی های اجتماعی با عث تهدید شیوه زندگی، ارزش ها و عقاید دینی مطلوب آن ها می شود و باید سرسختانه با آن ها مبارزه کرد(Peterson,1999:87) .
رسالت خطیر بنیادگرایان در مبارزه با فرهنگ جهانی و تجدد ، مستلزم سرسختی و سازش ناپذیری است. بسیاری از بنیادگرایان هرگونه سازش ومصالحه را تسلیم در برابر دشمنان می دانند. بنیادگرایان ارزش و اعتبار چندانی برای حقوق بشر، گفت و گو، پلورالیسم ، آزادی بیان ، تساهل و دیگر عناصر ویژگی بخش دموکراسی مدرن قائل نیستند . بنیادگران در عین حال که وضع موجود را نامطلوب می دانند و آن را رد می کنند، الگویی هم ازجامعه آرمانی خود عرضه می دارند .
برای نمونه ، محور تفکر بنیادگرایانه مسیحی در آمریکا فرد است. بر اساس این ایدئولوژی بنیادگرایانه، جهان معاصر انسان هایی فاسد، گمراه و بی قید و بند پرورش داده است. بنابراین تولدی دوباره لازم است تا به واسطه آن کل شخصیت انسانی بازسازی شود .
بنیادگرایان از تعیین تاریخ رستاخیز و مبارزه هم غافل نمانده اند. به نظر آن ها جامعه آرمانی مطلوب هرگز شکل نمی گیرد ، مگر با فرارسیدن آخرالزمان و ظهور دوباره عیسی مسیح(Castells,1997,24) .
نمونه فوق به مسیحیت و امریکا محدود نمی شود ، لذا در مجموع می توان گفت ؛ خاص گرایی فرهنگی واکنشی به کاستی های جهان معاصر و واکنشی به نابرابری ها و تبعیض ها برای بازسازی فرهنگ خویشتن است .
+ نوشته شده در سه شنبه هجدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 10:54 توسط سیدحسن الحسینی
|