آزاد زیستن در اختناق
در تعلیم و تعلم یکی از راه های موثر تعلیمی ارجاع به اسوه ها و بزرگانی است که شایسته مراجعه هستند. ما به رجوع به گذشته کمترین نیاز را دارم؛ اما معلمانی هستند که شایستگی مراجعه را دارند و هنوز کفایت خود را از دست نداده اند. رسولان و اولیاء حق چنین اند و رهبران صادق جامعه نیز. من شما و مردم ما همچنان به آنان برای آموختن و دانستن و پیروی کردن باید مراجعه کرد.
شرایط همیشه یکسان نیست. فراز و فرودهای تاریخی در زندگی اجتماعی و سختی ها و راحتی ها در حیات فردی؛ آزمون هایی برای انسان و راهی به شکوفایی اوست. توکل، پایداری، صبر، شجاعت، مبارزه و جهاد از آموزه های دینی ما برای مسوولانه زیستن و آزادی است. همان گونه که آگاهی عدالت نیز برای آزادی و برای رهایی از تبعیض و ستم است.
البته یاس ، انفعال ، وادادگی؛ یا تقلید وتسلیم و یا انصراف و انزوا نیز از دیگر راه های فراروی انسان است و بسیاری نیز اینچنین اند.
آزادی به تنهایی البته هدف غایی نیست،که در این صورت نه پوچی که تنها بخشی از حقیقت است. آزادی برای انسانی زیستن و انسانیت و بالاخره در خدمت معنویت است.
لذا شریعتی معلم بزرگ انقلاب، شعار "آگاهی ، آزادی و معنویت " را سر لوحه کار خود قرار داد. و یکسره با «زر» و «زور» و «تزویر» در مبارزه ای بی ایمان بود. ابزار او نیز قلم و آگاهی بود.
آزاد زیستن هنر مردان معنوی و بزرگ است. و آن اجر مجاهدت برای آزادی است از این رو نصیب هر کس نمی شود.
و ما امروز همچنان محتاج آزادی هستیم، آزادی فردی و آزادی اجتماعی. اما اسارت امروز ما:
غربی زیستن و ارتجاعی زیستن، هر دو اسارت است.
سر در لاک ناآگاهی و غفلت بردن و تجاهل، اسارت است و شرم آور.
توجیه ستمگر بودن و یا آلت بی اراده او شدن، اسارت و ننگی است ابدی.
ما امروز همچنان محتاج سه گانه ی آگاهی، آزادی و معنویت هستیم. ما امروز به شریعتی و چمران نیازمندیم.
شاخص های آزادی در حوزه فردی را می توان این چنین شماره نمود:
- دغدغه آگاهی داشتن
- اراده معطوف به آزادی داشتن
- تعهد به زندگی اصیل داشتن و عدم تمکین و سرپیچی از زندگی در انفعال
- ناسازگار بودن درونی با بی عدالتی و ظلم و تبعیض
شاخص های ازادی در حوزه اجتماعی را می توان این چنین شماره نمود:
- از خود برون شدگی، دگر خواهی و روحیه ایثار
- زندگی اخلاقی داشتن
- از و یا با ظالمین و دشمنان مردم نبودن
لازم نیست با عقاید و اندیشه های و ایدئولوژی شریعتی زندگی کنیم . اما می توانیم بر اساس اندیشه های او نشانه هایی برای رهایی بیابیم و آزادی در اختناق را فریاد کنیم.
چه زیباست شریعتی را از زبان چمران بشنویم. موید کلام خودم را از چمران مجاهد و عارف از مرثیه او برای معلم شهیدش انتخاب می کنم:
«ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطانها و طاغوتها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانینمایان، با دشمنی غربزدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبرو شدی، همه آن ها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آن ها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی.
ای علی! دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غرب زدگان نیز که خود را به دروغ، «روشنفکر» مینامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانتها کردند. رژیم شاه نیز که نمیتوانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود میدید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره… «شهید» کرد»…
در فرازی دیگر بیان می دارد: «ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمیدانستم. تو دریچهای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتیها و زیباییهای آن را به من نشان دادی».
آزاددگی و جسارت شریعتی را می توان از ورود او به حوزه دین و تفسیر قرآن مشاهده نمود: 1 – زمانی که نیاز به قرائت های نوین از دین و برداشت های جدید از قرآن مطابق نیاز روز داشته باشیم او شجاعانه به میدان آمد و خود و جامعه را مخاطب قرآن قرار داد.
نمونه دوم بیان حقایق اجتماعی و حقایق مدفون دینی در قالب سخنرانی ها، کتاب ها و جزوات روشنگر بود. که محرومیت او را از دانشگاه و اسارت در دستان ساواک و مرگ مشکوک او را درپی داشت.
نوع اعتقاد او به دموکراسی با چند ملاحظه همراه بود:
1 - او معتقد بود: «من دموکراسی را با آن که مترقیترین شکل حکومت میدانم و حتی اسلامیترین شکل، ولی در جامعهی قبایلی، بودن آن را غیرممکن میدانم و معتقدم که طی یک دورهی رهبری متعهد انقلابی باید جامعهی متمدن دموکراتیک ساخته میشد سپس ….» («ما و اقبال»، م. آ.، ۵، ص ۴۸).
2 – او معتقد بود: «در تشیع علوی، دورهی غیبت است که دورهی دمکراسی است و برخلاف نظام نبوت و امامت، که از بالا تعیین میشود، رهبری جامعه در عصر غیبت، بر اصل تحقیق و تشخیص و انتخاب و اجماع مردم مبتنی است و قدرت حاکمیت از متن مردم سرچشمه میگیرد» («تشیع علوی و تشیع صفوی»، م.آ. ۹، ص ۲۲۴).
در فرصتی نقد های خود را نیز واگو خواهم کرد.