رحمانیت اسلام - کثرت گرایی و قرائت های مختلف از دین - فصل هشتم
یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر ( بقره 185 )
خداوند برای شما آسانی می خواهد و دشواری نمی خواهد.
عن النبی ( ص )؛ بعثتنی بالحنیفیه السهله السمحه ،
خداوند مرا بر شریعت و دین حنیف وآسان مبعوث کرد.
فصل هشتم
کثرت گرایی و
قرائت های مختلف از دین
1 - مقدمه
در موضوع مورد بحث ، دو موضوع نسبتا مرتبط قابل طرح است ؛ یکی ،گوناگونی ادیان یا شرایع که هر یک مدعی حقانیت و کمال هستند و دیگری تفاوت ها در برداشت های خاص از دین، شرایع و یا حتی مذاهب و نحله های فکری منتسب به یک دین و مذهب . برای رهایی از مطلق انگاری و انحصارگرایی دینی و پی آمدهایی مانند؛گرفتار آمدن بشریت در چالش جمود و تصلب و نابردباری و تنازعات هم افزا و فزاینده، بررسی راه های مختلف طی شده در مسیر دریافت حقیقت به منظور آرامش در ساحت فردی و همزیستی و صلح در ساحت جمعی ، ضروری به نظر می رسد .
این فصل از دو بخش تکثر دینی و قرائت های متفاوت دینی تشکیل شده است . در بخش اول ابتدا به اجمال مباحث بین دینی در خصوص تکثر و در بخش دوم به تفصیل مبحث درون دینی قرائت های متفاوت مورد بحث قرار گرفته است . ترتیب فوق از آنجا انتخاب شد که همواره بلافاصله و شاید همزمان با طرح مناسبات بین دینی ؛ حدود ، ميزان و نوع آزادي عمل در استنباط ديني ، يا راه هاي شناخته شده اي که به دريافت بهتر حق منتهي مي شوند، طرح می گردد. موضوعی که البته از دغدغه هاي هر ديندار آگاه به حساب مي آيد . از این رو ، تفاوت ها و گوناگونی های معرفت دینی موضوع اصلی دغدغه ها قرار می گیرد . مساله ای که نحوه مواجهه با آن ، هم مي تواند مثبت و سازنده و تکامل بخش باشد و هم ناسودمند و تنازع آفرين . در اين نوشتار ، به اختصار این مهم را مورد بررسی قرار داده و طی آن به رابطه ی اسلام رحمانی با عینیت وجودی دیگر ادیان و نیز قرائت های متفاوت از شریعت ؛ می پردازیم .
بخش اول
2 - تکثر گرایی
از آنجا که تکثر و تنوع ادیان واقعیتی انکار ناپذیر است ، پذیرش واقعیت تنوع و تعدد ادیان را تکثر گرایی قلمداد می کنیم . موضوعی که با گسترش ارتباطات و پیدایش فرهنگ مشترک جهانی هر چه بیشتر قابلیت طرح و بسط فکری را یافته است . برای نمونه پیدایش رویکرد پدیدار شناسانه به دین پژوهی ، به تعبیر چارلز هر چه که باشد،این مطلب را مسلم می کند که آن علامت توجه عصر کنونی به تکثر گرایی دینی می باشد . ادعای پدیدار شناسان آن است که اگر قرار است دین پژوهی به صورت نظری و دانشگاهی کار آمد شود ، موضوع آن نیز باید مانند سایر حوزه ها ی تحقیق مستعد بررسی علمی باشد . از این رو ، هدف از دین پژوهی علمی باید توصیف و تبیین پدیده های دینی از جمله : خصوصیاتی همچون اعتقاد به موجودات فوق طبیعی ، جشن های مذهبی ، گزاره های اعتقادی و رفتارهای اخلاقی باشد و این امر مستلزم استفاده از روش های گوناگون علمی است و بر نتایج رشته هایی چون مردم شناسی ، جامعه شناسی و تاریخ مبتنی است .
در صورتی که واقعیت تعدد و گوناگونی ادیان را جدای از ریشه ها یا مدعای صدق آن ها بپذیریم ؛ در آن صورت باید بپذیریم دوران غار نشینی و احیانا توهم زدگی و دنیای جدای هر یک از دیگری گذشته است . دو عامل حجم و سرعت ارتباطات و گرایش قدرتمند تبادل در عرصه های فرهنگ مشترک جهانی یا فرهنگ های جهانی مانع از اختصاصی گرایی و منطقه ای باقی ماندن ادیان شده اند . از طرفی خطر برخورد فرهنگ ها و ادیان و تنازعات فعال یا نهفته بین دینی از مسائلی است که نمی توان نسبت به آن فارغ از دغدغه بود . برای نمونه رادیکالیسم و تروریزم از تهدیداتی است که عمدتا از بد دینی و نابردباری متدیینین از هر یک از مذاهب و ادیان بر می خیزد. به نظر می رسد برای صیانت بشر از یک سو و برای تدارک پاسخ به روحیه حقیقت جویی هر چه بیشتر بشر ؛ مدیریت تکثر گرایی ( یا مدیریت شرایط پس از تکثر عملی ) از الزامات بی بدیل خواهد بود .
برای این منظور یعنی پذیرش ساختارمند افکار مرتبط با تکثر گرایی دینی ، به بررسی راه کارها های ارائه شده می پردازیم :
یکی از قدیمی ترین اندیشه ها در خصوص تکثر ادیان ، آن چیزی است که در ذهن و فکر متدینین سنتی می گذرد و آن بی نیازی از مباحث مربوط به تکثر است ؛ چراکه راه طی شده بی نیازی از تکثر و در مواردی غیر قابل جمع بودن آن را با حقانیت هر دین به اثبات می رساند . در این رویکرد هر کس به دین خود خواهد بود ، هر چند تنازع بین آنان نیز گریز ناپذیر بوده و خواهد بود. راهی که با اقتدا به سکوت اندیشوران دوران گذشته تجربه می شود ؛ که البته در دنیای نو شده و متحول امروز فاقد پاسخ کافی است .
تدوین الهیات ناظر به تمام ادیان ، ادعای بی نظیری و منحصر به فرد بودن ، همانند ادعای خاتمیت و مشروعیت برانحصار گرایی تاکید دارد . اما ، این که با محوریت یک دین بتوان الهیات ناظر به همه ادیان را تدوین نمود و سهمی از حقیقت را به آنان نیز داد ، ولی محوریت حقانیت را برای آن دین خاص نگهداشت ، امری انتزاعی خواهد بود .
تعیین معیارهایی برای سنجش میزان صدق مدعای هر دین ؛ واقعیت حکایت از آن دارد که معیار فراگیری برای سنجش این گونه ادعا ها مستقل از سنت دینی وجود ندارد ، لذا مبهم و مغشوش است . برای نمونه ادعای تجلی خداوند در مسیح را در مقایسه با تجربه عرفانی روئیت خدا ؛ نمی توان داوری کرد که کدام یک صحیح و کدام یک غلط است ، به همین سبب ادعای بی نظیر بودن نیز چنین است .
تدوین الهیات گفتگوی هر یک از ادیان مبنی بر حقانیت نسبی برای دیگر ادیان ؛ گفتگوی بین ادیان به تعبیر اسمیت ، می تواند به آشتی و حصول درک وسیع تری از جامعه منتهی شود . این اتفاق در صورتی امکان وقوع دارد که عالمان ادیان مختلف رو در روی یکدیگر قرار نگیرند ، بلکه در مواجهه با جهان با هم همکاری کنند . به نظر اسمیت این آغاز حرکت به سوی "الهیات جهانی" است که وی آن را غایت بشر معرفی می کند . الهیات جهانی و نه الهیات مسیحی ، بودایی ، هندویی و یا اسلامی .
جستجوی گوهر متعالی یا ارجاع به ذات متعالی؛ بنا به نقلی از هگل ، دین قائم به ذاتی است که بر جلوه های تاریخی خود تقدم دارد . در واقع دین مثل اعلای تمام نمود ها و نمونه های تاریخی است . شایر ماخر نیز دین را مقدم بر جلوه ها و مظاهر تاریخی و جزئی می داند او معتقد است ادیان وحدت ذاتی دارند . البته این سخن به معنای بی نیازی از ادیان نیست ، بلکه در این رویکرد بر ضرورت توجه به دین طبیعی تاکید دارد ؛ ضمن این که تکثر ادیان خاص برای تجلی کامل دین ضروری است . لذا باید از مخالفت با تکثر گرایی دینی احتراز کنیم . به باور شلایر ماخر ، هر دین مثبت بهره ای از ماهیت حقیقی دین دارد و صورت اولیه را نمی توان به طور انتزاعی و به جز عبور از ادیان خاص درک کرد . از این رو ، به نوعی از شباهت خانوادگی ادیان می رسیم . موضوعی که می تواند تا حدود زیادی مساله تکثر را قابل هضم نماید . در این راستا ، کونگ نیز در مخالفت با رویکرد کلیسا مدارانه ، بر لزوم رویکرد خدامدارانه به تکثر دینی تاکید می کند .
1-2 - واکنش ادیان به تکثر گرایی
در هر یک از ادیان پاسخ ها و عکس العمل هایی نسبت به تکثر مطرح شده است . برای نمونه به یکی از این موارد یعنی نوع پاسخ مسیحی می پردازیم :
الف - بی نظیر بودن ؛ بی نظیر بودن مسیحیت که از تجلی خدا بر مسیح بوجود آمده است . موضوعی که البته قابل نقض است چرا که هیچ امتناعی ندارد که تجلی خدا از سر رحمت بی کران ، بر دیگران هم اتفاق افتاده باشد . ضمن این که هیچ سندی برای ممنوعیت ادعاهای مشابه از سوی دیگر ادیان وجود ندارد .
ب - خاتمیت و مشروعیت ، ادعای این که مسیحیت را کمال تحول دینی آدمی و نقطه اوج تجلی می دانند . برخی برای پاسخ مسیحی و برای اثبات تکثر گرایی ، بین تجلی تمهیدی و تجلی نهایی تفکیک قایل شده اند ولی واقعیت این است که می توان بجای رویکرد کلیسا مدارانه رویکرد خدا مدارانه را نیز انتخاب کرد . تا نیازی به تفکیک نجات خدا به عام و خاص و بیرون کلیسا و درون کلیسا و یا مسیحی گمنام و مسیحی نامور نداشته باشیم . با این وجود توجه به تکثر گرایی دینی به نحوی در اعلامیه 21 نوامبر سال 1365 شورای دوم واتیکان کلیسای کاتولیک رم ، تحت عنوان "نور برای مردم " دیده می شود که بیان می دارد : " کسانی که بدون تقصیر ، انجیل مسیح یا کلیسای او را نشناخته اند و با وجود این ، با اخلاص خدا را می جویند و تحت تاثیر لطف الهی می کوشند تا اراده او را ، آن گونه که از طریق ندای درون و وجدان خود در می یابند ، در افعالشان اعمال کنند ، آن ها هم خواهند توانست به رستگاری ابدی دست یابند .
در دنیای اسلام اما ، واکنش به تکثر با نوعی بد بینی و تاخیر در حال سامان یافتن است . حقانیت و خاتمیت ، در کنار بی اعتباری و نسخ شدگی سایر ادیان ؛ برای مسلمانان مساله ای جدی است .پذیرش تدریجی تکثر تا حدود زیادی در بین روشنفکران مسلمان مورد پذیرش قرار گرفته است اما تا تنظیم اسناد مورد اتفاق راه درازی در پیش است .
2-2 - تبینی از کثرت گرایی
ما با سه گرایش عمده در بحث اثبات حقانیت ادیان رو در رو هستیم ؛که عبارتند از : کثرت گرایی ، انحصار گرایی و شمول گرایی .
در تعریف ، کثرت گرایی را پارادایمی توصیف کرده اند که معتقد است ؛ ادیان مختلف راه هایی به یک اندازه نجات بخش را برای رسیدن به خداوند در اختیار قرار می دهند و همه ادیان بهره ی تا حدودی یکسان از حقیقت دارند و صادق اند .
با ظهور تجدد گرایی ، زبان تعبدی در حاشیه قرار گرفت و کثرت گرایی دینی توانست به صورت یکی از عرصه های مهم فلسفه دین در آید . از این رو ، هدف "تکثر" ، تردید آفرینی و یا ایجاد شبهه در ایمان دینی نیست و از سر بد خواهی کسانی مطرح نمی شود. بلکه باید گفت ؛ اگر مومنی به موضوع کثرت گرایی می پردازد ، الزاما نه از سر ناباوری وتردید در وجود خداست ؛که برای معقول ساختن ایمان از قبل پذیرفته شده خویش است . در واقع مساله خدا مساله ای نظری و عقلی است ؛ اما مساله کثرت گرایی مساله ای عملی و اجتناب ناپذیر است . ولی انحصار گرایی به وثاقت دین واحد به عنوان تنها طریق نجات بخش ؛ برای رسیدن به خدا باور دارد . و شمول گرایی ، یک دین را کمال ادیان و طریق های دیگر می داند .
به عنوان نمونه ، مسیحیت در طول تاریخ انحصارگرایانه بوده است و تا نیمه نخست قرن بیستم که نوعی از شمول گرایی را پذیرفت ، معتقد بود " در خارج از کلیسا نجات وجود ندارد "اما در حوزه اسلامی نیز ضمن این که همزمان دو جریان انحصار گرایی و شمول گرایی وجود دارند ، کثرت گرایی بویژه در بین برخی از آنان از مقبولیت بالایی برخوردار است .
از آنجا که مشابهت های فراوانی در سیر تطور ادیان در نگرش به تکثر وجود دارد ، به بررسی کلی نسبت ادیان با این موضوع می پردازیم .
3 - رویارویی سنت و مدرنیته در کثرت گرایی دینی
بر اساس واقعیت های میدانی ،دو گرایش مطرح سنتی و مدرن در کثرت گرایی ادیان وجود دارد . موضوعی که آقای عدنان اصلان ، با بررسی آراء آقای هیک و آقای نصر ، به نمایندگی از دو طیف مزبور ؛ مد نظر قرار داده و به توضیح نسبتا جامع آن می پردازد . که ما نیز به اختصار به قسمت هایی از آن اشاره خواهیم داشت ، تا بتوان نسبت به امکان پذیری و خاستگاه های کثرت گرایی داوری نمود:
1-3 – پذیرش واقعیت تکثر
هیک بیان می دارد : از آنجا که کثرت گرایی حق است ادیان باید خود را با حقانیت کثرت گرایی جرح و تعدیل نمایند ؛ بدین منظور ادیان باید در اصول الهیات خویش تجدید نظرهای اساسی کنند .
نصر اعتبار همه ادیان الهی وحیانی را می پذیرد و بیان می دارد : بر ما فرض است که در برابر چنین حقیقتی سر تعظیم فرود آوریم ؛ و آن را بی هیچ جرح و تعدیلی بپذیریم .
هیک در این راه یعنی کثرت گرا کردن دین ، به عقل و توانایی بشری برای ایجاد خیر و خوبی اعتماد دارد .
ولی نصر ، عقل استدلالی و علم سکولار را در امر طلب حق متعال بلاموضوع می داند . او معتقد است که این عقل شهودی است که نقش برجسته ای در درک و دریافت حق متعال ایفا می کند . و بیان می دارد: فلسفه در پی متقاعد ساختن انسان است ؛ ولی ما بعد الطبیعه در پی نورانی ساختن و قداست بخشیدن به کسانی است که آماده اند به چنین تحولی تن دهند . به نظر او عقل کانت ، می تواند نماینده فلسفه و فصوص الحکم ابن عربی می تواند نماینده مابعد الطبیعه باشد .
2-3 - جهانی شدن
جهانی شدن سه اثر مشخص بر دین داشته و دارد :
جهانی شدن تغییراتی در ساختار الهیاتی دین ایجاد می کند زیرا به اعتقاد هیک ، "حیات دینی نوع بشر عرصه ای پیوسته برای ارتباط با واقعیت الهی است "؛
جهانی شدن ، تعامل بین ادیان و جوامع دینی را افزایش داده و می دهد ؛
جهانی شدن فضای نوینی برای نظریات گوناگون در باره کثرت گرایی دینی ایجاد کرده است .
لذا الهی دانان باید به مرور خود را برای الهیات جهانی آماده سازند ؛ چرا که در آن شرایط ، حد و مرزهای فرهنگی و تاریخی ادیان ضروری نخواهد بود . آنان باید اعتقادات انحصارگرایانه و شمولگرایانه خود را رها سازند .
به اعتقاد هیک، ادیان نباید در برابر جهانی شدن مقاومت کنند ؛ بلکه باید ظرفیت های خود را در این راستا بروز دهند . چرا که آن ها وجوه مشترک در اموری مانند : عقاید ، مناسک ، نظام های اخلاقی دارند ، همچنین آنان غایات مشترک مانند : خوش بینی کیهانی و رستگاری ، قدیس پروری و صفات اخلاقی ؛ نیز دارند .
3-3 – هویت دینی شخص و ولادت
وابستگی بیشترینه افراد به نوعی از دین ، به محل ولادت آن ها مربوط می شود . اگر کسی در بنگلادش و پاکستان و کشورهای عربی متولد شده باشد به احتمال بیش از نود درصد مسلمان است و اگر از پدر و مادر بودایی در سریلانکا و برمه متولد شود؛ به احتمال بسیار زیاد بودایی خواهد بود و اگر کسی از پدر و مادری در امریکا و اروپا بدنیا آمده باشد ؛ مسیحی خواهد بود . هیگ پدیده ولادت را مبنایی برای کثرت گرایی می داند . او بیان می دارد اگر عضویت شخص در یک دین ، پیرو مکان یا خانواده اوست ؛ دعوی شخص در مورد "انحصاری بودن حقیقت دین " به هیچ وجه نمی تواند قانع کننده باشد . چرا که انتقال حقیقت و حقانیت و نجات از طریق ولادت ؛ سخنی اخلاقی یا معقول نیست .
4 – 3 - دعوی حقانیت مطلق ( صداقت )
انحصارگرایی هر دین ، مبتنی بر امکان وجود حقیقت و نجات به خود ، مانند آنچه کلیسا تا نیمه نخست قرن بیستم معتقد بود که " خارج از کلیسا نجات نیست " ؛ ناقض انحصار گری دیگر ادیان خواهد شد ؛ مگر این که هر گونه انحصارگری و مطلق گرایی دیگران را نفی کند و ازبین ببرد که البته ، امری ناشدنی و مخالفت با مشیت الهی است . او برای حل این مشکل و برای رسیدن به کثرت ؛ انقلاب کپرنیکی را در الهیات جستجو می کند . این انقلاب عبارت است از این که ، انتقال از عقیده جزمی که مسیحیت در مرکز قرار دارد به درک و دریافت این معنا ؛که خدا در مرکز قرار دارد و همه ادیان بشر ، از جمله دین خود ما در خدمت اویند و بر محور او می چرخند استوار است .
همین استدلال را می توان این چنین بیان کرد ، از آنجا که خداوند خیر مطلق و عادل است ؛ باید خواهان خیر غایی و نجات برای همگان باشد . اگر خداوند خیر خواه و مدعی نجات عده اندکی باشد؛ نمی تواند عادل باشد . برخدای عادل فرض است ،که عدالت خویش را به نمایش بگذارد ؛ یعنی وسایل نجات را در اختیار هر فرد قرار دهد . در این راستا باید گفت اگر مسیح بیان می دارد "هیچ کس نمی تواند جز از طریق من بر پدر وارد شو د " ، از منحصر بفرد بودن آن دین سخن نمی گوید بلکه از لزوم وحی الهی برای تلاش شخص در جهت رستگاری تاکید می ورزد .
5 – 3 - تنوع ادیان
وجود متکثر خود ادیان ، قوی ترین استناد برای کثرت ادیان است . به اعتقاد هیک علاوه بر این ، حق بیان ناپذیر ( حق فی نفسه ) در این نظریه که به تجربه انسان در نمی آید ؛ پیش فرض کثرت گرایانه حیات دینی بشریت است .
4 - ملاحظاتی در خصوص نظرات هیک
در حالی که پیوند ضروری بین تنوع ادیان و کثرت خدایان وجود ندارد ؛ به صورتی کاملا موجه می توان تصور کرد که یک مطلق هست و تجلیات متعدد در بسیاری سنت های مختلف دارد . در واقع ما با واقعیت واحد ولی با اسماء متعدد روبرو هستیم . این سخن هیک خطاست که تصور می کند خدای مسلمانان با پدر آسمانی مسیحیان و با آدونای مورد پرستش یهود ؛ متفاوت با هم می باشند . این که در زبان های مختلف به نام های مختلفی او را می خوانند ؛ تغییری در شخصیت او بوجود نمی آورد . خدا حقیقت الحقایق است و مبداء همه موجودات حال و آینده می باشد . و همه موجودات وابسته به خدا هستند .
به باور نصر : آموزه های متون مقدس یک دین مفروض ، قدسی اند و ممکن نیست با مرور زمان دستخوش تغییر گردند . دین واکنش الهی به نیاز بشر است و نه واکنش بشر به امر متعالی ، اختلاف مفروض بین آن ها از صورت آن ها ناشی می شود و ذاتی آن ها نیست وحدت ادیان را باید در ساحات باطنی آنان جستجوکرد .
هیک معتقد است ،کثرت گرایی غایت نهایی است و ادیان از طریق تعامل و همگرایی متقابل به طرف وحدت پیش می روند و مرزهای ادیان موجود از میان برداشته می شود ؛ یا به تعبیری کثرت گرایی تقدیر نهایی همه ادیان است و در پایان همه متحد می شوند و صلح و سلام را در پایان جشن می گیرند ( یعنی کثرت گرایی دین را تغییر می دهد ) .
در حالی که بر خلاف هیک ، به گفته نصر جهانی شدن ، فضای نوینی برای تفسیر ساخت نظری یک دین مفروض پدید می آورد . ولی وحدت متعالی ادیان ( مبنی بر این که همه راه ها به یک قله ختم می شوند ) ، نگاه اثباتی به ادیان برای به حساب آمدن آن ها ست مبنایی که می توان توسط آن میان ادیان ( شرایع ) آشتی بر قرار کرد .
نصر بیان می دارد ؛کثرت گرایی دینی ابزاری است که می توان ، توسط آن کیفیات قدسی دیگر ادیان را شناسایی کرد . چنین تشخیصی سر آغاز در هم آمیختگی ادیان نیست بلکه این تشخیص با ارتقاء احترام به همه سنت های قدسی ، مرزهای میان ادیان را برجسته می کند .
هیک معتقد است کثرت گرایی دینی ، برای هر شخص معتقد و غیر معتقد قابل فهم خواهد شد . اما نصر معتقد است کثرت گرایی نخبه گرایانه است . و مخاطب در حد نخبگان یعنی کسانی که قابلیت آشنا ساختن خویش را با ساحات باطنی ادیان دارند ؛ باقی خواهد ماند . البته این گزاره تا زمانی که یک پیش بینی باشد، با اشکال کمتری روبروست ؛ اما اگر به عنوان اعتقاد یا باید ایدئولوژیک در آید ، این ایده نه تنها نمی تواند مفید باشد ، بلکه با نهادینه سازی جهل ؛ استفاده ابزاری از دین عوامانه را برای تقابل در پتانسیل بدنه نهاد دین و نهاد جامعه باقی می گذارد .
هیک بیان می دارد : ما نیاز به رویکردی داریم که سنت های بزرگ موجود را با هم سازگار کند ، تا امکان صلح و سلام و آسایش خاطر را در میان خود افزایش دهند ، تا دنیای دینی بهتری را خلق کنند .
در نقطه مقابل ، نصر بیان می دارد : ما نیاز به باز یابی سنت ها داریم تا نگاهی نو به کارکرد های دین بیندازد . نه اشتغالاتی مانند کثرت گرایی معمول که به نسبی شدن دین کمک کند ؛ بلکه باید این فعالیت ها به اموری مانند فلسفه جاویدان معطوف شود که حقیقت ادیان را احیاء کند .
البته این گفته آقای نصر نباید به نسیان و یا حذف تقدم بایسته ترویج کثرت گرایی منجر گردد . چرا که ضرورت و الزام بدان در برابر تنازعات غیر انسانی موجود در بین ادیان و مذاهب با یکدیگر فجایعی را تولید می کند ؛ که نمی توان منتظر نخبگان و یا فهم فلسفه جاوید ماند . همه می دانیم که ترویج روا داری دیگرعقاید و اندیشه ها ؛ به نفع همه خواهد بود و نباید مشروط به چیزی شود .
در نظریه سنت گرایان ، با مفهوم کلیدی " مطلق نسبی" روبرو می باشیم ، که بیان می دارد فقط امر مطلق مطلق است ولی هر تجلی امر مطلق در قالب وحی یا دین ، مثل قرآن و مسیح ، بی آن که مطلق فی نفسه باشند مطلق بنظر می رسند و به دلیل متناهی بودن این گونه مخلوقات و نامتناهی بودن حضرت حق که فوق هر گونه نسبیت است ؛ مطلق نسبی است . بنابراین ، فقط امر مطلق مطلق است و تجلیاتی که زیر مرتبه امر مطلقند ؛ مطلق نسبی محسوب می شوند . هر چند در عالم خاص خود مطلق بنظر برسند .
مفهوم کلیدی دیگر ، "مثل اعلی" است . واقعیت ادیان را فقط پیشرفت تاریخی آن ها ظاهر نمی کند ، بلکه هر سنت اصول و امکانات اصلی خاص خود را در مثل اعلای خود واجد است . وقتی زمان مناسب یرای ظهور یک سنت خاص پدید بیاید ، آن اصول و امکانات به سرعت در زمین ظاهر می گردند و به ایفای نقشی که خداوند برای آن ها تعیین کرده است ؛ می پردازند . مادام که ارتباط میان تجلیات زمینی و مبداء آسمانی آن ها تغییر نیافته می توان آن ها را احیاء کرد . با پذیرش این استدلال ، مفهوم احتجاج برای اثبات برتری یک دین نسبت به ادیان دیگر بلاموضوع می شود ؛ چرا که همه آن ها از مبداء واحد سرچشمه گرفته اند ؛ بنا بر این ایجاد تساهل و تفاهم بین ادیان سنتی امکان پذیر می گردد و همگرایی ذاتی و واقعی بین آن ها بوجود می آید ، چرا که در ذات خود یگانه اند و به زبان های مختلف در باره یک واقعیت سخن گفته اند . هر چند به اعتقاد نگارنده مفاهیم ذهنی و البته روشنگر "مطلق نسبی" و یا "مثل اعلی" ؛ در ایجاد زیر ساخت های فکری برای تکثر گرایی دین مفید خواهند بود ؛ اما ، به عنوان راهبرد های موثر کمتر ین توفیقات را در میدان عمل خواهند داشت ؛ چرا که تا کنون نیز توجه نخبگان بدان ها معطوف بوده اما نتیجه های عملی قابل قبول وجود نداشته است .
از این رو به نظر راقم این سطور ، محورهای ذیل می توانند ناملایمات هر یک از پیشنهادات را نداشته و با اتقان بیشتری در بسط تکثر گرایی یاری گر باشند :
1 - تکیه بر نیاز های ناشی از جهانی شدن ، 2 - پذیرش واقعیت متکثر ادیان و شرایع ، 3 - رفع و دفع دعوی حقانیت مطلق بر اساس و جود حقیقت مطلق نسبی ،4 - تلاقی خیر غایی و نجات ادیان بر اساس هویت دینی شخص بر مبنای ولادت 5 – وجود عوامل درونی خاص و مشترک سوق دهنده به سوی کثرت گرایی در ادیان .
5 - اسلام و کثرت گرایی دینی
علل و عوامل درونی تکثر دینی و تفاوت در قرائت ها ، از دیدگاه شریعت اسلام را ؛ می توان از دو منظر عقلی و نقلی مورد بررسی قرار داد :
الف - ضرورت پذیرش یا تحمل قرائت هاي ديگر، از منظر استدلال های عقلی یا شریعت عقل ؛ علل پذیرش تعدد و تکثر قرائت ها و شرایعی که بشر آن ها را انتخاب کرده است ؛ عبارتند از :
معیار بودن عقل ، اخلاق و کرامت ذاتی انسان و در نهایت یافته ها یا استنباط های متفاوت او ( واقعیت پذیرش انسان ) ؛
اختلاف شرایع موجود ؛
ماهیت اختلافی معرفت دینی ؛
اقتضای اخلاق شریعت ؛ که شیفتگی یا غیرت ورزی جاهلی نسبت به یک قرائت خاص را غیر قابل دفاع می نماید؛
بر اساس یافته های تجربی ، نتایج حاصل از رفتار غیر متحملانه و خصمانه با دیگر قرائت های درون یک شریعت و یا در بین شرایع در عرصه اجتماعی منجر به نابودی حرث و نسل ، بروز فساد و غیر ممکن شدن ثبات، امنیت و آرامش برای نوع بشرمی شود . امتناع عقلی فوق ، موضوعی است که طبق قاعده کل ما حکم به العقل حکم به الشرع ، شریعت نیز آن را می پذیرد .
البته ، در برابر واقعیت متکثر ادیان عوامل مشترک و زمینه سازی برای همگرا یی وجود دارد. خصوصیت متداخل ادیان همانند ؛ خوش بینی کیهانی ، فراهم ساختن هنجارهای اخلاقی و ارتقاء دینداران به وضع معنوی برتر ؛ مبنای نوعی از کثرت گرایی است . علاوه بر آن مبداء مشترکی که همان "حق فی نفسه" است ؛ برای همه تجارب دینی وجود دارد . موضوعی که نوع بشر را از خود مداری به سوی حق مداری سوق می دهد . همه ادیان الهی به سوی شفقت و محبت می خوانند و قاعده طلایی مبنی بر پذیرش گزینه ی " سود رساندن به دیگران خوب و زیان رساندن به دیگران بد است " را به عنوان غایت مشترک دنبال می کنند .
ب – عوامی درونی معطوف به کثرت گرایی در اسلام ، یا داوری بر مبنای شریعت نقل ؛ در قرآن کریم و سنت نبوی ؛ با چند اصل اساسی روبرو هستيم ، اصولي که روش مواجهه ما را با دیگر قرائت های رقیب معین خواهند نمود :
برسمیت شناختن اختلافات فکری و عملی مردمان
یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم ؛ ای مردم ما شما را از زن و مرد آفریدیم و شما را به اشکال تیره ها و اقوامی در آورده ایم تا با یکدیگر انس و آشنایی بیابید ؛ ولی گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست ( حجرات 13 ) . بر این مبنا ، علاوه بر تفاوت های سرزمینی ، عاطفی و شناختی و خانوادگی و ... تفاوت های فکری و سلوکی از یک سو و تفاوت های نسبی از دیگر سو ؛ سبب ساز تنوع دلپذیر در خلقت بشر است . تنوعی که به مشیت و تقدیر خداوند ، پدید آمده و افرادی با سوء خلق و تند روی نمی توانند واقعیت آن را نفی و انکار کنند . هر چند این تفاوت های بنیادین، با پیشرفت علم و ارتباطات و یا حتی با پیشروی در ایجاد فرهنگ مشترک جهانی به شکل پایداری باقی مانده است و هر چند سطح تفاهمات و موضوعات مورد وفاق آدمیان افزایش یافته است . در تبیین همین موضوع در شریفه هود فرمود : و لو شاء ربک لجعل الناس امه واحده و لا یزالون مختلفین ، و اگر پروردگارت می خواست مردم را امت یگانه ای قرار می داد ، ولی همچنان اختلاف می ورزند ( هود 118 ) . در مورد اختلافات عملی نیز فرمود مردمان در برابر دعوت الهی به اقسام گوناگونی منشعب خواهند بود ولی در عین حال مشیت الهی بر تداوم چنین وضعیتی است و البته منافاتی با بهزیستی انسان ندارد چنانچه فرمود : کلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربک ، ما به هر دو فرقه دنیا گرا و آخرت گزین به لطف خود مدد خواهیم داد ( اسراء 20 ) .
ضرورت استماع سخن و نظرگاه غیر برای اتباع احسن
فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ، براي اتباع احسن ، بايد استماع احسن داشت و اقوال ديگران را شنيد ( زمر 18 ) . برای اتباع احسن ، بر اساس آیه شورا ، نباید به داشته های خویش اتکاء کرد. بنابراین ، برای دریافت حق و پیدا کردن راه کمال نیازمند توجه به برداشت هاي ديگران نيز می باشیم . اگر صداي ديگران از سر تعصب ، خود شیفتگی ، تکبر و احساس استغنا از یادگیری يا به هر دليل ديگر شنيده نشود ؛ اتباع احسن ممکن نيست ، با ادعا هم مساله اي حل نمي شود .
ممنوعیت از ستیز و عسرت گزینی غیر معقول
قرآن فرمود : یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر، دین برای ایجاد زحمت و ستیز و نا آرامی و فقر بشر نیامده است ؛ بلکه بسیار آسان گیر و راحت خواه بشر است ( بقره 185 ) ، لذا پیامبر خدا هم بر اساس نقل بیان می دارد : بعثتنی بالحنیفیه السهله السمحه ، خداوند مرا بر شریعت و دین حنیف وآسان مبعوث کرد . همان گونه که دین بیان داشت : ... ولا تلقوا بايديکم الي التهلکه و احسنوا ان الله يحب المحسنين ، ... (بقره 195) مومنین نباید با افکار و اعمال خود ، خویشتن را به هلاکت بيافکنند . در نقطه مقابل در خصوصیت مومن گفته شد ؛ المومن هین لین سهل موتمن ، مومن ملایم ، نرمخو ، آسان گیر و مورد اعتماد است . گسترش اختلافات فکري در شرایط نابردباری و ممنوعیت تکثر خدادادی ، به عرصه هاي عملي و اجتماعي ويران گر است ؛ و قابلیت بالایی برای نابودی مردمان بسیار دارد .
نهی از تنزه طلبی و ضرورت محاسبه نفس
فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن التقي ، پس خودتان را پاکدامن مشمريد ( زیاده افکار و اعمال خود را برتر از آنچه نزد دیگران است ندانید و تنزه طلبی نکنید ) ، او به آن که مي پرهيزيد آگاه تر است ( نجم 32 ) . بر اساس مفاد آيه ، شايسته است تا از خود شیفتگی و خود ستايي دست برداشته ؛ استنباط خود را از دين ، مطلق نکنيم . چنانچه حضرت علی ( ع ) بیان می دارد : من استبد برایه هلک .
رسالت دعوتی آشتی جویانه و نه اجبار برای پذیرش حق
ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین ، به راه پروردگارت با حکمت و پند های پسندیده فراخوان ، وبا آنان به شیوه ای که بهتر است مجادله کن ؛ چرا که پروردگارت دانا تر است که چه کسانی از راه او بدر افتاده اند و همو به ره یافتگان دانا تر است ( نحل 125 ) . چنانچه بیان داشت : فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر ، ای پیامبر تو تنها وظیفه یادآوری و اندرز داری که همانا اندرز گویی ، وگرنه بر آنان مسلط نیستی ( غاشیه 22 و 21 ) . و یا فرمود : لا اکراه فی الدین ، قد تبیین الرشد من الغی ، هیچ اجباری در دین داری یا عدم دینداری نیست ، چرا که راه صواب و راه خطا هردو روشن شده است ( بقره 256 ) . و در برابر طرح شعار یا بر ما ، یا با ما ؛ در حوزه اعتقادی بیان می دارد : لکم دینکم و لی دین ؛ ( پیامبر به امر الهی به صنادید عرب و قریش که اصرار بر سازش و احترام متقابل به خدایان یکدیگر را داشتند فرمود ) شما را دین شما و مرا دین من ( کافرون 6 ) .
یاد آوری : امر به معروف و نهی از منکر یا تواصی به حق و تواصی به صبر ، با آزادی دین ورزی و آزادی قرائت های مختلف از دین و آزادی ادیان ؛ منافاتی ندارد . در امر به معروف و نهی از منکر اولا ، به معروف و منکر مرضی الطرفین تشویق و یا تحذیر می شود ثانیا ، در بیشتر موارد امر و نهی جنبه دعوت دارد و نه اجبار ، فقط در موارد اضرار به غیر ؛ آن هم با رعایت حدود و شروطی حق بازدارندگی ، برای غیر منظور شده است .
ضرورت رعایت مرز مدارا و مبارزه
لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطون ، انما ینهیکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم و من یتولهم فاولئک هم الظالمون ، خداوند شما را از کسانی که در کار دین با شما کارزار ننموده اند و شما را از خانه هایتان آواره نکرده اند ؛ نهی نمی کند از این که در حقشان نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید ، بی گمان خداوند دادگران را دوست دارد . خداوند فقط شما را از کسانی که با شما در کار دین کارزار دارند و شما را از خانه هایتان آواره کرده اند و برای راندنشان همدستی کرده اند نهی می کند از این که با آنان دوستی کنید که چنین کسانی به یقین از ستمکاران خواهند بود ( ممتحنه 8 و 9 ) . و یا بیان می دارد : و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله انه هو السمیع العلیم ، و اگر دشمنان تمایل به صلح داشتند ، تو نیز مایل به صلح باش و بر خدا توکل کن و کار خود را به خدا واگذار کن که خدا وند شنوا و دانای به امور خلق است ( انفال 61 ) .
دعوت به همکاری و صلح
همان گونه که در امری کلی می فرماید والصلح خیر ، در ارتباط با دیگر ادیان توحیدی بیان می دارد : قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولو ا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون ، ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که بین شما و ما مشترک است ، بایستیم که جز خدا نپرستیم و برای او هیچ شریکی نگیریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی بر نگیرد ؛ که اگر رویگردان شدند بگو شاهد باشید که ما فرمانبرداریم ( آل عمران 63 ) .
رجوع به خدا و واگذاری اختلافات به داوری او
الحق من ربک فلا تکونن من الممترين ، حق از سوي پروردگارت نازل شده است ، لذا هرگز از ترديد کنندگان مباش ( بقره 147 ) . حق از سوی پروردگار، به تمامه بر پيامبران نازل شد ؛ مردمان نيز که از مخاطبان وحي و آيات الهي مي باشند ، به يقين بخشي از حقيقت را دريافته اند . بنابر اين اولا ، در تفسیر متن و پی جویی قرائت دینی ، نمی توان به اصول و ارزش های بنیادین دین الهی ، که نزد او محفوظ بوده و افکار و اعمال آدمیان با آن معیار محاسبه دارد ؛ بی توجه بود ثانیا ، هیچ کس نمی تواند ادعای مالکیت انحصاری حقیقت را بنماید . او حقیقت را به هر که بخواهد ( شایستگی داشته باشد ) می دهد . در تبیین هرچه بهتر موضوع می فرماید : الا لله الدين الخالص ... ان الله يحکم بينهم في ما هم فيه يختلفون ، آگاه باش که دين خالص از آن خدا ست ، ... بي گمان خداوند در آنچه ايشان در آن اختلاف دارند در ميانشان داوري خواهد کرد ( زمر 3 ) . راه هاي به سوي خدا متعددند ، در نهايت داوري در باب ميزان حقانيت هر راه ، با خداوند است . ان الذین امنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیمه ان الله علی کل شیء شهید؛ همانا خداوند در بین مومنین و یهودیان و صائبین و مسیحیان و مجوس و مشرکان در روز قیامت داوری خواهد کرد ، بی گمان خداوند بر همه چیز گواه است ( حج 17 ) .
توصیه به برهان آوری در مواجهه با اهالی دیگر ادیان و قرائت ها
بخش زیادی از متن مقدس ، در بیان احکام و اخلاق و عقاید ؛ همراه با برهان است و عقل یکی از منابع مهم استنباط دینی است . علاوه بر این ، خداوند در مواجهه با مخالفین خود و یا پیامبر خویش ؛ دعوت به عقلانیت و براهین عقلی می کند . قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین ، برای صدق ادعای خودتان برهان اقامه کنید ( جمعه 6 ) . دینی که از حجت عقلی و استعانت از عقلانیت ؛ به عنو ان حجت مشترک بین شرایع یاد می کند؛ هم پیروان محقق می خواهد ، هم در مواجهه با مدعیات و نیز مدعیان برهان می طلبد .
ممنوعیت از آسیب رسانی به غیر ( اعم از مسلمان و غیر مسلمان )
عدم صدور جواز اضرار معنوی یا مادی به غیر اعم از موافق یا مخالف فکری و دینی ، یا به تعبیری ممانعت از تضییع حقوق او یکی از عوامل اصلی بازدارندگی برای ورود به تنازعات بی حاصل برای متدینین است .
منسوخ نبودن کتب دینی دیگر ادیان الهی برای پیروان آن ها ؛
در تحلیل محتوای آیات 43 – 48 سوره مائده ، از عبارت عندهم التوراة فیها حکم الله ، تورات نزد آنان است و در آن حکم خدا است ؛ معلوم می شود که تورات موجود در دسترس یهودیان زمان پیامبر اسلام(ص) هرچه بوده، دربردارنده ی حکم خدا و از نظر قرآن، برای یهودیان معتبر شمرده شده است . یعنی وظیفه ی الهی یهودیان آن زمان، عمل کردن به تورات موجود بوده و انجام وظیفه ی الهی مکتوب در آن، موجب رستگاری و هدایت و نور بوده است (فیها هدی و نور) و سرپیچی از آن، موجب عذاب الهی و تحقق کفر و ظلم بوده است ؛ فاولئک هم الکافرون... فاولئک هم الظالمون ( مائده 43 ) . عبارت و لیحکم اهل الإنجیل بما انزل الله فیه، و من لم يحكم بما أنزل الله فأولئك هم الفاسقون ، باید اهل انجیل به آنچه خداوند در آن نازل کرده است حکم کنند، و اگر چنین نکنند، فاسق اند ، این خطاب متوجه به مسیحیان و انجیل موجود در زمان حضور پیامبر اسلام نیز می باشد . چگونه است که «قرآن، مسیحیان را موظف به پیروی از انجیل آن زمان می کند و عدم پیروی از آن را برای مسیحیان، موجب فسق می داند و علمای اسلام، مدعی «تحریف کلی و نسخ مطلق همان انجیل می شوند؟!!
آیات سوره ی مائدة در سه ماهه ی پایانی زندگی پیامبر(ص) نازل شده اند و جزو آخرین آیات نازل شده بر پیامبر خدا شمرده می شوند . بنابراین هیچ حکمی از آن نسخ نشده است، بلکه اگر احکامی بر خلاف آیات سوره ی مائدة در قرآن باشند، منسوخ شمرده می شوند.
بنابراین، وقتی در ماه های پایانی زندگی پیامبر(ص) دستور داده می شود که «اهل تورات به تورات عمل کنند و اهل انجیل باید به انجیل عمل کنند» آشکار می گردد که از نگاه قرآن و شریعت محمدی(ص) مسئولیت الهی یهودیان و مسیحیان (و پیروان سایر شرایع) رفتار بر اساس شریعت خودشان است، و البته برای آنانی که به این مسئولیت الهی ملتزم می مانند، اجر و پاداش الهی نیز خواهد بود.
- هیچ راه چاره ای برای رسیدن به حقیقت، جز اقرار به حقایق موجود در کتب آسمانی؛ تورات، اوستا و انجیل، برای مدافعان حقیقت باقی نمی ماند. باید به رویکرد قرآنی «مصدّقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه ؛ تأیید کننده ی کتاب های آسمانی پیش از قرآن و دربردارنده ی مطالب آن ها» تمکین کرده و آن را مؤمنانه بپذیریم و سعی و تلاش خود را در جهت «کشف حقایق مشترک بین شرایع» و «پیدا کردن کلمه ی سواء» با پیروان سایر شرایع بکار گیریم و در پی ایجاد وحدتی پایدار ، عملی و با احترام نظری و عملی به یکدیگر باشیم. از ادعاهای غیر واقعی و غیر علمی بر علیه یکدیگر، دست برداریم و «رستگاری بشر» را با تنگ نظری های مبتنی بر احساسات غیر طبیعی و خود خواهانه به «انحصار خویش» در نیاوریم چنانچه فرمود : قل یا اهل الکتاب؛ تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الاّ نعبد الاّ الله و لانشرک به شیئا، و لایتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله، ... ، بگو ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که بین ما و شما یکسان است ، بایستیم که جز خدا را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم و هیچ یک از ما دیگری را به جای خداوند ، به خدایی بر نگیرد... )آل عمران 64).
اگر در متن موجود در دست «اهل کتاب» چیزی جز تحریف نیست، چرا خدای سبحان به «کلمه ی سواء» فرا می خواند؟! آیا دعوت الهی از نوع «تکلیف بما لایطاق ؛ مسئول دانستن نسبت به چیزی است که از توان آدمی خارج بوده است؟ .
6 - کثرت گرایی متعهد یا مقید
کثرت گرایی متعهد عبارت از پذیرش مشیت الهی در اختلاف شرایع و سازگاری اخلاقی و ضابطه مند با پیروان آن ها می باشد . کثرت گرایی متعهد علاوه بر ایجاد سازگاری انسانی بین پیروان ادیان ( و به تعبیر بهتر شرایع ) ، روشی آشتی جویانه برای بر قراری مفاهمه بین سنت و مدرنیته نیز محسوب می شود . پیش نیاز این رویکرد ،که با گذر از نظرات هیک و نصر تنظیم شده است ؛ به شرح ذیل خلاصه می شود :
ایمان به واقعیت داشتن و حقانیت ارزش های بنیادین درونی دین ؛
وجود تفسیر واقعی دین در عالم متعالی (و آگاهی خداوند و پیامبر و اولیاء معصوم او در امر هدایت خلق ) ؛
باور به مبداء و حقیقت الحقایق و محوریت او در ارجاع ادیان ( انقلاب کپرنیکی هیک ) ؛
باور به مطلق نسبی شدن تجلیات مقدس وجود مطلق در هر یک از ادیان مانند ؛ قرآن و عیسی و .. ( یا همان مفهوم مطلق نسبی نصر ) ؛
دخالت عوامل معرفتی و غیر معرفتی بسیار متفاوت و متنوع و خواسته یا ناخواسته در شکل گیری طبیعی معرفت دینی و عدم ضرورت تکلیف ما لا یطاق برای آدمیان ؛
باور به شکل گیری فرهنگ مشترک انسانی ( در پرتو جهانی شدن ) و به تبع آن رخداد گریز ناپذیر پذیرش متقابل و پر تعامل ادیان با یکدیگر ؛
رشد معارف دینی همگرا و انسانی و کاهش تنازعات ناشی از نابردباری ها و عدم شناخت ها ( بدون در نظر گرفتن پدیده خاص گرایی ایدئو لوژیک که البته ، همواره وجود خواهد داشت ) .
کثرت گرایی متعهد و مقید وقتی جایگاه فکری خود را می گشاید که دغدغه های ناشی از عوارض ناخوشایند تفاوت قرائت ها و تکثر بر طرف گردد ازجمله :
الف - خطر سست شدن یا از دست رفتن برخی از عقایدی که مردم به آن خو گرفته و با آن زندگی می کنند ؛ در این خصوص باید گفت ، آرامش ناشی از موهومات و خرافات و عقاید غلط و یا جهل ؛ به یقین با آرامش مد نظر دین الهی که مبتنی بر شناخت و آگاهی و مسوولیت پذیری است ، متفا وت می باشد . جزمیت داشتن و یقین پنداری افکار میان تهی ، نه از دین و دینداری بلکه نشانه جهل و جهالت است . شک و تردید نسبت به چنین داشته هایی و اصولا ، تغییر دائمی تعالی بخش در ایمانیات و افکار و بعد از آن در رفتار و اخلاق عینیت سلوک و یک موهبت بزرگ است .
ب - این که همه ادیان حق اند و هیچ یک برتری نسبت به دیگری ندارد ؛ گمراه کننده و ابهام آفرین است . در پاسخ باید گفت ؛ پذیرش "واقعیت و حتی حقانیت نسبی دیگر عقاید" شرط اول تکثر گرایی است و مطلق نکردن راه خود به عنوان تنها راه نجات ؛ بویژه الزام نکردن دیگران به پذیرش آن ، شرط دوم است . این موضوع با بر حق دانستن دین خود وپایبندی کامل به آن ، یا ترجیح قرائت خاصی از دین برای خویش ، هیچ منافاتی ندارد . نکته در خور توجه آن که ، روح تکثر گرایی متعهد و مقید ، پذیرش اخلاقی دیگر ادیان یا دیگر قرائت های درون یک حوزه دینی است و نه وادادگی عقیده و پذیرش بی چون و چرای اصول آن ها .
البته برخی از متولیان دین رسمی و صاحبان قدرت متکی بدان ، طبیعی است که با ارتقاء فهم و درک مردمان از دین و کاهش پدیده تقلید غیر مستند و باطل از آنان مخالفند ؛ آنان با گشوده شدن باب تحقیق و تتبع عالمانه و گسترش روا داری دینی ،که به کاهش تحریک پذیری مردمان با امور واهی برای پیشبرد اهداف نامقدس و بعضا جنگ طلبانه آنان تنظیم و تدوین می شود ؛ مخالفند .
ج - افراطیون متعصب مذهبی ، البته با تکثر مخالفت بنیادین دارند . اصولا آنان ، طرح چنین مباحثی را نوعی هم آوایی با دشمنان تلقی می کنند و معتقدند با بازگشت به صدر اسلام و زنده شدن تنازعات عصر قبیلگی که بر سر مسلمانان سایه افکنده بود ؛ می توانند به قرآن بازگشت داشته باشند . از این گروه باید پرسید جواز داشتن چنین دشمنی را از کجای دین گرفته اند ؟ اینان تا کنون چه دستاورد ی از این همه کینه و دشمنی با دیگر انسان ها بدست آورده اند ؟. مگر این ندای قرآن نیست که بیان می دارد ؛ والصلح خیر و از آن مهمتر با آیاتی که همزیستی و تعامل و همکاری جمعی را تجویز و در مواردی واجب می گرداند ؛ چه می کنند ؟
د - قرائتی از پلورالیسم حاصل نوعی از بدبینی به وجود حقیقت محض است و باور به آن ، گونه ای از تردید و تحفظ را در بین متدینین به ارمغان می آورد و شاید در مواردی هم حقیقتا ایجاد شبهه می نماید ؛ از این رو با طرح ویژگی های تکثر گرایی مقید می توان تا حدودی چنین تصوراتی را از بین برد . لذا از روی تعهد و مسوولیت دینی ، می توان به پذیرش پدیده کثرت ادیان نظر داشت ؛ همان گونه که ممکن است افرادی با پیشینه های کاملا سکولار با این پدیده روبرو شوند .
ضمن این که ، تکثر گرایی اولا ؛ راه گسترش و رشد فرهنگ مشترک دینی بشر را فراهم می آورد و زمینه ها ی بروز خود خواهی های صاحبان معرفت های دینی خاص گرا و افراطی را ، تا حدود زیادی محدود می سازد . ثانیا ؛ تکثر گرایی در ذات خود متعهد است تا عقاید ، افکار و ایدئولوژی ها را از پنهان پستو های تو در توی افکار به در آورد و آن را در جمجمه های شیشه ایی قرار دهد تا در تعاملی مستمر و تدریجی ؛ راه تعالی و تکامل و همگرایی انسانی را بیش از پیش و البته به نفع بشریت بگشاید .
7 - ساز و کار های تسهیل پذیرش مومنانه تکثر
هر چند به تعبیر الوین تافلر حجم تعاملات در دنیای علم ، تکنولوژی ، اطلاعات و ارتباطات ؛ آدمیان را به سوی فشردگی زمان و مکان سوق داده است ؛ و مفاهیم مدرن و دستاوردهای عقلی و توسعه یافتگی بخشی از جهان ، خود را به همه بشریت تحمیل کرده است . با این وصف ، نباید از نظر دور داشت که با فاصله قابل درکی ؛ سبک زندگی جدید و ابزار و مفاهیم مرتبط با آن ، همه گیر شده اند . در این بین ، بسیاری از مومنین به ادیان ، البته با محافظه کاری و نوعی از تحفظ و اجتناب ؛ دیر تر از سایرین به جمع پیوسته اند . حکایت فوق ، از بکار گیری تکنولوژی های نوین تا مفاهیم مرتبط با مدنیت و مدرنیته ؛ بویژه آنچه در شکل سازمان ها ، رابطه دولت و ملت ، روابط جهانی ، حقوق بشر ، شکل نهاد های اجتماعی ، و ... همه و همه را متاثر ساخته است . در مورد تکثر و مدارا ورزی و تفاوت قرائت ها ، دقیقا همین مساله وجود دارد . از این رو ، برای پرهیز از تاخیر و احیانا واماندگی و توسعه نایافتگی، تبیین های فرهنگی در کنار سایر اقدامات علمی در ابعاد اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی ، راه گشا خواهند بود . برای نمونه در خصوص پذیرش تکثر در جامعه با اکثریت مسلمان ، به نظر می رسد اقدامات ذیل ضروری است :
روز آمدی دین در انطباق با واقعیت های هر دوره و شرایط زمان و مکان ، که نقطه مقابل آن تحجر و گذشته گرایی و عاملیت اختلاف بین آدمیان است .
تقویت عقلانیت ، سعه صدر و رویکرد علمی به موضوع مهم رد یا قبول مذهب و دین ؛ برای جلوگیری از ایجاد تعصب دینی و انحصار حقیقت محض به دست فرقه ناجیه ، که خود می تواند مبداء تنازعات بی پایان گردد .
اگر اکمال دین را برای بشریت ضروری بدانیم و در مبحث خاتمیت آن را دخالت دهیم و مرتبط با تکامل تدریجی عقول بشری بدانیم ، در آن صورت ؛ پذیرش مومنانه ی اختلاف قرائت ها برای دینداران ضرورتی بدون جایگزین خواهد بود . چرا که در این صورت فضا برای تعامل و گفتگو و دريافت سهم هر چه بيشتر از حقيقت فراهم می گردد . بويژه آن که ، عقل جمعي ياري گر خوبي براي دريافت درست موضوع است .
بد اخلاقی ناشی از خود حق انگاری صرف و خود شیفتگی و بالاخره تحقیر دیگران با باطل انگاری رای و راه آن ها و تکفیر و تفسیق و بر پایی تنازع از استلزامات دینداری نیست . دین نیامده تا منیت ها را فربه کند و یا عصبیت های جاهلی را احیاء نماید ؛ همان طور که دین نیامده تا اختلافات را بیشتر کند .
توجه به پیامدهای سازنده ی تکثرگرایی ، می تواند به نحو موثری در پذیرش دیگران ، همگرایی ادیان ( شرایع ) ، اخلاقی تر شدن زندگی ، زمینه سازی مشارکت و همکاری با یکدیگر ، تقویت سرمایه اجتماعی جامعه ، پذیرش احزاب و کارکرد های حزبی ، شکل گیری اطلاع رسانی آزاد ، جلوگیری از تقدس سازی های کاذب و پیشگیری از افراطی گری دینی و نظایر آن ؛ به ایفای نقش بپردازد .
سکولاریسم حد اقل در معنای عرفی مورد نظر ، بویژه در این نوشتار ؛ آن گونه که مخالفین آن و یا برخی از متعصبین طرفدار گفتمان حکومت دینی ، ابراز می دارند ؛ همان دنیوی شدن یا همان دین ستیزی نیست ، یا حتی مخالفتی با سیاست ورزی دینداران ندارد . در ادامه بطور مختصر به نسبت دنیوی شدن و سکولاریسم می پردازیم .
بخش 2
8 - چيستي قرائت هاي ديني
برای پی بردن به چیستی قرائت های دینی ، ابتدا باید روشن شود چه تعریفی از دین داریم . دربارة مفهوم دين، تعاريف بسيار متفاوت و گاه متعارض و چند پهلو ذكر ميشود كه گاه حتي مکاتب مادّهگرا و آيينهاي انسان پرستانه و غير معتقد به خدا را نيز شامل ميشود. ولي آنچه براي ما اهميت دارد روشن شدن مفهوم اصطلاحي كلمه دين است؛ و لذا مراد ما از دين همان پيام هدايت خداوند براي انسان است كه در قالب شريعتهاي گوناگون بر پيامبران الهي وحي شده است، روح كلي اين پيام مشتمل بر عقايد صحيح و دستورات اخلاقي و حقوقي برخاسته از مصالح و مفاسد واقعي حيات انسان است كه پيروي از آن ها كمال حقيقي و توسعة وجودي انسان را پديد ميآورد .
معنای لغوی دین، انقیاد، خضوع، پیروی، اطاعت، تسلیم و پاداش و ... است. امّا معنای اصطلاحی آن، مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد , .
قرائت ديني ، به برداشت روشمند و قابل دفاعي گفته مي شود که يک سیستم فکري را ايجاد کند . قرائت هاي ديني به معرفت هاي مجاز يا غير مجاز انساني از متون الهي دين ، اطلاق مي شود که ممکن است با متن تطبيق نسبی بیشتر یا کمتر داشته باشد .
به تعبیر اندیشمندی دیگر ، قرائت دینی ، همان قرائت متون دینی است که به گونه های متفاوت می توان فهم و تفسیر کرد . و از همین روی است که دین قرائت های بسیار متنوع پیدا می کند ؛ تاریخ دین گواه شکست ناپذیر و غیر قابل انکار این واقعیت است .
9 - ويژگي هاي متن مقدس و تعهد به آن
متن مقدس ، همان متن غیر قابل تغییر و اصیلی است ؛ که سایر استنباط های از دین بر پایه آن استوار می شوند .متن مورد نظر که در ادیان الهی معمولا همان وحی منزل الهی و یا به مثابه وحی است دارای ویژگی های زیر می باشد :
متن نخست داراي حقيقت محض و خالص است ؛
ارزش هاي جاودانه و ماندگار ی در متن مقدس ( کتاب خدا ) وجود دارد ؛
متن نخست براي هدايت نازل شده است ؛
متن نخست قابل فهم است.
لازم به توضیح است که تعهد ایمانی به متن مقدس ، قطعا همان وفاداری تعهد تعصب آمیز به معرفت خود از دین نیست . همان گونه که پذیرش تفاوت قرائت ها ، مستلزم دنیوی شدن دین نمی باشد . به هر حال ، اگر بپذیریم عارضه دنیوی شدن دین ، حقیقتا به عنوان مخاطره ای برای دینداری است و یکی از کانون های اساسی نگرانی و مخالفت متعصبین با ورود به اصطلاح سکولاریسم می باشد ؛ برای رفع این دغدغه از دینداران، باید اذعان کرد بین سکولاریسم البته مذموم در مبانی و عقاید ؛ با دنیا گرایی و حتی جدایی حکومت از دین البته ؛ نسبت هایی وجود دارد ؛ اما الزاما دنیا زدگی با جریان سیاسی سکولاریسم توام نیست . بلکه دنیا زدگی در هر حالتی از حالت های سیاسی اداره ، و در هر شرایطی از فقر و عسرت و غنا و رفاه فرد ، می تواند مانع راه رسوخ ایمان به کشور وجود غیر مومن یا حتی مانع تداوم ایمان مومن شود . برای توضیح رخداد نا مبارک دنیوی شدن دین و در نتیجه تسهیل پذیرش مومنانه تفاوت قرائت ها باید گفت ؛ حکایت دنیوی شدن دین را شاید بتوان با معیارهای ذیل مورد ارزیابی و سنجش قرار داد :
محرومیت قرائت دینی از راز دین یا همان تجربه خدا و بهره های ایمان به غیب ؛
استفاده ابزاری ، منفعت طلبانه و دنیوی فرد یا یک جمعیت از دین ( قسم دروغ به مقدسات ، استفاده از ظواهر دینی برای فریب دیگران ، مصادره دین و معرفت دینی به منظور تحمیل حاکمیتی خاص و ... ) ؛
تقدم اهداف دنیوی بر اهداف دین ( کسب در آمد نامشروع ، تجاوز به حقوق دیگران ، اصل شدن متاع مادی و دنیوی و ... ) ؛
اعتلای امر دنیوی به امر مقدس ( تقدیس حکومت و حاکمان و یاتقدیس عالمان دینی و مرشدان و .... ) ؛
وانهادن برخی از ارزش های بنیادین انسانی و دینی ( توحید ، معاد و عمل صالح ) و یا فرو گذاری اخلاقیات ، یا عدالت و انصاف و ... ؛
تنزل سطح و محتوای عشق ها ، دوستی ها و خواستنی های انسان ( گرفتار عشق های حقیر شدن ، آرزوهای دنیایی بلند و ...)؛
اصل شدن لذت جویی و منافع کوتاه مدت و تقدم آن ، بر هدفداری و منافع بلند مدت و اخروی (نا دیده گرفتن غایات انسانی و در نتیجه احساس سر گشتگی ، بی آ رمانی و گم شدگی و ... ) ؛
فراموشی خود باطنی یا خاموشی نداهای وجدانی ، در غوغای زندگی ؛
خود مداری اخلاقی یا مادی و نادیده گرفتن حق الناس ؛
تعمیم دین به حوزه های غیر مرتبط ، مانند حکومت ، علوم و فنون ، و ... ؛
جایگزینی معرفت دینی ، به عنوان اصل دین .
بحث فوق ، دو اثر مهم دارد : اولین نکته در خور توجه آن که ، در ابعاد فردی اسلام ؛ یکی از ممیزه های پر رنگ زیست مومنانه از غیر آن ، همین نحوه مواجهه با دنیا و چگونگی گذران زندگی در آن است . دومین نکته آن که ، در حوزه حکومت و خلافت یکی از ممیزه های بنیادین و بی بدیل در زیست مومنانه ، تعیین کنندگی عقل و خرد جمعی است . بویژه در عصر اختفای امر الهی ، هیچ شکل خاصی از حکومت یا هیچ فرد و طبقه سفارش شده قدسی یا اولویت داری برای ترجیح بر سایرین وجود ندارد . تعیین کننده اصلی شهروندان ذینفع با تمام حقوق و اختیارات و مسوولیت های خویش هستند که حاکم را انتخاب می کنند و با او عهد و پیما ن معین می بندند . بدیهی است در این صورت امر هدایت از حکومت جدا می شود .
10 - خاستگاه های پیدایش تفاوت در قرائت های دینی
بر اساس مطالعات انجام شده معمولا ، پنج عامل قطعی اثر گذار بر شکل گیری باور دینی و نوع قرائت از دین وجود دارد ؛ عواملی که گریزی از آن ها نیست و در طول تاریخ ، هر یک از این عوامل ، بخشی از اثر گذاری ها و کارکردهای مربوط به خود را به تناسب های کاملا متغیر ( و نه چندان ثابت و با دوام ) در تفسیر دین و پیدایش گفتمان دینی مربوط در یک دوره را داشته اند . در ادامه به نقل عوامل یاد شده می پردازیم :
1- 10- عوامل معرفتی ؛ عوامل معرفتی خود به دو نوع معرفت زمینه ای ( معرفتی که بی طرف و ماهیتا سکولار است ) و معرفت در موضوع دین ( شامل : آشنایی به متن مقدس و آشنایی به سنت ) منقسم می شوند ؛ به عبارتی پیشینه های علمی فرد مخاطب و مهمتر از آن میزان تلاش علمی ویژه برای حصول به معرفت دینی تعیین کننده خواهد بود .
2- 10- عوامل غیر معرفتی ؛ ورود و دخالت عوامل به شدت متفاوت و متغیر غیر معرفتی بر باور های انسانی ؛ گریز ناپذیر و حتمی است . در این مورد ویلیام جیمز د ر مقاله " اراده معطوف به باور " هشت عامل را در فرایند تکوین باور آدمی ( از جمله مواجهه با معرفت دینی ) موثر می داند ،که فقط یکی از آن ها معرفتی است و هفت عامل دیگر غیر معرفتی و کمتر اختیاری می باشند ؛که عبارتند از : محیط و وراثت ، خانواده ( القائات دوران کودکی ) ، بیم و امید ، عشق و نفرت ، منفعت گروهی ، منفعت شخصی ، احساسات و هیجانات .
3- 10- تنوع مخاطبین ؛ عامل مهم مخاطبین عام ( طبقه متوسط یا عموم مردم ) بویژه وقتی که به مردمان اعصار مختلف تعمیم می یابد و متناسب بودن متن با سطح فهم و درک آنان ( طبقه متوسط مردم از نظر فهم و درک و موقعیت اجتماعی ) در زمان های متفاوت ، خود منشاء اختلاف برداشت ها و احیانا تکاملی بودن نوع برداشت ها خواهد بود .
4- 10- ماهیت پیام متن مقدس و سنت ؛ چند وجهی بودن متن مقدس سبب شده است تا دین هایی که بیشتر جنبه جهانی دارند از ظرفیت بالای پذیرش تفاوت برای جای دادن همزمان سلیقه ها و روحیه های متفاوت در خود ، برخوردار باشند . ظهور مذاهب و نحله های فکری متفاوت در طیف بزرگی از محافظه کار تا رادیکال و امثال آن ؛ در یهودیت ، مسیحیت و اسلام به همین عوامل مربوط می شود .
5- 10 - عوامل اجتماعی و سیاسی ؛ علاوه بر وجوه و عوامل طبیعی مرتبط با خاستگاه معرفتی باور و افزون بر آن گستره مخاطبین و ماهیت متن مقدس ، عوامل غیر طبیعی نیز در پیدایش تفاوت های رایج در قرائت دینی موثر است ، که مهمترین آن ها عبارت است از اراده سیاسی و ماهیت ساختار قدرت .
11 - نکاتي در مورد اختلاف قرائت ها
قرائت هاي ديني که هر یک مدعی خوانش هایی از دین می باشند ؛ بايد متن محور باشند يعني کشف مراد صاحب سخن را تضمین عقلایی کنند ، بر خلاف گادامر که مفسر محور است . در واقع روایی قرائت های دینی ، به رغم تفاوت ها ی ممکن و در بسیاری از موارد گریز ناپذیر ؛ منوط به تعهد ی است که به صیانت از ارزش های بنیادین دین دارند . ارزش های مشترکی که در ادیان ابراهیمی ، محور آن ها را می توان سه عنصر "توحید" ، "معاد" و "عمل صالح" دانست . در این راستا نکات در خور توجه یاد آور می گردد :
1- 11- در راه تلاش برای دستیابی به قرائت دینی ملاحظاتی عقلانی وجود دارد که معمولا به اقتضای آزاد اندیشی شخص دیندار قابل توجه است برای نمونه گفته شده کساني که براي دسترسي به پيام واقعي تلاش کنند ، در هر حال ماجور مي باشند؛ ویا سهو و خطا در اجتهاد قابل اغماض است ، اما شامل دريافت پاداش نيست ؛ براي ساير قرائت ها و فرقه ها بايد احترام قائل شد ؛ با نقد قرائت هاي ديني است که مي توان به قرائت قابل قبول رسيد .
2 – 11- برداشت هاي متعدد از اسلام ، همانند ديگر اديان ؛ در سطح گسترده اي به انجام رسيده است و در آينده نيز ، نه تنها چنين رخدادهايي بوقوع خواهد پيوست که با توجه به پیشرفت علم و تعدد و تکثر منابع معرفتی ؛ حجم اين قرائت ها فزونی نيز خواهد یافت. موضوعي که البته ، نبايد با داوري منفي روبرو شود . مهم اين است که در عالم واقع ، اصول و بنياد هاي با ثبات ديني وجود دارند ؛ که البته باید مورد شناسايي و توجه هر دیندار قرار گيرند، تا برآن اساس ، فروعات استخراج گردند . به يقين دوري از آن اصول ، دوري از متن دین و واقعیت آن ، خواهد بود . يعني معرفت ديني که تحت تاثير شرايط اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي و فرهنگي هر دوره تاريخي شکل مي گيرد ؛ يک موضوع کاملا سيال و تغيير پذير است ؛ ولی اصول دين مبين از جنس و نوع ديگري است . به عبارت دیگر نمی توان تجمع سنن و تجمع برداشت ها ی نه چندان هماهنگ و همخوان در طول تاریخ را معادل دین حنیف قرار داد . اتفاقا همین ویژگی است که دين را بر اساس نوع معرفت هر زمان ، قابل فهم و قابل اجرا مي نمايد . نیز همين خصوصيت سبب شده است تا دين از دام پر فريب دنیا زدگی و نیز دام گسترده اربابان زر و زور و تزوير برهد و هرکس خود بتواند با آن راه خود را به سوي خدا باز کند .
شاید بهترین تفسیر برای دستیابی به اصول محکم دین را ، بخشی از صوفیه و عرفا دارند . آن ها به تفکیک و همزمان به همبستگی میان سه موضوع "حقیقت" ، "طریقت" و "شریعت" اعتقاد دارند . برخی از مشایخ سنتی صوفیه ، بخصوص مشایخ فرقه شاذلیه در توضیح اصالت باطنی گری و معنویت اسلام ، "شریعت" را قانون الهی می دانند که به یمن قبول آن ، آدمی مسلمان می شود . آن ها برای ربط دادن بین سه ساحت فوق ؛ از رمز هندسی دایره استفاده می کنند . از آنجا که از هر نقطه ای در محیط دایره می توان به مرکز دایره راه پیدا کرد؛ لذا امکان ترسیم شعاع های بی شماری به مرکز دایره می باشد . محیط دایره رمز شریعت است ،که با قبولی آن انسان در این دایره قرار می گیرد . شعاع ها رمز طرق و راه هاست به مرکز دایره ، هر شعاع راهی از محیط به مرکز است ؛ همان طور که مسلمانان بر مبنای حدیث نبوی می گویند راه های رسیدن به خدا به تعداد فرزندان آدم است . طریقت که متناسب با طبایع و نیازهای معنوی مختلف انسان ها در اشکال مختلفی تجلی دارد ، همان شعاعی است که هر نقطه را به مرکز متصل می سازد . با تبعیت از شریعت ، راه حیات معنوی از قوه به فعلیت می رسد . بالاخره "حقیقت"، که هم منبع طریقت است و هم منبع شریعت ؛ در مرکز قرار دارد . در واقع حقیقت همان نقطه ای است که هم خالق طریقت است و هم خالق شریعت . کسانی که سرشت آن ها باطن گرایی و حقیقت جویی است ، نمی توانند در بازتاب زندگی کنند . آن ها که سعی می کنند به مرکز برسند ، اسلام آن ها در طریق معنوی است . در مقابل ، بعضی در یکی از ساحت ها ی سه گانه فوق ، زندگی کرده اند و ساحت دیگر را انکار نموده اند . برخی فقط شریعت را حافظ و نگهبانند ( علماء الظاهر ) که فقها نامیده می شوند . برخی دیگر ژرفای حیات معنوی را پذیرفته اند که صوفیه بخشی از آنان هستند . برای تقریب به ذهن ، باید گفت ؛ برطبق رمز مشهور عرفان اسلامی ، اسلام بسان گردویی است که پوست آن شبیه شریعت و مغز آن شبیه طریقت و روغن نادیدنی آن ،که در عین حال همه جا حضور دارد ، همان حقیقت است .
3 – 11- ويژگي تفسیر پذیری را ، بايد در ماهيت پيام کتاب مقدس جستجو نمود . اين کتاب همان گونه که خود بیان می دارد ؛ مي تواند شفا ، هدايت و رحمت براي عده اي و در عین حال ، ضلالت و گمراهي براي عده ديگر باشد . حتي در نحوه و میزان نسبت هدايت و ظلالت ، افراد بنا به استعداد خويش متفاوت هستند . راز مساله در اختلاف مجاز و طبيعي قرائت ها ي ديني ( ونه آنچه اهل بدعت بوجود مي آورند ) اين است که اسلام با نوعي از پلوراليسم و رسميت نوعي از اختلاف ، موافق است و با آن مشکلي ندارد . هر چند قرآن خود برخي از برداشت ها ( قرائت های بی پایه و غلط ) را محکوم مي کند و آن را بر نمي تابد. برای نمونه نمي توان در یک قرائت مجاز به برخي ازآيات الهي بي ايمان بود، يا نمي توان يک بعد از دین را فربه کرد و بعد ديگري را نحيف و يا فراموش نمود و ... . َ
4 – 11– فراموش نکنيم هر برداشتي از دين و هر نوع از معرفت نسبت به آن ، در صورتي روايي دارد و قابل قبول در حوزه دينداري است ؛ که مقيد به ارزش هاي مشترک و بنيادين و لا يتغير دين باشد . براي نمونه تقید به اصل بنیادین توحیدی با قرائت استبدادی از دین ، سازگاري ندارد و اسلام سرشار از اصل بی بدیل رحمت با قرائتی که تروريزم را مجاز می شمارد و کشتار مردمان را تجویز می کند ، یکی نبوده و همخوانی ندارد و... .
5 – 11- قرائت رسمي قدرت از دين و تحميل آن به جامعه ، بحران آفرين است. موضوعي که به سبب آن پيامدهاي زيانباري بر جامعه تحمیل مي شود ؛ نخست آن که ، باب اجتهاد در بسیاری از ابواب مسدود مي شود دوم آن که ، علما و نخبگان از تتبع و نشر افکار خويش محروم مي شوند سوم آن که ، روند استکمال طبیعی قرائت هاي ديني کند و فاصله دين از علم ، عقل و زندگي بيشتر مي شود چهارم آن که ، فرهنگ و اخلاق در اسارت قدرت سياسي قرار مي گيرند و از کارسازي مستقل و آزاد باز مي مانند پنجم آن که ، پيام دين محدود شده و از مخاطيبن آن کاسته مي شود . به هر حال ، قرائت رسمي قدرت از دين یا قرائتی که تنها معیار اجتماعی تفسیر دین تلقی شود ، بویژه در عصر اختفای امر الهی ، بطور آشکار با اشکالات فراوانی روبرو ست وباید از آن پرهیز نمود . چرا که تسلیم انسان در برابر قرائت خلاف رای و نظر درونی خود ، ممکن است کار انسان را به شرک بکشاند و یا به پیروی از کسان و اموری منتهی شود ،که به آن علم ندارد و حجت براو تمام نیست و بالاخره ممکن است به مناسکی ختم شود که فرد حق دارد آن را نپذیرد .
12 - کارکرد قرائت هاي متفاوت
مي توان قرائت هاي مختلف و متفاوت از متن دين را ، مساله اي کاملا طبيعي تلقي کرد ونیز می توان همانند بخشی از سلفیون با آن در حال جنگ دائمی بود . اما به هر حال ، اين موضوع ، در طول تاريخ همواره با آثار سازنده بسیار و نیز با مخاطرات و تخریب هایی همراه بوده است . که به توضیح مختصر آن می پردازیم :
1-12 - آثار سازنده اختلاف قرائت ها
آثار سازنده اختلاف قرائت ها را مي توان در روز آمد شدن مفاهيم و آموزه هاي ديني در خلال مباحث متعددي جستجو کرد. مباحثي که از زوايا و ابعاد مختلف به معرفت دینی یاری می رسانند ، دين را فربه تر و روز آمد تر مي کنند و برخی از اشکالات پيشين را بر طرف مي سازد . لذا يکي از مهمترين اختلافاتي که از آن تعبير به رحمت و نعمت شده است ؛ موضوع تفاوت ها ي طبيعي در قرائت ها ي ديني مي باشد . نکته درخور توجه اين که ، اولا ، نوع رابطه و جنس نسبتي که بين قرائت ها ی مختلف ، از دین وجود دارد ، بسيار با اهميت بوده و ثانیا ، نسبتی که نهاد دین و نهاد قدرت بر قرار کرده است ؛ تعيين کننده ی "مفيد بودن" يا "مضر بودن" آن در یک جامعه می باشد . اگر رابطه ، بر مبناي احترام به انواع قرائت ها و گفتگو و تفاهم بين اهالي آن ها باشد و نسبت ها دوستانه يا حداقل همزيستانه باشد، و نهاد دین استقلال نسبی خود را حفظ کند در آن صورت هيچ مشکلي پيش نمي آيد ؛ بلکه جامعه شاهد بسط سازگاری و آثار سازنده اي خواهد بود . در غير اين صورت ، در شرايطي که رابطه قرائت ها با يکديگر تخاصمي مي شود نسبت ها را هويت طلبي هاي رقابتي تعيين مي کند و یا نهاد دین در انفعال و کنش پذیری قرار می گیرد ؛ در آن صورت آثار مخرب ظاهر مي گردد .
البته بسیار تعیین کننده خواهد بود ،که آیا اختلاف قرائت ها در محیطی آزاد رخ می دهد یا به شکل غیر رسمی و در پنهان جامعه بوجود می آید ؟ در حالت اول ، ایمان که متعلق فرد و متعلق آزادی است ، رشد می کند . قرائت ها به تعامل سازنده بر می خیزند و هیچ یک در فضای تاریک و تنهای خود گرفتاری توهمات غار نشینی و توحش مترتب بر آن را پیدا نمی کنند . اما در حالت دوم ، در فضای اختناق و استبداد حاصل از قدرت سیاسی یا قدرت انحصاری فرهنگی ایجاد شده در اثر سیطره بی بدیل گفتمان دینی خاص ، ممکن است ، رویه های افراطی گری و خشونت تشدید گردد .
بنایر این ، با آزادی و انزوا پرهیزی معرفت دینی است که پرورش مومن محقق و ژرف اندیش ممکن می شود و در نقد و تعامل گفتمان هاست که کشف بهتر حقایق ممکن شده و اتباع احسن رخ می نماید .
2-12 – برخی از مخاطرات اختلاف قرائت ها
اختلاف قرائت در معرفت های دینی ، در بستر های نامناسب ، ممکن است مخاطراتی را به همراه داشته باشد : هر چند رخداد طبیعی اختلاف معرفت ها و قرائت های دینی ، به هیچ روی نمی تواند نامبارک و غیر انسانی باشد . اما در شرایط و بستر های غیر طبیعی رخداد مبارک و سازنده فوق ، می تواند اختلاف افکن در بین امت تلقی شود ؛ موضوعی که اتفاقا ذائقه بسیاری از متدینین را مکدر و نگران داشته است . برای نمونه بدعت گذاری در دین و مذهب سازی های بی مبنا ( برداشت هایی از دین که با مبانی دین و نصوص مربوط مخالفت اصولی دارند ) ؛ نمی تواند مورد تایید باشد . یا بکار گیری زور در مناسبات بین مذهبی و یا استفاده از روش های فربه سازی احساسات و غیرت مذهبی و تکفیر و تفسیق مخالفان خود ( بکار گیری انواع روش های استبداد فرهنگی ) در درون جامعه ديني ، می تواند دین را از کارکرد های اصلی دور و آن را منشاء تنازعات بزرگ و بی پایان نماید .
در باره بر نتابیدن اختلاف قرائت ها و کنش منفی در برابر آن ، که می توان از آن به ضیق صدر و تعصب تعبیر نمود . باید گفت آنان جز عقب ماندگی و توسعه نایافتگی جوامع مربوط ارمغانی به همراه نخواهند داشت . برآیند فکری و کارکرد اینان محدود به عرصه دین نمی شود . این روحیه و کنش متعاقب آن ؛ در عرصه فرهنگ نیز پیامد هایی دارد . برای نمونه در پنداری صادق یا کاذب که حول این تفکر شکل می گیرد ، نسبت فرهنگ و عقاید بومی ؛ در برابر فرهنگ جهانی یا هر فرهنگ در حال تعامل دیگر ، صیانت از فرهنگ بومی در برابر تهاجم مهاجمی است که قصد ربودن تمام داشته ها ، باورها ، عقاید و ارزش های بنیادین یک دین یا یک مذهب را دارد . از همین نقطه است که پدیده "خاص گرایی فرهنگی" رخ می نماید مساله ای که خود عامل مقاومت های نوین و سازمان یافته و البته واکنشی در برابر فرهنگی قرار می گیرد که به اختلاف قرائت ها باور دارد .
13 – مهمترین گفتمان های رقیب دینی
از آنجا که تجربیات مذهبی و معنوی معمولاً تجربیاتی «عینی» و مربوط به جهان فیزیک نیستند، زبان نقش مهمی در تجسم و چارچوب بندی آن ها دارد و در واقع، تنها رابط میان این تجربیات و واقعیت ها زبان است ؛ گفتمان های دینی عینیت ایده های ما در مورد دین و مذهب است . از همین روی با تفاوت های بسیار در هر زمان روبرو هستیم .
با بررسی سیر تاریخی مربوط به قرائت ها و گفتمان ها در دنیای اسلام؛ شاهد تفاوت ها و تضادهای گفتمانی قابل توجه و البته طبیعی از متن مقدس می باشیم . که می توان آن ها را به گفتمان های بنیادگرا ، التقاطی ، عقلانی ، اخباری ، جبری ، قدری ، عدلی ، ولایتی ، خلافتی ، رسمی ، روشنفکری ، سکولار ، تکفیری ، رحمانی ، انسان گرا و مانند آن منقسم نمود . در شرایط موجود دو نوع گفتمان بارزتر را میتوان در حوزه گفتمانهای دینی عمده معاصراز یکدیگر بازشناخت که در واقع دو سر یک طیف را تشکیل میدهند؛ ما در ادامه به بررسی این دو می پردازیم تا در جریان رقابت های اصلی قرار گیریم :
گفتمان بنیادگرایی دینی
گفتمان روشنفکری دینی
1 – 13 - گفتمان بنیادگرایی دینی
اغلب، مخاطب این نوع گفتمان عوام و توده مردم هستند. در این متون، تأکیدات مشخصی بر مفهوم « ما » (اولشخص جمع) یا «مؤمنان» در برابر مفهوم «آن ها» (سومشخص جمع) به معنی کسانی که در راه راست نیستند؛ وجود دارد . پیشفرض، آن است که مذهب مورد نظر ما تنها ناجی و یگانه راه رسیدن به سعادت است. همچنین در این نوع گفتمان، بیشتر بر جنبههای فرا طبیعی و متافیزیک دین تأکید میشود. از جمله مفاهیم به کار رفته در این نوع از متون میتوان به «ثواب»، «گناه»، «پاداش»، «امتحان»، «شیطان»، «تقدیر» و ... اشاره کرد. این متون معمولاً به احادیث یا آیات یک کتاب مقدس به عنوان شاخص متقنِ خوبی و بدی (با بهرهگیری از روش مصادره به مطلوب) اشاره دارند و از سوی دیگر، در ذهن مخاطب چنین القا میشود که همه چیز روشن و مبرهن است. این متون رویکردی تجویزی در ارتباط با وظایف مخاطب و انبوه تکالیف دارند .اینان با اختلاف کمی در روش بیان ؛ حقوق فردی ، انتخابات ، تفکیک قوا ، مجلس قانون گذاری و احزاب و دموکراسی و تکثر را سوغات بلاد غرب و تشبه به کفار و شیاطین می دانند .
2 – 13 - گفتمان روشنفکری دینی
به نظر میرسد گفتمانهای مذهبی که در سالهای اولیه پیدایش یک دین به کار میروند، بیشتر به گفتمان روشنفکری دینی شباهت دارند. مخاطب این گفتمان معمولاً عوام نیستند. اغلب پیشفرض چنین گفتمانی،آن نیست که دین، تنها راه رستگاری است؛ بلکه کوشش میشود تا با بررسی مسائل ملموس و بحث دربارة جامعه، تاریخ، فرهنگ و ...، دین و مذهب مورد دفاع قرار گیرد. در این گفتمان، کمترین تأکید بر جنبههای متافیزیک و فراعادی مذهب به چشم میخورد .
14 - نقد گفتمان بنیادگرای دینی ( مطالعه موردی )
در ادامه نقد ی از قرائت رسمی از دین یا با کمی تسامح یک مورد نقد گفتمان دینی افراطی ؛ ارائه می گردد . در واقع با پذیرش و رواداری قرائت های متفاوت از دین و رسمیت یافتن رخداد تکثر در اندیشه و عمل ، به تبع می توان و باید اختلاف حقیقی ایجاد شده را ؛ به تعامل ، سازگاری و رحمت و رشد فکری تبدیل نمود . موضوعی که بر قراری دیالگ و نقد ، یکی از ابزار کارآمد در این زمینه می باشد . برای نمونه ؛ نقد ذیل که در اصل به نقد گفتمان دینی در مصر می پردازد ؛ از آن جهت تجربه حائز اهمیت و درس آموز است که بسیاری از آموزه های مشترک در هر دو فرهنگ دینی ایرانی و مصری ، به طور یکسان وجود دارند .
نصر حامد ابوزید در نقد خود، مکانیسم های ذهنی و عقلی ( و نه عملی ) گفتمان دینی را ، به شرح ذیل در پنج بخش تقسیم بندی و مورد بررسی قرار می دهد :
یکسان انگاری دین و معرفت دینی ؛
ارجاع تفسیر تمامی پدیده ها ( از اجتماعی گرفته تا طبیعی ) به مبداء نخستین ؛
تکیه بر مرجعیت سنت و آثار گذشتگان ؛
جزمیت و انحصار فکری ؛
غفلت از نگره تاریخی و نادیده گرفتن آن .
1 - 14 - یکسان انگاری دین و معرفت دینی
از همان آغاز تاریخ اسلام و در فاصله نزول وحی و شکل گیری نصوص ، اندیشه تثبیت شده ای وجود داشت که نصوص دینی تنها در قلمرو خاص خود فعالیت دارند . از آن سو عرصه های دیگری هستند ،که فقط عقل بشری و تجربه انسانی در آن کاربرد دارد و خاص نصوص دینی نیست . در عصر پیامبر زمانی که آن حضرت حکمی صادر می کرد یا تصمیمی می گرفت ، مسلمانان می پرسیدند که آیا در این مورد پیامبرتابع وحی بوده یا با تکیه بر عقل و تجربه خویش عمل کرده است ؟ لذا در موارد قابل توجهی هم که با او اختلاف پیدا می کردند ، اگر تصمیم پیامبر به عرصه های عقل و تجربه مربوط می شد پیشنهاد می دادند تا به گونه ای دیگر رفتار شود . نمونه ها در این زمینه فراوانند و تمامی سنت دینی از آن سرشارند .
با وجود این ، گفتمان دینی ( همان قرائت رسمی و معمول در بین اغلب اسلامیون ) سر آن دارد که متون دینی را به همه عرصه ها تسری دهد . و تفاوت های موجود در این اصل نبوی را که بیان می دارد : " شما به مسائل این جهانی خویش آشناترید " نادیده بگیرد .
به هر حال گفتمان دینی ، رابطه این همانی بین گفتمان خود و گفتمان نبوی بر قرار می سازد . او با این کار نه تنها فاصله معرفت شناختی میان ذات دین و عین معرفت دینی را ملغی می کند ؛ بلکه مدعی می باشد که قادر است تا تمامی موانع وجود شناختی و معرفت شناختی را از سر راه بردارد و مقصود الهی نهفته در این متون را بیابد . گفتمان دینی معاصر توجه نمی کند ، با این کار پا در میدان خطرناکی می گذارد و آن همانا سخن گفتن به نام خداست . آنان به رغم نقد کلیسا در قبال علم و عالمان در قرون وسطی ، خود به آن سمت و سو میل می کنند .
" آنان در بیان اندیشه ای خود می گویند : این گونه نیست که یک اسلام مترقی داشته باشیم و یک اسلام ارتجاعی ؛ یک اسلام انقلابی و یک اسلام اصلاح طلب و صلح جو ؛ یک اسلام سیاسی و یک اسلام اجتماعی ؛ اسلامی برای قدرتمندان و اسلامی برای توده مردم و ... ، یک اسلام بیش نداریم و یک کتاب که خداوند بر رسولش نازل کرده و او نیز بر مردم ابلاغ نموده است . "
اما این سخن در ذات خود ، با جریان تاریخ اسلام متناقض است . تاریخی که شاهد تعدد رویکردها ، نحله ها ، و فرقه های مختلفی بوده است ؛ رویکردهای متفاوتی که همگی بنا به عوامل اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی بوجود آمده اند . ضمن این که ، آنان نیز مواضع خود را بر مبنای تاویل و اجتهاد در فهم متون دینی بنا نهاده اند ؛ با این همه اصرار بر وجود یک اسلام و عدم پذیرش تعدد بالفعل ، قطع نظر از نیات این نویسندگان ، ما را به دو نتیجه می رساند : اول آن که ، اسلام معنای ثابت و واحدی دارد که جریان سیال تاریخ در آن تاثیری ندارد دوم آن که ، فهم این معنای ثابت در اختیار و تملک عده ای خاص است که همان جماعت علمای دین می باشند و این گروه نیز از هر گونه خطا و لغزش نیز مصون اند . اینان خود بیان می دارند : کما تکونون یکون دینکم ، دینتان همان گونه است که هستید .
اینان در رویه عملی خود بر ضرورت فراگیری شفاهی و مستقیم مسائل دینی از علما ، اصرار دارند ؛ زیرا که فراگیری یدون راهنمای دین را ، خالی از خطر و انحراف نمی دانند .
اینان به نوعی ، حاکمیت مقدس عالمان دینی ( در نظر و عمل ) را پذیرفته اند و آموختن معنای دین و عقیده را به طور انحصاری به آنان تفویض شده می دانند ؛ موضوعی که با نفی حاکمیت مقدس بشری در اسلام منافات دارد و نتیجه آن ، البته اختلال کارکرد عقل در عرصه اجتماعی است .
2 - 14- ارجاع تفسیر تمامی پدیده ها ( از اجتماعی گرفته تا طبیعی ) به مبداء نخستین
جهان در وجود خود به علت یا اصلی نخستین ( خداوند ) تکیه دارد . ولی گفتمان دینی تمام پدیده ها ی جامعه بشری را با آن مبداء نخستین تفسیر می کند ، به طوری که در این تلقی ؛ خداوند جایگزین واقعیت می شود و همه چیز به او بر می گردد . در این مواجهه انسان خود به خود از بین رفته و به حاکمیت صرف آن مبداء می انجامد ؛ در نتیجه قوانین طبیعی ، قوانین اجتماعی و معرفت مستقل از گفتمان دینی از بین می رود .
این تفکر در امتداد تفکر اشعری گری ، قوانین مربوط به علت و معلول را در جهان و طبیعت انکار می کند و هوادار جبر کامل می شود . جبری که پوشش ایدئولوژیک جبرگرایی اجتماعی و سیاسی را فراهم می آورد .
آنان تصور می کنند با ارجاع همه پدیده های سیاسی - اجتماعی به علت نخستین ، و ضدیت با سکولاریسم ضرورتا به حاکمیت الهی دست می یابند . به هر حال ارجاع امور جاری اجتماعی ، سیاسی به مبداء نخستین ، یکی از شالوده های گفتمان دینی است . موضوعی که نقیض حاکمیت بشر است . چنانچه قرضاوی بیان می دارد : سکولاریسم با این اندیشه غربی ملازمت دارد که خداوند جهان را آفرید و سپس آن را به حال خود واگذاشت . این اندیشه از فلسفه یونان گرفته شده که خداوند کاری به امور این عالم ندارد ... ، بر خلاف ما مسلمان ها که معتقدیم خلق و امر همه امور به دست اوست ... ، او تمام شریعت ها را نازل کرد و حلال و حرام را مشخص نمود و فرموده بندگانش منطبق با احکام الهی عمل کنند و گرنه کفر ورزیده اند و مرتکب ظلم و فسق شده اند " .
اینان سکولاریسم را جنبش بی دینان معرفی می کنند ، در حالی که اصل بنیادین آن جدایی دین از دولت است . چنانچه اخیرا آنان از از سکولاریسم به عنوان جریان دنیوی کردن بجای علمانیت نام می برند .
3 – 14 - تکیه بر مرجعیت سنت و میراث گذشتگان
تکیه بر مرجعیت پیشینیان که پس از تبدیل متون تفسیری به متون اولیه و همانند سازی تقدس آن ها با تقدس متن اولیه بلکه بیش از آن ، یا به عبارتی تکیه بر مرجعیت سلف ؛ یکی از اصول مورد تاکید گفتمان موصوف است .
آنان با ارجاع نظرات پیشینیان ، به نصوص ( مجموع آراء و مکتوبات پیشینیان و نه تنها قرآن ) غیر قابل تجدید نظر و یکسان پنداری آن ها با خود دین ؛ عملا معرفت دینی را با دین یکسان معرفی می کنند .
البته ، این امویان بودند که اولین بار همانند گفتمان دینی ( افراطیون ) معاصر ، مفهوم حاکمیت را مطرح کردند. و آن به معنای حاکمیت نصوص بر تمام منازعات سیاسی و در موارد اختلاف منافع است . آن زمان که معاویه در جنگ صفین بنا به پیشنهاد عمروعاص به طرفداران خود دستورداد تا قرآن ها را بر نیزه کنند و خواستار حکم کتاب خدا شوند ؛ سنگ بنای ارجاع بدون جهت به نصوص گذاشته شد ... . این واقعه آغازگر روند تحقیر آگاهی بود ، که از آن پس نظام اموی به سبب فقدان مشروعیت ، آن را نصب العین قرار داد . این شیوه امویان ، بعدها به صورت یک اصل استوار در آمد و در گفتمان دینی حامی نظام نامشروع در تاریخ جوامع اسلامی تثبیت شد .
نظام اموی نیاز داشت تا مشروعیت خود را با مبنای حاکمیتی که خود ابداع کرده بود ، بنا نهد . از این رو نظریه جبر را پیش کشید . بر مبنای این نظریه آنچه در جهان رخ می دهد، از جمله کردار انسان ؛ ناشی از قدرت خداوندی و مشیت نافذ اوست . از آن پس این اصل در بستر فکر اشعری همراه تحول اندیشه و واقعیت اجتماعی توسعه یافت و در نهایت به نفی قانون علیت ( نقش اسباب و ابزار در تحولات و حوادث ) ؛ منتهی شد . موضوعی که به داوری در باره افعال آدمی نیز تسری پیدا کرد . تا بدان جا که گفته شد این آتش نیست که می سوزاند ، یا این کارد نیست که می برد ، بلکه خداوند است که ورای تمام این اسباب عمل می کند .
گفتمان دینی پروایی ندارد تا با نادیده گرفتن واقعیت ها و پیشرفت دیگران ، فقط به داشته های خود تفاخر کند . این تفاخر در حقیقت خود ، توجبهی است که گفتمان دینی با طرح آن ، به مسلمانان دو مجوز می دهد : نخست ، دستاوردهای مادی تمدن غرب و انقلاب صنعتی را به عنوان کالا یی ساخته خود مسلمانان وارد کند . به این معنا که این ها در اصل مال خود مسلمانان بوده و اکنون به آنان باز پس داده می شود . بنا به تعبیر آنان ، با این کار ما از ثمرات روش تجربی ، که از آن پیشینیان ما بوده است ؛ بهره مند می شویم . و داشته های خودمان به خودمان باز پس می گردد ؛ دوم این که، هرگز کفر را ( سکولاریسم ) از آنان نمی گیریم .
گفتمان دینی در ارجاع پدیده ها به مبداء واحد ؛ التقاطی و منفعت طلبانه برخورد می کند . در این باره سید قطب ، همانند ابن قیم دو موضوع مهم اجتهاد و خود اسلام را ؛ برابر می گیرد .
4 - 14 - جزمیت ذهنی و انحصار فکری
آنان قاطعانه در پی مردود اعلان کردن اختلاف قرائت ها می باشند ، مگر این که ، آن اختلافات در فروع و جزئیات باشد ؛ نه در مبانی و اصول .
اجتماع نا میمون عواملی مانند ؛ همخوانی جزمیت ذهنی و انحصار فکری با یکسان انگاری معرفت دینی و دین در جماعات اسلامی ، این جریان اسلامی را به دشمنی جاهلانه با دگر اندیشان و احیانا تکفیر آن ها سوق داده است . گفتمان اسلامی معتقد است که تنها این عالمان دینی هستند که صلاحیت و تخصص انطباق احکام را با نصوص دینی دارند . زیرا جز کلام خدا و رسول او کلام هیچ کس حجیت ندارد .
در مصر بر اساس این اصول ، افکار تند جوانان جماعت اسلامی در زمینه موسیقی ، نقاشی ، هنر در نقاب گرفتن زنان ، ریش گذاشتن مردان ، پوشیدن لباس بلند و گشاد بجای کت و شلوار ، خودداری از دست دادن با زن ها و .... شکل گرفته است .
طرفداران گفتنمان اسلامی ، خود را مالک حقیقت می بینند و نمی توانند اختلاف آراء را بپذیرند . لذا به کفر متهم کردن دیگران به صرف اختلاف در اصول را نه تند روی و نه تعصب و نه غیر متمدنانه ؛ قلمداد نمی کنند ؛ بلکه آنان این رویه را عملی بر پایه اصول و ایمان دینی می دانند . چنانچه بیان می دارند : " برخی معتقدند اگر کساتی غیر مومنین به دین را کافر بدانند ، تعصب ورزیده اند یا تند روی کرده اند ؛ در حالی که اساس ایمان دینی این است که مومن فکر کند بر حق است و مخالف او بر باطل ، و در این حقیقت جای هیچ چون و چرا باقی نمی ماند " .
گفتمان دینی تبلیغ می کند که اسلام را از واقعیت تحولات اجتماعی دور کرده اند . آنان با تکیه بر این فرضیه است که به تفسیر مشکلات دست می یازند . آنان معتقد ند با بازگشت به اسلام همه مشکلات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی حل می شود . این عقیده چنان بدیهی می نماید ،که جای هیچ پرسشی را باقی نمی گذارد . تئوری " الاسلام هو الحل ، اسلام راه حل همه مسایل " ، موضوعی است که متاسفانه با ساده نگری بیان می شود؛ چنانچه هویدی بیان می دارد : " در دست ما سلاحی بود که از آن برای پیروزی استفاده کردیم ، سپس آن را به یک سو نهادیم و را ه شکست را پیش گرفتیم ... هنگامی که قرآن آزاد شود ، این امت آزاد می شود ".
گفتمان دینی بر اساس آموزه "لا یصلح اخر امر هذه الامه الا بما صلح به امر اولها " امور این امت اصلاح نمی شود مگر با آنچه در آغاز آن را اصلاح کرده است ؛ می پندارد تکیه بر نصوص به تنهایی کافی است .
گفتمان دینی ، استعمار را عامل عقب ماندگی می داند . غافل از این که ، ابتدا عقب ماندگی بود که استعمار وارد شد . در همین راستا ، اروپا شیطان می شود که باید یا تمام توان و با تمامی دستاورد های آن مبارزه کرد . البته آن ها بین دستاورد مادی قابل استفاده و ره آورود های فرهنگی و فکری غیر قابل قبول ؛ تفاوت می گذارند و قسم اخیر را البته ، غیر قابل پذیرش می دانند . بنا براین ، جوان مسلمان برای رفع نیازهای مادی خود می تواند به اروپا تکیه کند ، اما برای سیرابی اندیشه های خود باید به اندیشه دینی باز گردد .
گفتمان دینی بر این باور است ،که ملی گرایی مقوله ای سکولار و بر خلاف عقیده اسلامی است . و این که ؛ نژاد ، خاک ، زبان و منافع مشترک تعلقات حیوانی و سخیف هستند .
گفتمان بنیادگرای دینی با همین تحلیل و با جزمیت تمام ، واقعیت بین المللی معاصر را تحلیل می کند و مشکلات بشر را اعراض از فطرت و دوری از خدا می داند .
5 - 14 - نادیده گرفتن نگره تاریخی
یکسان انگاری معرفت دینی و دین ، به تقدس آنچه بشری است ، منجر می شود . آنان با نادیده گرفتن فاصله زمانی بین متن گذشته و متن تفسیری حال ، فکر می کنند ؛ نیت الهی را در می یابند . پدیده نادیده گرفتن فاصله زمانی سبب شده تا سنت گرایان مشکلات عصر حاضر را با مسائل روزگار پیشین منطبق بدانند و آن ها را یکسان بگیرند . در نتیجه فکر کنند ، از راه حل های گذشته برا ی حل مشکلات کنونی می توانند بهره بگیرند . لذا به مرجعیت سنت و میراث گذشتگان تکیه می کنند . و قداست آن ها را همسنگ متون اولیه قرار می دهند . نتیجه چنین رویکردی ، البته فاصله بیشتر از واقعیات و سرگشتگی انسان و دوری بیشتر از خدا می شود . از پیامد دیگر این رویکرد عقب ماندگی ، انحطاط و بیگانگی با توسعه است .
6-14 - مبانی فکری
در حوزه مبانی فکری ، گفتمان بنیادگرای اسلامی بیشتر به دو موضوع حاکمیت و نص می پردازند ؛ که در ادامه اشارت کوتاهی به آن ها می شود:
حاکمیت
اسلام در دعوت خویش به عقل در عرصه نظری و عدل در عرصه روابط اجتماعی ، به عنوان دو عامل نقض کننده جهل و ظلم توجه داشت . با قرائت برخی متاسفانه همین که عقل دین را اثبات کرد ، از دور خارج شد و به علل اجتماعی دوام نیاورد . در این راستا ابتدا برتری نص بر عقل مطرح شد ( حادثه جنگ صفین و قرآن را بر نیزه ها نمودن با شعار لا حکم الا لله در دعوت به حاکمیت الهی یا همان ترفند حاکمیت ) . به همین ترتیب عصراعتزالی با خلافت مامون عباسی پایان یافت و چیرگی نظامی گری بر امور دولت مسلط و راه گفتگو و آزادی عقاید مسدود شد ؛ یدین سان بود که اشعری گری سلطه بلا منازع خود را برای همیشه گستراند .
واقعیت آن است که گفتمان سنتی با کنار گذاشتن عقل ، با خود اسلام به تعارض می رسد . ولی به هر حال ، پدیده حمله به تفکر عقلانی و رد اختلافات فکری و کثرت گرایی ؛ یکی از یایه های مفهوم "حاکمیت" است .
پایه دوم ، قرار دادن مفهوم "انسانی" در برابر مفهوم " الهی" و مقایسه همیشگی میان روش انسانی و روش خدایی است . موضوعی که با واقعیت تنزیلی وحی برای ایجاد اتصال بین انسان و خدا ؛ مغایرت دارد و عملا به نفی انسان منجر می گردد .
به هر حال ، گفتمان دینی جاری که به سید قطب و پیشینیان او بر می گردد ، در تبیین مفهوم حاکمیت ؛ گفتمان بنیادگرای اسلامی به ارتجاعی ترین و عقب مانده ترین نظام های سیاسی و اجتماعی منجر می شود ... و این گونه بود که کار به تقدیس خود حکومت کشید .
با غلبه گفتمان بنیادگرایی دینی بر گفتمان سیاسی ، از قدرت به عنوان ولایت یاد شد ؛ تا یاد آور انتخاب حاکم در دوران کهن و عصر خلافت باشد . و در نهایت دشمنان شخص یا روش یا ایده حاکم ، دشمنان نظام و البته کافر و ملحد قلمداد شوند ! حتی اگر از مشایخ باشند . طی مبحث "حاکمیت" رابطه قدرت و ولایت و خلیفه مقدس شده ، با دینداران که راهی بجز اطاعت برای خود باقی نگذاشته اند ؛ مشخص می شود .
نص
تاکید برتاریخ مندی متن، قرائتی را ممکن می سازد ؛ که با مکانیسم های پنهان کننده وآشکار کننده از طریق تاویل کشف می شود . متون در تفسیر محکوم به دیالک ثابت و متغیر هستند . آن ها از نظر الفاظ ثابت و از نظر مفهوم و معنا متغیرند. گفتمان بنیادگرای دینی اجتهاد در نص را ممنوع می کند و تنها بخش کوچکی از تعالیم دینی را شامل تغییر می داند .
پیشینیان ، از قرآن و حدیث به عنوان نصوص یاد نمی کردند ؛ در واقع نص بخش کوچکی از وحی بوده است . به هر روی هر متنی که به حکم ساختار زبانی اش ،کم ترین تعدد مفهومی و معنایی را داشته باشد ؛ نص می گویند . امام شافعی بیان داشته که "نص تنزیلی است که از تفسیر مستغنی است . و چیزی که به تفسیر نیازمند است ، نص نیست" . در توضیح نص ، باید گفت ؛ قرآن پژوهان از نظر درجه وضوح معنایی ؛ قرآن را به چهار مرتبه از ذکر تقسیم می کنند :
- آن که روشن است و جز یک معنا ندارد ، نص نامیده می شود؛
- آن که دو معنا دارد اما یکی ارجح است ، یکی را اقوی و معنای دیگری را محتمل گویند؛
- آن که دو معنا دارد و هردو از نظر درجه احتمال برابرند ، مجمل گفته می شود ؛
- آن که دو معنای غیر مساوی دارد ، ولی معنای راجح ( اقوی ) به معنی نزدیک و ظاهر در بند دوم نیست ، بلکه معنی بعید است که این نوع را موول یا تاویل گویند .
بنا بر این ، توسل گفتمان بنیادگرای دینی معاصر به قاعده " ممنوعیت اجتهاد در نص" نیرنگ زیرکانه ایدئولوژیک است ؛ زیرا آنان به این وسیله صرفا ایستایی مفهوم نص گسترش یافته را و نیز محدود سازی حوزه عقل و اجتهاد را مراد نموده اند .
قرآن کریم از نظر لفظی مقدس و ثابت است ، اما از نظر معنایی پیوسته در حال تغییر است . ولی در عین حال نمی توان هر برداشتی را به آن نسبت داد .
15- نتيجه گيري
پذیرش واقعیت تکثر از واقع بینی و باور حقیقت تکثر از عمق نگاه و سعه صدر حکایت دارد . و نشانه نوعی از فضیلت اخلاقی است . با تکثر زیست مسالمت آمیز و صلح و آرامش جمعی تضمین می شود همچنین با تکثر فرد دیندار در معرض توسعه مستمر عقاید ایمان دینی ناب تر قرار می گیرد . ادیان با توسعه ی علوم ، عقول و بلوغ بشری از مراحل انحصار گرایی ، شمول گرایی عبور و اکنون کم و بیش به مرحله کثرت گرایی نایل آمده اند . روند مبارک فوق در درون ادیان و شرایع نیز بازتاب های مشابهی را به ارمغان آورده است . رواداری قرائت های متفاوت از شریعت ، به افزایش تحمل ، صلح و سلامت جامعه کمک می کند و البته دین ظرفیت چنین استنباطی را دارد . البته هر گونه تکثر و تفاوت قرائت در صورتی مفید و سازنده خواهد بود که مقید به اصول بنیادین متن مقدس و توام با حفظ ایمان واقعی باشد . در چنین شرایطی است که دین و مذهب نسبت به واقعیت های "جهانی شدن " ، "مدرنیته" و "آشتی با توسعه و رفاه زندگی مردمان " توجه نشان می دهد. اما در عالم واقع مفروضات و پیش فرض های تکثرگرایی و مدارا در واقعیت تفاوت قرائت های دینی ، وجود دارد که توجه به آن ها می تواند تا حدودی راه گشا باشد : پذیرش واقعیت دیگر نحله ها و عقاید ، به معنای رسمیت داشتن هر یک از آن ها ؛ مصونیت هر یک از عقاید و نحله ها از تعرض ، یا تامین آزادی اندیشه ؛ باور به روایی اعتقادی و حقانیت خود ، به معنای هضم نشدن و عدم انفعال در برابر هر نحله فکری؛ ارائه سهمی از حقانیت و حقیقت به دیگران ، به معنای ترک انحصارگرایی ؛ همکاری برای همزیستی و صلح ، یا مشارکت جمعی برای اهداف مشترک انسانی .
خداوند برای شما آسانی می خواهد و دشواری نمی خواهد.
عن النبی ( ص )؛ بعثتنی بالحنیفیه السهله السمحه ،
خداوند مرا بر شریعت و دین حنیف وآسان مبعوث کرد.
فصل هشتم
کثرت گرایی و
قرائت های مختلف از دین
1 - مقدمه
در موضوع مورد بحث ، دو موضوع نسبتا مرتبط قابل طرح است ؛ یکی ،گوناگونی ادیان یا شرایع که هر یک مدعی حقانیت و کمال هستند و دیگری تفاوت ها در برداشت های خاص از دین، شرایع و یا حتی مذاهب و نحله های فکری منتسب به یک دین و مذهب . برای رهایی از مطلق انگاری و انحصارگرایی دینی و پی آمدهایی مانند؛گرفتار آمدن بشریت در چالش جمود و تصلب و نابردباری و تنازعات هم افزا و فزاینده، بررسی راه های مختلف طی شده در مسیر دریافت حقیقت به منظور آرامش در ساحت فردی و همزیستی و صلح در ساحت جمعی ، ضروری به نظر می رسد .
این فصل از دو بخش تکثر دینی و قرائت های متفاوت دینی تشکیل شده است . در بخش اول ابتدا به اجمال مباحث بین دینی در خصوص تکثر و در بخش دوم به تفصیل مبحث درون دینی قرائت های متفاوت مورد بحث قرار گرفته است . ترتیب فوق از آنجا انتخاب شد که همواره بلافاصله و شاید همزمان با طرح مناسبات بین دینی ؛ حدود ، ميزان و نوع آزادي عمل در استنباط ديني ، يا راه هاي شناخته شده اي که به دريافت بهتر حق منتهي مي شوند، طرح می گردد. موضوعی که البته از دغدغه هاي هر ديندار آگاه به حساب مي آيد . از این رو ، تفاوت ها و گوناگونی های معرفت دینی موضوع اصلی دغدغه ها قرار می گیرد . مساله ای که نحوه مواجهه با آن ، هم مي تواند مثبت و سازنده و تکامل بخش باشد و هم ناسودمند و تنازع آفرين . در اين نوشتار ، به اختصار این مهم را مورد بررسی قرار داده و طی آن به رابطه ی اسلام رحمانی با عینیت وجودی دیگر ادیان و نیز قرائت های متفاوت از شریعت ؛ می پردازیم .
بخش اول
2 - تکثر گرایی
از آنجا که تکثر و تنوع ادیان واقعیتی انکار ناپذیر است ، پذیرش واقعیت تنوع و تعدد ادیان را تکثر گرایی قلمداد می کنیم . موضوعی که با گسترش ارتباطات و پیدایش فرهنگ مشترک جهانی هر چه بیشتر قابلیت طرح و بسط فکری را یافته است . برای نمونه پیدایش رویکرد پدیدار شناسانه به دین پژوهی ، به تعبیر چارلز هر چه که باشد،این مطلب را مسلم می کند که آن علامت توجه عصر کنونی به تکثر گرایی دینی می باشد . ادعای پدیدار شناسان آن است که اگر قرار است دین پژوهی به صورت نظری و دانشگاهی کار آمد شود ، موضوع آن نیز باید مانند سایر حوزه ها ی تحقیق مستعد بررسی علمی باشد . از این رو ، هدف از دین پژوهی علمی باید توصیف و تبیین پدیده های دینی از جمله : خصوصیاتی همچون اعتقاد به موجودات فوق طبیعی ، جشن های مذهبی ، گزاره های اعتقادی و رفتارهای اخلاقی باشد و این امر مستلزم استفاده از روش های گوناگون علمی است و بر نتایج رشته هایی چون مردم شناسی ، جامعه شناسی و تاریخ مبتنی است .
در صورتی که واقعیت تعدد و گوناگونی ادیان را جدای از ریشه ها یا مدعای صدق آن ها بپذیریم ؛ در آن صورت باید بپذیریم دوران غار نشینی و احیانا توهم زدگی و دنیای جدای هر یک از دیگری گذشته است . دو عامل حجم و سرعت ارتباطات و گرایش قدرتمند تبادل در عرصه های فرهنگ مشترک جهانی یا فرهنگ های جهانی مانع از اختصاصی گرایی و منطقه ای باقی ماندن ادیان شده اند . از طرفی خطر برخورد فرهنگ ها و ادیان و تنازعات فعال یا نهفته بین دینی از مسائلی است که نمی توان نسبت به آن فارغ از دغدغه بود . برای نمونه رادیکالیسم و تروریزم از تهدیداتی است که عمدتا از بد دینی و نابردباری متدیینین از هر یک از مذاهب و ادیان بر می خیزد. به نظر می رسد برای صیانت بشر از یک سو و برای تدارک پاسخ به روحیه حقیقت جویی هر چه بیشتر بشر ؛ مدیریت تکثر گرایی ( یا مدیریت شرایط پس از تکثر عملی ) از الزامات بی بدیل خواهد بود .
برای این منظور یعنی پذیرش ساختارمند افکار مرتبط با تکثر گرایی دینی ، به بررسی راه کارها های ارائه شده می پردازیم :
یکی از قدیمی ترین اندیشه ها در خصوص تکثر ادیان ، آن چیزی است که در ذهن و فکر متدینین سنتی می گذرد و آن بی نیازی از مباحث مربوط به تکثر است ؛ چراکه راه طی شده بی نیازی از تکثر و در مواردی غیر قابل جمع بودن آن را با حقانیت هر دین به اثبات می رساند . در این رویکرد هر کس به دین خود خواهد بود ، هر چند تنازع بین آنان نیز گریز ناپذیر بوده و خواهد بود. راهی که با اقتدا به سکوت اندیشوران دوران گذشته تجربه می شود ؛ که البته در دنیای نو شده و متحول امروز فاقد پاسخ کافی است .
تدوین الهیات ناظر به تمام ادیان ، ادعای بی نظیری و منحصر به فرد بودن ، همانند ادعای خاتمیت و مشروعیت برانحصار گرایی تاکید دارد . اما ، این که با محوریت یک دین بتوان الهیات ناظر به همه ادیان را تدوین نمود و سهمی از حقیقت را به آنان نیز داد ، ولی محوریت حقانیت را برای آن دین خاص نگهداشت ، امری انتزاعی خواهد بود .
تعیین معیارهایی برای سنجش میزان صدق مدعای هر دین ؛ واقعیت حکایت از آن دارد که معیار فراگیری برای سنجش این گونه ادعا ها مستقل از سنت دینی وجود ندارد ، لذا مبهم و مغشوش است . برای نمونه ادعای تجلی خداوند در مسیح را در مقایسه با تجربه عرفانی روئیت خدا ؛ نمی توان داوری کرد که کدام یک صحیح و کدام یک غلط است ، به همین سبب ادعای بی نظیر بودن نیز چنین است .
تدوین الهیات گفتگوی هر یک از ادیان مبنی بر حقانیت نسبی برای دیگر ادیان ؛ گفتگوی بین ادیان به تعبیر اسمیت ، می تواند به آشتی و حصول درک وسیع تری از جامعه منتهی شود . این اتفاق در صورتی امکان وقوع دارد که عالمان ادیان مختلف رو در روی یکدیگر قرار نگیرند ، بلکه در مواجهه با جهان با هم همکاری کنند . به نظر اسمیت این آغاز حرکت به سوی "الهیات جهانی" است که وی آن را غایت بشر معرفی می کند . الهیات جهانی و نه الهیات مسیحی ، بودایی ، هندویی و یا اسلامی .
جستجوی گوهر متعالی یا ارجاع به ذات متعالی؛ بنا به نقلی از هگل ، دین قائم به ذاتی است که بر جلوه های تاریخی خود تقدم دارد . در واقع دین مثل اعلای تمام نمود ها و نمونه های تاریخی است . شایر ماخر نیز دین را مقدم بر جلوه ها و مظاهر تاریخی و جزئی می داند او معتقد است ادیان وحدت ذاتی دارند . البته این سخن به معنای بی نیازی از ادیان نیست ، بلکه در این رویکرد بر ضرورت توجه به دین طبیعی تاکید دارد ؛ ضمن این که تکثر ادیان خاص برای تجلی کامل دین ضروری است . لذا باید از مخالفت با تکثر گرایی دینی احتراز کنیم . به باور شلایر ماخر ، هر دین مثبت بهره ای از ماهیت حقیقی دین دارد و صورت اولیه را نمی توان به طور انتزاعی و به جز عبور از ادیان خاص درک کرد . از این رو ، به نوعی از شباهت خانوادگی ادیان می رسیم . موضوعی که می تواند تا حدود زیادی مساله تکثر را قابل هضم نماید . در این راستا ، کونگ نیز در مخالفت با رویکرد کلیسا مدارانه ، بر لزوم رویکرد خدامدارانه به تکثر دینی تاکید می کند .
1-2 - واکنش ادیان به تکثر گرایی
در هر یک از ادیان پاسخ ها و عکس العمل هایی نسبت به تکثر مطرح شده است . برای نمونه به یکی از این موارد یعنی نوع پاسخ مسیحی می پردازیم :
الف - بی نظیر بودن ؛ بی نظیر بودن مسیحیت که از تجلی خدا بر مسیح بوجود آمده است . موضوعی که البته قابل نقض است چرا که هیچ امتناعی ندارد که تجلی خدا از سر رحمت بی کران ، بر دیگران هم اتفاق افتاده باشد . ضمن این که هیچ سندی برای ممنوعیت ادعاهای مشابه از سوی دیگر ادیان وجود ندارد .
ب - خاتمیت و مشروعیت ، ادعای این که مسیحیت را کمال تحول دینی آدمی و نقطه اوج تجلی می دانند . برخی برای پاسخ مسیحی و برای اثبات تکثر گرایی ، بین تجلی تمهیدی و تجلی نهایی تفکیک قایل شده اند ولی واقعیت این است که می توان بجای رویکرد کلیسا مدارانه رویکرد خدا مدارانه را نیز انتخاب کرد . تا نیازی به تفکیک نجات خدا به عام و خاص و بیرون کلیسا و درون کلیسا و یا مسیحی گمنام و مسیحی نامور نداشته باشیم . با این وجود توجه به تکثر گرایی دینی به نحوی در اعلامیه 21 نوامبر سال 1365 شورای دوم واتیکان کلیسای کاتولیک رم ، تحت عنوان "نور برای مردم " دیده می شود که بیان می دارد : " کسانی که بدون تقصیر ، انجیل مسیح یا کلیسای او را نشناخته اند و با وجود این ، با اخلاص خدا را می جویند و تحت تاثیر لطف الهی می کوشند تا اراده او را ، آن گونه که از طریق ندای درون و وجدان خود در می یابند ، در افعالشان اعمال کنند ، آن ها هم خواهند توانست به رستگاری ابدی دست یابند .
در دنیای اسلام اما ، واکنش به تکثر با نوعی بد بینی و تاخیر در حال سامان یافتن است . حقانیت و خاتمیت ، در کنار بی اعتباری و نسخ شدگی سایر ادیان ؛ برای مسلمانان مساله ای جدی است .پذیرش تدریجی تکثر تا حدود زیادی در بین روشنفکران مسلمان مورد پذیرش قرار گرفته است اما تا تنظیم اسناد مورد اتفاق راه درازی در پیش است .
2-2 - تبینی از کثرت گرایی
ما با سه گرایش عمده در بحث اثبات حقانیت ادیان رو در رو هستیم ؛که عبارتند از : کثرت گرایی ، انحصار گرایی و شمول گرایی .
در تعریف ، کثرت گرایی را پارادایمی توصیف کرده اند که معتقد است ؛ ادیان مختلف راه هایی به یک اندازه نجات بخش را برای رسیدن به خداوند در اختیار قرار می دهند و همه ادیان بهره ی تا حدودی یکسان از حقیقت دارند و صادق اند .
با ظهور تجدد گرایی ، زبان تعبدی در حاشیه قرار گرفت و کثرت گرایی دینی توانست به صورت یکی از عرصه های مهم فلسفه دین در آید . از این رو ، هدف "تکثر" ، تردید آفرینی و یا ایجاد شبهه در ایمان دینی نیست و از سر بد خواهی کسانی مطرح نمی شود. بلکه باید گفت ؛ اگر مومنی به موضوع کثرت گرایی می پردازد ، الزاما نه از سر ناباوری وتردید در وجود خداست ؛که برای معقول ساختن ایمان از قبل پذیرفته شده خویش است . در واقع مساله خدا مساله ای نظری و عقلی است ؛ اما مساله کثرت گرایی مساله ای عملی و اجتناب ناپذیر است . ولی انحصار گرایی به وثاقت دین واحد به عنوان تنها طریق نجات بخش ؛ برای رسیدن به خدا باور دارد . و شمول گرایی ، یک دین را کمال ادیان و طریق های دیگر می داند .
به عنوان نمونه ، مسیحیت در طول تاریخ انحصارگرایانه بوده است و تا نیمه نخست قرن بیستم که نوعی از شمول گرایی را پذیرفت ، معتقد بود " در خارج از کلیسا نجات وجود ندارد "اما در حوزه اسلامی نیز ضمن این که همزمان دو جریان انحصار گرایی و شمول گرایی وجود دارند ، کثرت گرایی بویژه در بین برخی از آنان از مقبولیت بالایی برخوردار است .
از آنجا که مشابهت های فراوانی در سیر تطور ادیان در نگرش به تکثر وجود دارد ، به بررسی کلی نسبت ادیان با این موضوع می پردازیم .
3 - رویارویی سنت و مدرنیته در کثرت گرایی دینی
بر اساس واقعیت های میدانی ،دو گرایش مطرح سنتی و مدرن در کثرت گرایی ادیان وجود دارد . موضوعی که آقای عدنان اصلان ، با بررسی آراء آقای هیک و آقای نصر ، به نمایندگی از دو طیف مزبور ؛ مد نظر قرار داده و به توضیح نسبتا جامع آن می پردازد . که ما نیز به اختصار به قسمت هایی از آن اشاره خواهیم داشت ، تا بتوان نسبت به امکان پذیری و خاستگاه های کثرت گرایی داوری نمود:
1-3 – پذیرش واقعیت تکثر
هیک بیان می دارد : از آنجا که کثرت گرایی حق است ادیان باید خود را با حقانیت کثرت گرایی جرح و تعدیل نمایند ؛ بدین منظور ادیان باید در اصول الهیات خویش تجدید نظرهای اساسی کنند .
نصر اعتبار همه ادیان الهی وحیانی را می پذیرد و بیان می دارد : بر ما فرض است که در برابر چنین حقیقتی سر تعظیم فرود آوریم ؛ و آن را بی هیچ جرح و تعدیلی بپذیریم .
هیک در این راه یعنی کثرت گرا کردن دین ، به عقل و توانایی بشری برای ایجاد خیر و خوبی اعتماد دارد .
ولی نصر ، عقل استدلالی و علم سکولار را در امر طلب حق متعال بلاموضوع می داند . او معتقد است که این عقل شهودی است که نقش برجسته ای در درک و دریافت حق متعال ایفا می کند . و بیان می دارد: فلسفه در پی متقاعد ساختن انسان است ؛ ولی ما بعد الطبیعه در پی نورانی ساختن و قداست بخشیدن به کسانی است که آماده اند به چنین تحولی تن دهند . به نظر او عقل کانت ، می تواند نماینده فلسفه و فصوص الحکم ابن عربی می تواند نماینده مابعد الطبیعه باشد .
2-3 - جهانی شدن
جهانی شدن سه اثر مشخص بر دین داشته و دارد :
جهانی شدن تغییراتی در ساختار الهیاتی دین ایجاد می کند زیرا به اعتقاد هیک ، "حیات دینی نوع بشر عرصه ای پیوسته برای ارتباط با واقعیت الهی است "؛
جهانی شدن ، تعامل بین ادیان و جوامع دینی را افزایش داده و می دهد ؛
جهانی شدن فضای نوینی برای نظریات گوناگون در باره کثرت گرایی دینی ایجاد کرده است .
لذا الهی دانان باید به مرور خود را برای الهیات جهانی آماده سازند ؛ چرا که در آن شرایط ، حد و مرزهای فرهنگی و تاریخی ادیان ضروری نخواهد بود . آنان باید اعتقادات انحصارگرایانه و شمولگرایانه خود را رها سازند .
به اعتقاد هیک، ادیان نباید در برابر جهانی شدن مقاومت کنند ؛ بلکه باید ظرفیت های خود را در این راستا بروز دهند . چرا که آن ها وجوه مشترک در اموری مانند : عقاید ، مناسک ، نظام های اخلاقی دارند ، همچنین آنان غایات مشترک مانند : خوش بینی کیهانی و رستگاری ، قدیس پروری و صفات اخلاقی ؛ نیز دارند .
3-3 – هویت دینی شخص و ولادت
وابستگی بیشترینه افراد به نوعی از دین ، به محل ولادت آن ها مربوط می شود . اگر کسی در بنگلادش و پاکستان و کشورهای عربی متولد شده باشد به احتمال بیش از نود درصد مسلمان است و اگر از پدر و مادر بودایی در سریلانکا و برمه متولد شود؛ به احتمال بسیار زیاد بودایی خواهد بود و اگر کسی از پدر و مادری در امریکا و اروپا بدنیا آمده باشد ؛ مسیحی خواهد بود . هیگ پدیده ولادت را مبنایی برای کثرت گرایی می داند . او بیان می دارد اگر عضویت شخص در یک دین ، پیرو مکان یا خانواده اوست ؛ دعوی شخص در مورد "انحصاری بودن حقیقت دین " به هیچ وجه نمی تواند قانع کننده باشد . چرا که انتقال حقیقت و حقانیت و نجات از طریق ولادت ؛ سخنی اخلاقی یا معقول نیست .
4 – 3 - دعوی حقانیت مطلق ( صداقت )
انحصارگرایی هر دین ، مبتنی بر امکان وجود حقیقت و نجات به خود ، مانند آنچه کلیسا تا نیمه نخست قرن بیستم معتقد بود که " خارج از کلیسا نجات نیست " ؛ ناقض انحصار گری دیگر ادیان خواهد شد ؛ مگر این که هر گونه انحصارگری و مطلق گرایی دیگران را نفی کند و ازبین ببرد که البته ، امری ناشدنی و مخالفت با مشیت الهی است . او برای حل این مشکل و برای رسیدن به کثرت ؛ انقلاب کپرنیکی را در الهیات جستجو می کند . این انقلاب عبارت است از این که ، انتقال از عقیده جزمی که مسیحیت در مرکز قرار دارد به درک و دریافت این معنا ؛که خدا در مرکز قرار دارد و همه ادیان بشر ، از جمله دین خود ما در خدمت اویند و بر محور او می چرخند استوار است .
همین استدلال را می توان این چنین بیان کرد ، از آنجا که خداوند خیر مطلق و عادل است ؛ باید خواهان خیر غایی و نجات برای همگان باشد . اگر خداوند خیر خواه و مدعی نجات عده اندکی باشد؛ نمی تواند عادل باشد . برخدای عادل فرض است ،که عدالت خویش را به نمایش بگذارد ؛ یعنی وسایل نجات را در اختیار هر فرد قرار دهد . در این راستا باید گفت اگر مسیح بیان می دارد "هیچ کس نمی تواند جز از طریق من بر پدر وارد شو د " ، از منحصر بفرد بودن آن دین سخن نمی گوید بلکه از لزوم وحی الهی برای تلاش شخص در جهت رستگاری تاکید می ورزد .
5 – 3 - تنوع ادیان
وجود متکثر خود ادیان ، قوی ترین استناد برای کثرت ادیان است . به اعتقاد هیک علاوه بر این ، حق بیان ناپذیر ( حق فی نفسه ) در این نظریه که به تجربه انسان در نمی آید ؛ پیش فرض کثرت گرایانه حیات دینی بشریت است .
4 - ملاحظاتی در خصوص نظرات هیک
در حالی که پیوند ضروری بین تنوع ادیان و کثرت خدایان وجود ندارد ؛ به صورتی کاملا موجه می توان تصور کرد که یک مطلق هست و تجلیات متعدد در بسیاری سنت های مختلف دارد . در واقع ما با واقعیت واحد ولی با اسماء متعدد روبرو هستیم . این سخن هیک خطاست که تصور می کند خدای مسلمانان با پدر آسمانی مسیحیان و با آدونای مورد پرستش یهود ؛ متفاوت با هم می باشند . این که در زبان های مختلف به نام های مختلفی او را می خوانند ؛ تغییری در شخصیت او بوجود نمی آورد . خدا حقیقت الحقایق است و مبداء همه موجودات حال و آینده می باشد . و همه موجودات وابسته به خدا هستند .
به باور نصر : آموزه های متون مقدس یک دین مفروض ، قدسی اند و ممکن نیست با مرور زمان دستخوش تغییر گردند . دین واکنش الهی به نیاز بشر است و نه واکنش بشر به امر متعالی ، اختلاف مفروض بین آن ها از صورت آن ها ناشی می شود و ذاتی آن ها نیست وحدت ادیان را باید در ساحات باطنی آنان جستجوکرد .
هیک معتقد است ،کثرت گرایی غایت نهایی است و ادیان از طریق تعامل و همگرایی متقابل به طرف وحدت پیش می روند و مرزهای ادیان موجود از میان برداشته می شود ؛ یا به تعبیری کثرت گرایی تقدیر نهایی همه ادیان است و در پایان همه متحد می شوند و صلح و سلام را در پایان جشن می گیرند ( یعنی کثرت گرایی دین را تغییر می دهد ) .
در حالی که بر خلاف هیک ، به گفته نصر جهانی شدن ، فضای نوینی برای تفسیر ساخت نظری یک دین مفروض پدید می آورد . ولی وحدت متعالی ادیان ( مبنی بر این که همه راه ها به یک قله ختم می شوند ) ، نگاه اثباتی به ادیان برای به حساب آمدن آن ها ست مبنایی که می توان توسط آن میان ادیان ( شرایع ) آشتی بر قرار کرد .
نصر بیان می دارد ؛کثرت گرایی دینی ابزاری است که می توان ، توسط آن کیفیات قدسی دیگر ادیان را شناسایی کرد . چنین تشخیصی سر آغاز در هم آمیختگی ادیان نیست بلکه این تشخیص با ارتقاء احترام به همه سنت های قدسی ، مرزهای میان ادیان را برجسته می کند .
هیک معتقد است کثرت گرایی دینی ، برای هر شخص معتقد و غیر معتقد قابل فهم خواهد شد . اما نصر معتقد است کثرت گرایی نخبه گرایانه است . و مخاطب در حد نخبگان یعنی کسانی که قابلیت آشنا ساختن خویش را با ساحات باطنی ادیان دارند ؛ باقی خواهد ماند . البته این گزاره تا زمانی که یک پیش بینی باشد، با اشکال کمتری روبروست ؛ اما اگر به عنوان اعتقاد یا باید ایدئولوژیک در آید ، این ایده نه تنها نمی تواند مفید باشد ، بلکه با نهادینه سازی جهل ؛ استفاده ابزاری از دین عوامانه را برای تقابل در پتانسیل بدنه نهاد دین و نهاد جامعه باقی می گذارد .
هیک بیان می دارد : ما نیاز به رویکردی داریم که سنت های بزرگ موجود را با هم سازگار کند ، تا امکان صلح و سلام و آسایش خاطر را در میان خود افزایش دهند ، تا دنیای دینی بهتری را خلق کنند .
در نقطه مقابل ، نصر بیان می دارد : ما نیاز به باز یابی سنت ها داریم تا نگاهی نو به کارکرد های دین بیندازد . نه اشتغالاتی مانند کثرت گرایی معمول که به نسبی شدن دین کمک کند ؛ بلکه باید این فعالیت ها به اموری مانند فلسفه جاویدان معطوف شود که حقیقت ادیان را احیاء کند .
البته این گفته آقای نصر نباید به نسیان و یا حذف تقدم بایسته ترویج کثرت گرایی منجر گردد . چرا که ضرورت و الزام بدان در برابر تنازعات غیر انسانی موجود در بین ادیان و مذاهب با یکدیگر فجایعی را تولید می کند ؛ که نمی توان منتظر نخبگان و یا فهم فلسفه جاوید ماند . همه می دانیم که ترویج روا داری دیگرعقاید و اندیشه ها ؛ به نفع همه خواهد بود و نباید مشروط به چیزی شود .
در نظریه سنت گرایان ، با مفهوم کلیدی " مطلق نسبی" روبرو می باشیم ، که بیان می دارد فقط امر مطلق مطلق است ولی هر تجلی امر مطلق در قالب وحی یا دین ، مثل قرآن و مسیح ، بی آن که مطلق فی نفسه باشند مطلق بنظر می رسند و به دلیل متناهی بودن این گونه مخلوقات و نامتناهی بودن حضرت حق که فوق هر گونه نسبیت است ؛ مطلق نسبی است . بنابراین ، فقط امر مطلق مطلق است و تجلیاتی که زیر مرتبه امر مطلقند ؛ مطلق نسبی محسوب می شوند . هر چند در عالم خاص خود مطلق بنظر برسند .
مفهوم کلیدی دیگر ، "مثل اعلی" است . واقعیت ادیان را فقط پیشرفت تاریخی آن ها ظاهر نمی کند ، بلکه هر سنت اصول و امکانات اصلی خاص خود را در مثل اعلای خود واجد است . وقتی زمان مناسب یرای ظهور یک سنت خاص پدید بیاید ، آن اصول و امکانات به سرعت در زمین ظاهر می گردند و به ایفای نقشی که خداوند برای آن ها تعیین کرده است ؛ می پردازند . مادام که ارتباط میان تجلیات زمینی و مبداء آسمانی آن ها تغییر نیافته می توان آن ها را احیاء کرد . با پذیرش این استدلال ، مفهوم احتجاج برای اثبات برتری یک دین نسبت به ادیان دیگر بلاموضوع می شود ؛ چرا که همه آن ها از مبداء واحد سرچشمه گرفته اند ؛ بنا بر این ایجاد تساهل و تفاهم بین ادیان سنتی امکان پذیر می گردد و همگرایی ذاتی و واقعی بین آن ها بوجود می آید ، چرا که در ذات خود یگانه اند و به زبان های مختلف در باره یک واقعیت سخن گفته اند . هر چند به اعتقاد نگارنده مفاهیم ذهنی و البته روشنگر "مطلق نسبی" و یا "مثل اعلی" ؛ در ایجاد زیر ساخت های فکری برای تکثر گرایی دین مفید خواهند بود ؛ اما ، به عنوان راهبرد های موثر کمتر ین توفیقات را در میدان عمل خواهند داشت ؛ چرا که تا کنون نیز توجه نخبگان بدان ها معطوف بوده اما نتیجه های عملی قابل قبول وجود نداشته است .
از این رو به نظر راقم این سطور ، محورهای ذیل می توانند ناملایمات هر یک از پیشنهادات را نداشته و با اتقان بیشتری در بسط تکثر گرایی یاری گر باشند :
1 - تکیه بر نیاز های ناشی از جهانی شدن ، 2 - پذیرش واقعیت متکثر ادیان و شرایع ، 3 - رفع و دفع دعوی حقانیت مطلق بر اساس و جود حقیقت مطلق نسبی ،4 - تلاقی خیر غایی و نجات ادیان بر اساس هویت دینی شخص بر مبنای ولادت 5 – وجود عوامل درونی خاص و مشترک سوق دهنده به سوی کثرت گرایی در ادیان .
5 - اسلام و کثرت گرایی دینی
علل و عوامل درونی تکثر دینی و تفاوت در قرائت ها ، از دیدگاه شریعت اسلام را ؛ می توان از دو منظر عقلی و نقلی مورد بررسی قرار داد :
الف - ضرورت پذیرش یا تحمل قرائت هاي ديگر، از منظر استدلال های عقلی یا شریعت عقل ؛ علل پذیرش تعدد و تکثر قرائت ها و شرایعی که بشر آن ها را انتخاب کرده است ؛ عبارتند از :
معیار بودن عقل ، اخلاق و کرامت ذاتی انسان و در نهایت یافته ها یا استنباط های متفاوت او ( واقعیت پذیرش انسان ) ؛
اختلاف شرایع موجود ؛
ماهیت اختلافی معرفت دینی ؛
اقتضای اخلاق شریعت ؛ که شیفتگی یا غیرت ورزی جاهلی نسبت به یک قرائت خاص را غیر قابل دفاع می نماید؛
بر اساس یافته های تجربی ، نتایج حاصل از رفتار غیر متحملانه و خصمانه با دیگر قرائت های درون یک شریعت و یا در بین شرایع در عرصه اجتماعی منجر به نابودی حرث و نسل ، بروز فساد و غیر ممکن شدن ثبات، امنیت و آرامش برای نوع بشرمی شود . امتناع عقلی فوق ، موضوعی است که طبق قاعده کل ما حکم به العقل حکم به الشرع ، شریعت نیز آن را می پذیرد .
البته ، در برابر واقعیت متکثر ادیان عوامل مشترک و زمینه سازی برای همگرا یی وجود دارد. خصوصیت متداخل ادیان همانند ؛ خوش بینی کیهانی ، فراهم ساختن هنجارهای اخلاقی و ارتقاء دینداران به وضع معنوی برتر ؛ مبنای نوعی از کثرت گرایی است . علاوه بر آن مبداء مشترکی که همان "حق فی نفسه" است ؛ برای همه تجارب دینی وجود دارد . موضوعی که نوع بشر را از خود مداری به سوی حق مداری سوق می دهد . همه ادیان الهی به سوی شفقت و محبت می خوانند و قاعده طلایی مبنی بر پذیرش گزینه ی " سود رساندن به دیگران خوب و زیان رساندن به دیگران بد است " را به عنوان غایت مشترک دنبال می کنند .
ب – عوامی درونی معطوف به کثرت گرایی در اسلام ، یا داوری بر مبنای شریعت نقل ؛ در قرآن کریم و سنت نبوی ؛ با چند اصل اساسی روبرو هستيم ، اصولي که روش مواجهه ما را با دیگر قرائت های رقیب معین خواهند نمود :
برسمیت شناختن اختلافات فکری و عملی مردمان
یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم ؛ ای مردم ما شما را از زن و مرد آفریدیم و شما را به اشکال تیره ها و اقوامی در آورده ایم تا با یکدیگر انس و آشنایی بیابید ؛ ولی گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست ( حجرات 13 ) . بر این مبنا ، علاوه بر تفاوت های سرزمینی ، عاطفی و شناختی و خانوادگی و ... تفاوت های فکری و سلوکی از یک سو و تفاوت های نسبی از دیگر سو ؛ سبب ساز تنوع دلپذیر در خلقت بشر است . تنوعی که به مشیت و تقدیر خداوند ، پدید آمده و افرادی با سوء خلق و تند روی نمی توانند واقعیت آن را نفی و انکار کنند . هر چند این تفاوت های بنیادین، با پیشرفت علم و ارتباطات و یا حتی با پیشروی در ایجاد فرهنگ مشترک جهانی به شکل پایداری باقی مانده است و هر چند سطح تفاهمات و موضوعات مورد وفاق آدمیان افزایش یافته است . در تبیین همین موضوع در شریفه هود فرمود : و لو شاء ربک لجعل الناس امه واحده و لا یزالون مختلفین ، و اگر پروردگارت می خواست مردم را امت یگانه ای قرار می داد ، ولی همچنان اختلاف می ورزند ( هود 118 ) . در مورد اختلافات عملی نیز فرمود مردمان در برابر دعوت الهی به اقسام گوناگونی منشعب خواهند بود ولی در عین حال مشیت الهی بر تداوم چنین وضعیتی است و البته منافاتی با بهزیستی انسان ندارد چنانچه فرمود : کلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربک ، ما به هر دو فرقه دنیا گرا و آخرت گزین به لطف خود مدد خواهیم داد ( اسراء 20 ) .
ضرورت استماع سخن و نظرگاه غیر برای اتباع احسن
فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ، براي اتباع احسن ، بايد استماع احسن داشت و اقوال ديگران را شنيد ( زمر 18 ) . برای اتباع احسن ، بر اساس آیه شورا ، نباید به داشته های خویش اتکاء کرد. بنابراین ، برای دریافت حق و پیدا کردن راه کمال نیازمند توجه به برداشت هاي ديگران نيز می باشیم . اگر صداي ديگران از سر تعصب ، خود شیفتگی ، تکبر و احساس استغنا از یادگیری يا به هر دليل ديگر شنيده نشود ؛ اتباع احسن ممکن نيست ، با ادعا هم مساله اي حل نمي شود .
ممنوعیت از ستیز و عسرت گزینی غیر معقول
قرآن فرمود : یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر، دین برای ایجاد زحمت و ستیز و نا آرامی و فقر بشر نیامده است ؛ بلکه بسیار آسان گیر و راحت خواه بشر است ( بقره 185 ) ، لذا پیامبر خدا هم بر اساس نقل بیان می دارد : بعثتنی بالحنیفیه السهله السمحه ، خداوند مرا بر شریعت و دین حنیف وآسان مبعوث کرد . همان گونه که دین بیان داشت : ... ولا تلقوا بايديکم الي التهلکه و احسنوا ان الله يحب المحسنين ، ... (بقره 195) مومنین نباید با افکار و اعمال خود ، خویشتن را به هلاکت بيافکنند . در نقطه مقابل در خصوصیت مومن گفته شد ؛ المومن هین لین سهل موتمن ، مومن ملایم ، نرمخو ، آسان گیر و مورد اعتماد است . گسترش اختلافات فکري در شرایط نابردباری و ممنوعیت تکثر خدادادی ، به عرصه هاي عملي و اجتماعي ويران گر است ؛ و قابلیت بالایی برای نابودی مردمان بسیار دارد .
نهی از تنزه طلبی و ضرورت محاسبه نفس
فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن التقي ، پس خودتان را پاکدامن مشمريد ( زیاده افکار و اعمال خود را برتر از آنچه نزد دیگران است ندانید و تنزه طلبی نکنید ) ، او به آن که مي پرهيزيد آگاه تر است ( نجم 32 ) . بر اساس مفاد آيه ، شايسته است تا از خود شیفتگی و خود ستايي دست برداشته ؛ استنباط خود را از دين ، مطلق نکنيم . چنانچه حضرت علی ( ع ) بیان می دارد : من استبد برایه هلک .
رسالت دعوتی آشتی جویانه و نه اجبار برای پذیرش حق
ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین ، به راه پروردگارت با حکمت و پند های پسندیده فراخوان ، وبا آنان به شیوه ای که بهتر است مجادله کن ؛ چرا که پروردگارت دانا تر است که چه کسانی از راه او بدر افتاده اند و همو به ره یافتگان دانا تر است ( نحل 125 ) . چنانچه بیان داشت : فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر ، ای پیامبر تو تنها وظیفه یادآوری و اندرز داری که همانا اندرز گویی ، وگرنه بر آنان مسلط نیستی ( غاشیه 22 و 21 ) . و یا فرمود : لا اکراه فی الدین ، قد تبیین الرشد من الغی ، هیچ اجباری در دین داری یا عدم دینداری نیست ، چرا که راه صواب و راه خطا هردو روشن شده است ( بقره 256 ) . و در برابر طرح شعار یا بر ما ، یا با ما ؛ در حوزه اعتقادی بیان می دارد : لکم دینکم و لی دین ؛ ( پیامبر به امر الهی به صنادید عرب و قریش که اصرار بر سازش و احترام متقابل به خدایان یکدیگر را داشتند فرمود ) شما را دین شما و مرا دین من ( کافرون 6 ) .
یاد آوری : امر به معروف و نهی از منکر یا تواصی به حق و تواصی به صبر ، با آزادی دین ورزی و آزادی قرائت های مختلف از دین و آزادی ادیان ؛ منافاتی ندارد . در امر به معروف و نهی از منکر اولا ، به معروف و منکر مرضی الطرفین تشویق و یا تحذیر می شود ثانیا ، در بیشتر موارد امر و نهی جنبه دعوت دارد و نه اجبار ، فقط در موارد اضرار به غیر ؛ آن هم با رعایت حدود و شروطی حق بازدارندگی ، برای غیر منظور شده است .
ضرورت رعایت مرز مدارا و مبارزه
لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطون ، انما ینهیکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم و من یتولهم فاولئک هم الظالمون ، خداوند شما را از کسانی که در کار دین با شما کارزار ننموده اند و شما را از خانه هایتان آواره نکرده اند ؛ نهی نمی کند از این که در حقشان نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید ، بی گمان خداوند دادگران را دوست دارد . خداوند فقط شما را از کسانی که با شما در کار دین کارزار دارند و شما را از خانه هایتان آواره کرده اند و برای راندنشان همدستی کرده اند نهی می کند از این که با آنان دوستی کنید که چنین کسانی به یقین از ستمکاران خواهند بود ( ممتحنه 8 و 9 ) . و یا بیان می دارد : و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله انه هو السمیع العلیم ، و اگر دشمنان تمایل به صلح داشتند ، تو نیز مایل به صلح باش و بر خدا توکل کن و کار خود را به خدا واگذار کن که خدا وند شنوا و دانای به امور خلق است ( انفال 61 ) .
دعوت به همکاری و صلح
همان گونه که در امری کلی می فرماید والصلح خیر ، در ارتباط با دیگر ادیان توحیدی بیان می دارد : قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولو ا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون ، ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که بین شما و ما مشترک است ، بایستیم که جز خدا نپرستیم و برای او هیچ شریکی نگیریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی بر نگیرد ؛ که اگر رویگردان شدند بگو شاهد باشید که ما فرمانبرداریم ( آل عمران 63 ) .
رجوع به خدا و واگذاری اختلافات به داوری او
الحق من ربک فلا تکونن من الممترين ، حق از سوي پروردگارت نازل شده است ، لذا هرگز از ترديد کنندگان مباش ( بقره 147 ) . حق از سوی پروردگار، به تمامه بر پيامبران نازل شد ؛ مردمان نيز که از مخاطبان وحي و آيات الهي مي باشند ، به يقين بخشي از حقيقت را دريافته اند . بنابر اين اولا ، در تفسیر متن و پی جویی قرائت دینی ، نمی توان به اصول و ارزش های بنیادین دین الهی ، که نزد او محفوظ بوده و افکار و اعمال آدمیان با آن معیار محاسبه دارد ؛ بی توجه بود ثانیا ، هیچ کس نمی تواند ادعای مالکیت انحصاری حقیقت را بنماید . او حقیقت را به هر که بخواهد ( شایستگی داشته باشد ) می دهد . در تبیین هرچه بهتر موضوع می فرماید : الا لله الدين الخالص ... ان الله يحکم بينهم في ما هم فيه يختلفون ، آگاه باش که دين خالص از آن خدا ست ، ... بي گمان خداوند در آنچه ايشان در آن اختلاف دارند در ميانشان داوري خواهد کرد ( زمر 3 ) . راه هاي به سوي خدا متعددند ، در نهايت داوري در باب ميزان حقانيت هر راه ، با خداوند است . ان الذین امنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیمه ان الله علی کل شیء شهید؛ همانا خداوند در بین مومنین و یهودیان و صائبین و مسیحیان و مجوس و مشرکان در روز قیامت داوری خواهد کرد ، بی گمان خداوند بر همه چیز گواه است ( حج 17 ) .
توصیه به برهان آوری در مواجهه با اهالی دیگر ادیان و قرائت ها
بخش زیادی از متن مقدس ، در بیان احکام و اخلاق و عقاید ؛ همراه با برهان است و عقل یکی از منابع مهم استنباط دینی است . علاوه بر این ، خداوند در مواجهه با مخالفین خود و یا پیامبر خویش ؛ دعوت به عقلانیت و براهین عقلی می کند . قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین ، برای صدق ادعای خودتان برهان اقامه کنید ( جمعه 6 ) . دینی که از حجت عقلی و استعانت از عقلانیت ؛ به عنو ان حجت مشترک بین شرایع یاد می کند؛ هم پیروان محقق می خواهد ، هم در مواجهه با مدعیات و نیز مدعیان برهان می طلبد .
ممنوعیت از آسیب رسانی به غیر ( اعم از مسلمان و غیر مسلمان )
عدم صدور جواز اضرار معنوی یا مادی به غیر اعم از موافق یا مخالف فکری و دینی ، یا به تعبیری ممانعت از تضییع حقوق او یکی از عوامل اصلی بازدارندگی برای ورود به تنازعات بی حاصل برای متدینین است .
منسوخ نبودن کتب دینی دیگر ادیان الهی برای پیروان آن ها ؛
در تحلیل محتوای آیات 43 – 48 سوره مائده ، از عبارت عندهم التوراة فیها حکم الله ، تورات نزد آنان است و در آن حکم خدا است ؛ معلوم می شود که تورات موجود در دسترس یهودیان زمان پیامبر اسلام(ص) هرچه بوده، دربردارنده ی حکم خدا و از نظر قرآن، برای یهودیان معتبر شمرده شده است . یعنی وظیفه ی الهی یهودیان آن زمان، عمل کردن به تورات موجود بوده و انجام وظیفه ی الهی مکتوب در آن، موجب رستگاری و هدایت و نور بوده است (فیها هدی و نور) و سرپیچی از آن، موجب عذاب الهی و تحقق کفر و ظلم بوده است ؛ فاولئک هم الکافرون... فاولئک هم الظالمون ( مائده 43 ) . عبارت و لیحکم اهل الإنجیل بما انزل الله فیه، و من لم يحكم بما أنزل الله فأولئك هم الفاسقون ، باید اهل انجیل به آنچه خداوند در آن نازل کرده است حکم کنند، و اگر چنین نکنند، فاسق اند ، این خطاب متوجه به مسیحیان و انجیل موجود در زمان حضور پیامبر اسلام نیز می باشد . چگونه است که «قرآن، مسیحیان را موظف به پیروی از انجیل آن زمان می کند و عدم پیروی از آن را برای مسیحیان، موجب فسق می داند و علمای اسلام، مدعی «تحریف کلی و نسخ مطلق همان انجیل می شوند؟!!
آیات سوره ی مائدة در سه ماهه ی پایانی زندگی پیامبر(ص) نازل شده اند و جزو آخرین آیات نازل شده بر پیامبر خدا شمرده می شوند . بنابراین هیچ حکمی از آن نسخ نشده است، بلکه اگر احکامی بر خلاف آیات سوره ی مائدة در قرآن باشند، منسوخ شمرده می شوند.
بنابراین، وقتی در ماه های پایانی زندگی پیامبر(ص) دستور داده می شود که «اهل تورات به تورات عمل کنند و اهل انجیل باید به انجیل عمل کنند» آشکار می گردد که از نگاه قرآن و شریعت محمدی(ص) مسئولیت الهی یهودیان و مسیحیان (و پیروان سایر شرایع) رفتار بر اساس شریعت خودشان است، و البته برای آنانی که به این مسئولیت الهی ملتزم می مانند، اجر و پاداش الهی نیز خواهد بود.
- هیچ راه چاره ای برای رسیدن به حقیقت، جز اقرار به حقایق موجود در کتب آسمانی؛ تورات، اوستا و انجیل، برای مدافعان حقیقت باقی نمی ماند. باید به رویکرد قرآنی «مصدّقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه ؛ تأیید کننده ی کتاب های آسمانی پیش از قرآن و دربردارنده ی مطالب آن ها» تمکین کرده و آن را مؤمنانه بپذیریم و سعی و تلاش خود را در جهت «کشف حقایق مشترک بین شرایع» و «پیدا کردن کلمه ی سواء» با پیروان سایر شرایع بکار گیریم و در پی ایجاد وحدتی پایدار ، عملی و با احترام نظری و عملی به یکدیگر باشیم. از ادعاهای غیر واقعی و غیر علمی بر علیه یکدیگر، دست برداریم و «رستگاری بشر» را با تنگ نظری های مبتنی بر احساسات غیر طبیعی و خود خواهانه به «انحصار خویش» در نیاوریم چنانچه فرمود : قل یا اهل الکتاب؛ تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الاّ نعبد الاّ الله و لانشرک به شیئا، و لایتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله، ... ، بگو ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که بین ما و شما یکسان است ، بایستیم که جز خدا را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم و هیچ یک از ما دیگری را به جای خداوند ، به خدایی بر نگیرد... )آل عمران 64).
اگر در متن موجود در دست «اهل کتاب» چیزی جز تحریف نیست، چرا خدای سبحان به «کلمه ی سواء» فرا می خواند؟! آیا دعوت الهی از نوع «تکلیف بما لایطاق ؛ مسئول دانستن نسبت به چیزی است که از توان آدمی خارج بوده است؟ .
6 - کثرت گرایی متعهد یا مقید
کثرت گرایی متعهد عبارت از پذیرش مشیت الهی در اختلاف شرایع و سازگاری اخلاقی و ضابطه مند با پیروان آن ها می باشد . کثرت گرایی متعهد علاوه بر ایجاد سازگاری انسانی بین پیروان ادیان ( و به تعبیر بهتر شرایع ) ، روشی آشتی جویانه برای بر قراری مفاهمه بین سنت و مدرنیته نیز محسوب می شود . پیش نیاز این رویکرد ،که با گذر از نظرات هیک و نصر تنظیم شده است ؛ به شرح ذیل خلاصه می شود :
ایمان به واقعیت داشتن و حقانیت ارزش های بنیادین درونی دین ؛
وجود تفسیر واقعی دین در عالم متعالی (و آگاهی خداوند و پیامبر و اولیاء معصوم او در امر هدایت خلق ) ؛
باور به مبداء و حقیقت الحقایق و محوریت او در ارجاع ادیان ( انقلاب کپرنیکی هیک ) ؛
باور به مطلق نسبی شدن تجلیات مقدس وجود مطلق در هر یک از ادیان مانند ؛ قرآن و عیسی و .. ( یا همان مفهوم مطلق نسبی نصر ) ؛
دخالت عوامل معرفتی و غیر معرفتی بسیار متفاوت و متنوع و خواسته یا ناخواسته در شکل گیری طبیعی معرفت دینی و عدم ضرورت تکلیف ما لا یطاق برای آدمیان ؛
باور به شکل گیری فرهنگ مشترک انسانی ( در پرتو جهانی شدن ) و به تبع آن رخداد گریز ناپذیر پذیرش متقابل و پر تعامل ادیان با یکدیگر ؛
رشد معارف دینی همگرا و انسانی و کاهش تنازعات ناشی از نابردباری ها و عدم شناخت ها ( بدون در نظر گرفتن پدیده خاص گرایی ایدئو لوژیک که البته ، همواره وجود خواهد داشت ) .
کثرت گرایی متعهد و مقید وقتی جایگاه فکری خود را می گشاید که دغدغه های ناشی از عوارض ناخوشایند تفاوت قرائت ها و تکثر بر طرف گردد ازجمله :
الف - خطر سست شدن یا از دست رفتن برخی از عقایدی که مردم به آن خو گرفته و با آن زندگی می کنند ؛ در این خصوص باید گفت ، آرامش ناشی از موهومات و خرافات و عقاید غلط و یا جهل ؛ به یقین با آرامش مد نظر دین الهی که مبتنی بر شناخت و آگاهی و مسوولیت پذیری است ، متفا وت می باشد . جزمیت داشتن و یقین پنداری افکار میان تهی ، نه از دین و دینداری بلکه نشانه جهل و جهالت است . شک و تردید نسبت به چنین داشته هایی و اصولا ، تغییر دائمی تعالی بخش در ایمانیات و افکار و بعد از آن در رفتار و اخلاق عینیت سلوک و یک موهبت بزرگ است .
ب - این که همه ادیان حق اند و هیچ یک برتری نسبت به دیگری ندارد ؛ گمراه کننده و ابهام آفرین است . در پاسخ باید گفت ؛ پذیرش "واقعیت و حتی حقانیت نسبی دیگر عقاید" شرط اول تکثر گرایی است و مطلق نکردن راه خود به عنوان تنها راه نجات ؛ بویژه الزام نکردن دیگران به پذیرش آن ، شرط دوم است . این موضوع با بر حق دانستن دین خود وپایبندی کامل به آن ، یا ترجیح قرائت خاصی از دین برای خویش ، هیچ منافاتی ندارد . نکته در خور توجه آن که ، روح تکثر گرایی متعهد و مقید ، پذیرش اخلاقی دیگر ادیان یا دیگر قرائت های درون یک حوزه دینی است و نه وادادگی عقیده و پذیرش بی چون و چرای اصول آن ها .
البته برخی از متولیان دین رسمی و صاحبان قدرت متکی بدان ، طبیعی است که با ارتقاء فهم و درک مردمان از دین و کاهش پدیده تقلید غیر مستند و باطل از آنان مخالفند ؛ آنان با گشوده شدن باب تحقیق و تتبع عالمانه و گسترش روا داری دینی ،که به کاهش تحریک پذیری مردمان با امور واهی برای پیشبرد اهداف نامقدس و بعضا جنگ طلبانه آنان تنظیم و تدوین می شود ؛ مخالفند .
ج - افراطیون متعصب مذهبی ، البته با تکثر مخالفت بنیادین دارند . اصولا آنان ، طرح چنین مباحثی را نوعی هم آوایی با دشمنان تلقی می کنند و معتقدند با بازگشت به صدر اسلام و زنده شدن تنازعات عصر قبیلگی که بر سر مسلمانان سایه افکنده بود ؛ می توانند به قرآن بازگشت داشته باشند . از این گروه باید پرسید جواز داشتن چنین دشمنی را از کجای دین گرفته اند ؟ اینان تا کنون چه دستاورد ی از این همه کینه و دشمنی با دیگر انسان ها بدست آورده اند ؟. مگر این ندای قرآن نیست که بیان می دارد ؛ والصلح خیر و از آن مهمتر با آیاتی که همزیستی و تعامل و همکاری جمعی را تجویز و در مواردی واجب می گرداند ؛ چه می کنند ؟
د - قرائتی از پلورالیسم حاصل نوعی از بدبینی به وجود حقیقت محض است و باور به آن ، گونه ای از تردید و تحفظ را در بین متدینین به ارمغان می آورد و شاید در مواردی هم حقیقتا ایجاد شبهه می نماید ؛ از این رو با طرح ویژگی های تکثر گرایی مقید می توان تا حدودی چنین تصوراتی را از بین برد . لذا از روی تعهد و مسوولیت دینی ، می توان به پذیرش پدیده کثرت ادیان نظر داشت ؛ همان گونه که ممکن است افرادی با پیشینه های کاملا سکولار با این پدیده روبرو شوند .
ضمن این که ، تکثر گرایی اولا ؛ راه گسترش و رشد فرهنگ مشترک دینی بشر را فراهم می آورد و زمینه ها ی بروز خود خواهی های صاحبان معرفت های دینی خاص گرا و افراطی را ، تا حدود زیادی محدود می سازد . ثانیا ؛ تکثر گرایی در ذات خود متعهد است تا عقاید ، افکار و ایدئولوژی ها را از پنهان پستو های تو در توی افکار به در آورد و آن را در جمجمه های شیشه ایی قرار دهد تا در تعاملی مستمر و تدریجی ؛ راه تعالی و تکامل و همگرایی انسانی را بیش از پیش و البته به نفع بشریت بگشاید .
7 - ساز و کار های تسهیل پذیرش مومنانه تکثر
هر چند به تعبیر الوین تافلر حجم تعاملات در دنیای علم ، تکنولوژی ، اطلاعات و ارتباطات ؛ آدمیان را به سوی فشردگی زمان و مکان سوق داده است ؛ و مفاهیم مدرن و دستاوردهای عقلی و توسعه یافتگی بخشی از جهان ، خود را به همه بشریت تحمیل کرده است . با این وصف ، نباید از نظر دور داشت که با فاصله قابل درکی ؛ سبک زندگی جدید و ابزار و مفاهیم مرتبط با آن ، همه گیر شده اند . در این بین ، بسیاری از مومنین به ادیان ، البته با محافظه کاری و نوعی از تحفظ و اجتناب ؛ دیر تر از سایرین به جمع پیوسته اند . حکایت فوق ، از بکار گیری تکنولوژی های نوین تا مفاهیم مرتبط با مدنیت و مدرنیته ؛ بویژه آنچه در شکل سازمان ها ، رابطه دولت و ملت ، روابط جهانی ، حقوق بشر ، شکل نهاد های اجتماعی ، و ... همه و همه را متاثر ساخته است . در مورد تکثر و مدارا ورزی و تفاوت قرائت ها ، دقیقا همین مساله وجود دارد . از این رو ، برای پرهیز از تاخیر و احیانا واماندگی و توسعه نایافتگی، تبیین های فرهنگی در کنار سایر اقدامات علمی در ابعاد اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی ، راه گشا خواهند بود . برای نمونه در خصوص پذیرش تکثر در جامعه با اکثریت مسلمان ، به نظر می رسد اقدامات ذیل ضروری است :
روز آمدی دین در انطباق با واقعیت های هر دوره و شرایط زمان و مکان ، که نقطه مقابل آن تحجر و گذشته گرایی و عاملیت اختلاف بین آدمیان است .
تقویت عقلانیت ، سعه صدر و رویکرد علمی به موضوع مهم رد یا قبول مذهب و دین ؛ برای جلوگیری از ایجاد تعصب دینی و انحصار حقیقت محض به دست فرقه ناجیه ، که خود می تواند مبداء تنازعات بی پایان گردد .
اگر اکمال دین را برای بشریت ضروری بدانیم و در مبحث خاتمیت آن را دخالت دهیم و مرتبط با تکامل تدریجی عقول بشری بدانیم ، در آن صورت ؛ پذیرش مومنانه ی اختلاف قرائت ها برای دینداران ضرورتی بدون جایگزین خواهد بود . چرا که در این صورت فضا برای تعامل و گفتگو و دريافت سهم هر چه بيشتر از حقيقت فراهم می گردد . بويژه آن که ، عقل جمعي ياري گر خوبي براي دريافت درست موضوع است .
بد اخلاقی ناشی از خود حق انگاری صرف و خود شیفتگی و بالاخره تحقیر دیگران با باطل انگاری رای و راه آن ها و تکفیر و تفسیق و بر پایی تنازع از استلزامات دینداری نیست . دین نیامده تا منیت ها را فربه کند و یا عصبیت های جاهلی را احیاء نماید ؛ همان طور که دین نیامده تا اختلافات را بیشتر کند .
توجه به پیامدهای سازنده ی تکثرگرایی ، می تواند به نحو موثری در پذیرش دیگران ، همگرایی ادیان ( شرایع ) ، اخلاقی تر شدن زندگی ، زمینه سازی مشارکت و همکاری با یکدیگر ، تقویت سرمایه اجتماعی جامعه ، پذیرش احزاب و کارکرد های حزبی ، شکل گیری اطلاع رسانی آزاد ، جلوگیری از تقدس سازی های کاذب و پیشگیری از افراطی گری دینی و نظایر آن ؛ به ایفای نقش بپردازد .
سکولاریسم حد اقل در معنای عرفی مورد نظر ، بویژه در این نوشتار ؛ آن گونه که مخالفین آن و یا برخی از متعصبین طرفدار گفتمان حکومت دینی ، ابراز می دارند ؛ همان دنیوی شدن یا همان دین ستیزی نیست ، یا حتی مخالفتی با سیاست ورزی دینداران ندارد . در ادامه بطور مختصر به نسبت دنیوی شدن و سکولاریسم می پردازیم .
بخش 2
8 - چيستي قرائت هاي ديني
برای پی بردن به چیستی قرائت های دینی ، ابتدا باید روشن شود چه تعریفی از دین داریم . دربارة مفهوم دين، تعاريف بسيار متفاوت و گاه متعارض و چند پهلو ذكر ميشود كه گاه حتي مکاتب مادّهگرا و آيينهاي انسان پرستانه و غير معتقد به خدا را نيز شامل ميشود. ولي آنچه براي ما اهميت دارد روشن شدن مفهوم اصطلاحي كلمه دين است؛ و لذا مراد ما از دين همان پيام هدايت خداوند براي انسان است كه در قالب شريعتهاي گوناگون بر پيامبران الهي وحي شده است، روح كلي اين پيام مشتمل بر عقايد صحيح و دستورات اخلاقي و حقوقي برخاسته از مصالح و مفاسد واقعي حيات انسان است كه پيروي از آن ها كمال حقيقي و توسعة وجودي انسان را پديد ميآورد .
معنای لغوی دین، انقیاد، خضوع، پیروی، اطاعت، تسلیم و پاداش و ... است. امّا معنای اصطلاحی آن، مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد , .
قرائت ديني ، به برداشت روشمند و قابل دفاعي گفته مي شود که يک سیستم فکري را ايجاد کند . قرائت هاي ديني به معرفت هاي مجاز يا غير مجاز انساني از متون الهي دين ، اطلاق مي شود که ممکن است با متن تطبيق نسبی بیشتر یا کمتر داشته باشد .
به تعبیر اندیشمندی دیگر ، قرائت دینی ، همان قرائت متون دینی است که به گونه های متفاوت می توان فهم و تفسیر کرد . و از همین روی است که دین قرائت های بسیار متنوع پیدا می کند ؛ تاریخ دین گواه شکست ناپذیر و غیر قابل انکار این واقعیت است .
9 - ويژگي هاي متن مقدس و تعهد به آن
متن مقدس ، همان متن غیر قابل تغییر و اصیلی است ؛ که سایر استنباط های از دین بر پایه آن استوار می شوند .متن مورد نظر که در ادیان الهی معمولا همان وحی منزل الهی و یا به مثابه وحی است دارای ویژگی های زیر می باشد :
متن نخست داراي حقيقت محض و خالص است ؛
ارزش هاي جاودانه و ماندگار ی در متن مقدس ( کتاب خدا ) وجود دارد ؛
متن نخست براي هدايت نازل شده است ؛
متن نخست قابل فهم است.
لازم به توضیح است که تعهد ایمانی به متن مقدس ، قطعا همان وفاداری تعهد تعصب آمیز به معرفت خود از دین نیست . همان گونه که پذیرش تفاوت قرائت ها ، مستلزم دنیوی شدن دین نمی باشد . به هر حال ، اگر بپذیریم عارضه دنیوی شدن دین ، حقیقتا به عنوان مخاطره ای برای دینداری است و یکی از کانون های اساسی نگرانی و مخالفت متعصبین با ورود به اصطلاح سکولاریسم می باشد ؛ برای رفع این دغدغه از دینداران، باید اذعان کرد بین سکولاریسم البته مذموم در مبانی و عقاید ؛ با دنیا گرایی و حتی جدایی حکومت از دین البته ؛ نسبت هایی وجود دارد ؛ اما الزاما دنیا زدگی با جریان سیاسی سکولاریسم توام نیست . بلکه دنیا زدگی در هر حالتی از حالت های سیاسی اداره ، و در هر شرایطی از فقر و عسرت و غنا و رفاه فرد ، می تواند مانع راه رسوخ ایمان به کشور وجود غیر مومن یا حتی مانع تداوم ایمان مومن شود . برای توضیح رخداد نا مبارک دنیوی شدن دین و در نتیجه تسهیل پذیرش مومنانه تفاوت قرائت ها باید گفت ؛ حکایت دنیوی شدن دین را شاید بتوان با معیارهای ذیل مورد ارزیابی و سنجش قرار داد :
محرومیت قرائت دینی از راز دین یا همان تجربه خدا و بهره های ایمان به غیب ؛
استفاده ابزاری ، منفعت طلبانه و دنیوی فرد یا یک جمعیت از دین ( قسم دروغ به مقدسات ، استفاده از ظواهر دینی برای فریب دیگران ، مصادره دین و معرفت دینی به منظور تحمیل حاکمیتی خاص و ... ) ؛
تقدم اهداف دنیوی بر اهداف دین ( کسب در آمد نامشروع ، تجاوز به حقوق دیگران ، اصل شدن متاع مادی و دنیوی و ... ) ؛
اعتلای امر دنیوی به امر مقدس ( تقدیس حکومت و حاکمان و یاتقدیس عالمان دینی و مرشدان و .... ) ؛
وانهادن برخی از ارزش های بنیادین انسانی و دینی ( توحید ، معاد و عمل صالح ) و یا فرو گذاری اخلاقیات ، یا عدالت و انصاف و ... ؛
تنزل سطح و محتوای عشق ها ، دوستی ها و خواستنی های انسان ( گرفتار عشق های حقیر شدن ، آرزوهای دنیایی بلند و ...)؛
اصل شدن لذت جویی و منافع کوتاه مدت و تقدم آن ، بر هدفداری و منافع بلند مدت و اخروی (نا دیده گرفتن غایات انسانی و در نتیجه احساس سر گشتگی ، بی آ رمانی و گم شدگی و ... ) ؛
فراموشی خود باطنی یا خاموشی نداهای وجدانی ، در غوغای زندگی ؛
خود مداری اخلاقی یا مادی و نادیده گرفتن حق الناس ؛
تعمیم دین به حوزه های غیر مرتبط ، مانند حکومت ، علوم و فنون ، و ... ؛
جایگزینی معرفت دینی ، به عنوان اصل دین .
بحث فوق ، دو اثر مهم دارد : اولین نکته در خور توجه آن که ، در ابعاد فردی اسلام ؛ یکی از ممیزه های پر رنگ زیست مومنانه از غیر آن ، همین نحوه مواجهه با دنیا و چگونگی گذران زندگی در آن است . دومین نکته آن که ، در حوزه حکومت و خلافت یکی از ممیزه های بنیادین و بی بدیل در زیست مومنانه ، تعیین کنندگی عقل و خرد جمعی است . بویژه در عصر اختفای امر الهی ، هیچ شکل خاصی از حکومت یا هیچ فرد و طبقه سفارش شده قدسی یا اولویت داری برای ترجیح بر سایرین وجود ندارد . تعیین کننده اصلی شهروندان ذینفع با تمام حقوق و اختیارات و مسوولیت های خویش هستند که حاکم را انتخاب می کنند و با او عهد و پیما ن معین می بندند . بدیهی است در این صورت امر هدایت از حکومت جدا می شود .
10 - خاستگاه های پیدایش تفاوت در قرائت های دینی
بر اساس مطالعات انجام شده معمولا ، پنج عامل قطعی اثر گذار بر شکل گیری باور دینی و نوع قرائت از دین وجود دارد ؛ عواملی که گریزی از آن ها نیست و در طول تاریخ ، هر یک از این عوامل ، بخشی از اثر گذاری ها و کارکردهای مربوط به خود را به تناسب های کاملا متغیر ( و نه چندان ثابت و با دوام ) در تفسیر دین و پیدایش گفتمان دینی مربوط در یک دوره را داشته اند . در ادامه به نقل عوامل یاد شده می پردازیم :
1- 10- عوامل معرفتی ؛ عوامل معرفتی خود به دو نوع معرفت زمینه ای ( معرفتی که بی طرف و ماهیتا سکولار است ) و معرفت در موضوع دین ( شامل : آشنایی به متن مقدس و آشنایی به سنت ) منقسم می شوند ؛ به عبارتی پیشینه های علمی فرد مخاطب و مهمتر از آن میزان تلاش علمی ویژه برای حصول به معرفت دینی تعیین کننده خواهد بود .
2- 10- عوامل غیر معرفتی ؛ ورود و دخالت عوامل به شدت متفاوت و متغیر غیر معرفتی بر باور های انسانی ؛ گریز ناپذیر و حتمی است . در این مورد ویلیام جیمز د ر مقاله " اراده معطوف به باور " هشت عامل را در فرایند تکوین باور آدمی ( از جمله مواجهه با معرفت دینی ) موثر می داند ،که فقط یکی از آن ها معرفتی است و هفت عامل دیگر غیر معرفتی و کمتر اختیاری می باشند ؛که عبارتند از : محیط و وراثت ، خانواده ( القائات دوران کودکی ) ، بیم و امید ، عشق و نفرت ، منفعت گروهی ، منفعت شخصی ، احساسات و هیجانات .
3- 10- تنوع مخاطبین ؛ عامل مهم مخاطبین عام ( طبقه متوسط یا عموم مردم ) بویژه وقتی که به مردمان اعصار مختلف تعمیم می یابد و متناسب بودن متن با سطح فهم و درک آنان ( طبقه متوسط مردم از نظر فهم و درک و موقعیت اجتماعی ) در زمان های متفاوت ، خود منشاء اختلاف برداشت ها و احیانا تکاملی بودن نوع برداشت ها خواهد بود .
4- 10- ماهیت پیام متن مقدس و سنت ؛ چند وجهی بودن متن مقدس سبب شده است تا دین هایی که بیشتر جنبه جهانی دارند از ظرفیت بالای پذیرش تفاوت برای جای دادن همزمان سلیقه ها و روحیه های متفاوت در خود ، برخوردار باشند . ظهور مذاهب و نحله های فکری متفاوت در طیف بزرگی از محافظه کار تا رادیکال و امثال آن ؛ در یهودیت ، مسیحیت و اسلام به همین عوامل مربوط می شود .
5- 10 - عوامل اجتماعی و سیاسی ؛ علاوه بر وجوه و عوامل طبیعی مرتبط با خاستگاه معرفتی باور و افزون بر آن گستره مخاطبین و ماهیت متن مقدس ، عوامل غیر طبیعی نیز در پیدایش تفاوت های رایج در قرائت دینی موثر است ، که مهمترین آن ها عبارت است از اراده سیاسی و ماهیت ساختار قدرت .
11 - نکاتي در مورد اختلاف قرائت ها
قرائت هاي ديني که هر یک مدعی خوانش هایی از دین می باشند ؛ بايد متن محور باشند يعني کشف مراد صاحب سخن را تضمین عقلایی کنند ، بر خلاف گادامر که مفسر محور است . در واقع روایی قرائت های دینی ، به رغم تفاوت ها ی ممکن و در بسیاری از موارد گریز ناپذیر ؛ منوط به تعهد ی است که به صیانت از ارزش های بنیادین دین دارند . ارزش های مشترکی که در ادیان ابراهیمی ، محور آن ها را می توان سه عنصر "توحید" ، "معاد" و "عمل صالح" دانست . در این راستا نکات در خور توجه یاد آور می گردد :
1- 11- در راه تلاش برای دستیابی به قرائت دینی ملاحظاتی عقلانی وجود دارد که معمولا به اقتضای آزاد اندیشی شخص دیندار قابل توجه است برای نمونه گفته شده کساني که براي دسترسي به پيام واقعي تلاش کنند ، در هر حال ماجور مي باشند؛ ویا سهو و خطا در اجتهاد قابل اغماض است ، اما شامل دريافت پاداش نيست ؛ براي ساير قرائت ها و فرقه ها بايد احترام قائل شد ؛ با نقد قرائت هاي ديني است که مي توان به قرائت قابل قبول رسيد .
2 – 11- برداشت هاي متعدد از اسلام ، همانند ديگر اديان ؛ در سطح گسترده اي به انجام رسيده است و در آينده نيز ، نه تنها چنين رخدادهايي بوقوع خواهد پيوست که با توجه به پیشرفت علم و تعدد و تکثر منابع معرفتی ؛ حجم اين قرائت ها فزونی نيز خواهد یافت. موضوعي که البته ، نبايد با داوري منفي روبرو شود . مهم اين است که در عالم واقع ، اصول و بنياد هاي با ثبات ديني وجود دارند ؛ که البته باید مورد شناسايي و توجه هر دیندار قرار گيرند، تا برآن اساس ، فروعات استخراج گردند . به يقين دوري از آن اصول ، دوري از متن دین و واقعیت آن ، خواهد بود . يعني معرفت ديني که تحت تاثير شرايط اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي و فرهنگي هر دوره تاريخي شکل مي گيرد ؛ يک موضوع کاملا سيال و تغيير پذير است ؛ ولی اصول دين مبين از جنس و نوع ديگري است . به عبارت دیگر نمی توان تجمع سنن و تجمع برداشت ها ی نه چندان هماهنگ و همخوان در طول تاریخ را معادل دین حنیف قرار داد . اتفاقا همین ویژگی است که دين را بر اساس نوع معرفت هر زمان ، قابل فهم و قابل اجرا مي نمايد . نیز همين خصوصيت سبب شده است تا دين از دام پر فريب دنیا زدگی و نیز دام گسترده اربابان زر و زور و تزوير برهد و هرکس خود بتواند با آن راه خود را به سوي خدا باز کند .
شاید بهترین تفسیر برای دستیابی به اصول محکم دین را ، بخشی از صوفیه و عرفا دارند . آن ها به تفکیک و همزمان به همبستگی میان سه موضوع "حقیقت" ، "طریقت" و "شریعت" اعتقاد دارند . برخی از مشایخ سنتی صوفیه ، بخصوص مشایخ فرقه شاذلیه در توضیح اصالت باطنی گری و معنویت اسلام ، "شریعت" را قانون الهی می دانند که به یمن قبول آن ، آدمی مسلمان می شود . آن ها برای ربط دادن بین سه ساحت فوق ؛ از رمز هندسی دایره استفاده می کنند . از آنجا که از هر نقطه ای در محیط دایره می توان به مرکز دایره راه پیدا کرد؛ لذا امکان ترسیم شعاع های بی شماری به مرکز دایره می باشد . محیط دایره رمز شریعت است ،که با قبولی آن انسان در این دایره قرار می گیرد . شعاع ها رمز طرق و راه هاست به مرکز دایره ، هر شعاع راهی از محیط به مرکز است ؛ همان طور که مسلمانان بر مبنای حدیث نبوی می گویند راه های رسیدن به خدا به تعداد فرزندان آدم است . طریقت که متناسب با طبایع و نیازهای معنوی مختلف انسان ها در اشکال مختلفی تجلی دارد ، همان شعاعی است که هر نقطه را به مرکز متصل می سازد . با تبعیت از شریعت ، راه حیات معنوی از قوه به فعلیت می رسد . بالاخره "حقیقت"، که هم منبع طریقت است و هم منبع شریعت ؛ در مرکز قرار دارد . در واقع حقیقت همان نقطه ای است که هم خالق طریقت است و هم خالق شریعت . کسانی که سرشت آن ها باطن گرایی و حقیقت جویی است ، نمی توانند در بازتاب زندگی کنند . آن ها که سعی می کنند به مرکز برسند ، اسلام آن ها در طریق معنوی است . در مقابل ، بعضی در یکی از ساحت ها ی سه گانه فوق ، زندگی کرده اند و ساحت دیگر را انکار نموده اند . برخی فقط شریعت را حافظ و نگهبانند ( علماء الظاهر ) که فقها نامیده می شوند . برخی دیگر ژرفای حیات معنوی را پذیرفته اند که صوفیه بخشی از آنان هستند . برای تقریب به ذهن ، باید گفت ؛ برطبق رمز مشهور عرفان اسلامی ، اسلام بسان گردویی است که پوست آن شبیه شریعت و مغز آن شبیه طریقت و روغن نادیدنی آن ،که در عین حال همه جا حضور دارد ، همان حقیقت است .
3 – 11- ويژگي تفسیر پذیری را ، بايد در ماهيت پيام کتاب مقدس جستجو نمود . اين کتاب همان گونه که خود بیان می دارد ؛ مي تواند شفا ، هدايت و رحمت براي عده اي و در عین حال ، ضلالت و گمراهي براي عده ديگر باشد . حتي در نحوه و میزان نسبت هدايت و ظلالت ، افراد بنا به استعداد خويش متفاوت هستند . راز مساله در اختلاف مجاز و طبيعي قرائت ها ي ديني ( ونه آنچه اهل بدعت بوجود مي آورند ) اين است که اسلام با نوعي از پلوراليسم و رسميت نوعي از اختلاف ، موافق است و با آن مشکلي ندارد . هر چند قرآن خود برخي از برداشت ها ( قرائت های بی پایه و غلط ) را محکوم مي کند و آن را بر نمي تابد. برای نمونه نمي توان در یک قرائت مجاز به برخي ازآيات الهي بي ايمان بود، يا نمي توان يک بعد از دین را فربه کرد و بعد ديگري را نحيف و يا فراموش نمود و ... . َ
4 – 11– فراموش نکنيم هر برداشتي از دين و هر نوع از معرفت نسبت به آن ، در صورتي روايي دارد و قابل قبول در حوزه دينداري است ؛ که مقيد به ارزش هاي مشترک و بنيادين و لا يتغير دين باشد . براي نمونه تقید به اصل بنیادین توحیدی با قرائت استبدادی از دین ، سازگاري ندارد و اسلام سرشار از اصل بی بدیل رحمت با قرائتی که تروريزم را مجاز می شمارد و کشتار مردمان را تجویز می کند ، یکی نبوده و همخوانی ندارد و... .
5 – 11- قرائت رسمي قدرت از دين و تحميل آن به جامعه ، بحران آفرين است. موضوعي که به سبب آن پيامدهاي زيانباري بر جامعه تحمیل مي شود ؛ نخست آن که ، باب اجتهاد در بسیاری از ابواب مسدود مي شود دوم آن که ، علما و نخبگان از تتبع و نشر افکار خويش محروم مي شوند سوم آن که ، روند استکمال طبیعی قرائت هاي ديني کند و فاصله دين از علم ، عقل و زندگي بيشتر مي شود چهارم آن که ، فرهنگ و اخلاق در اسارت قدرت سياسي قرار مي گيرند و از کارسازي مستقل و آزاد باز مي مانند پنجم آن که ، پيام دين محدود شده و از مخاطيبن آن کاسته مي شود . به هر حال ، قرائت رسمي قدرت از دين یا قرائتی که تنها معیار اجتماعی تفسیر دین تلقی شود ، بویژه در عصر اختفای امر الهی ، بطور آشکار با اشکالات فراوانی روبرو ست وباید از آن پرهیز نمود . چرا که تسلیم انسان در برابر قرائت خلاف رای و نظر درونی خود ، ممکن است کار انسان را به شرک بکشاند و یا به پیروی از کسان و اموری منتهی شود ،که به آن علم ندارد و حجت براو تمام نیست و بالاخره ممکن است به مناسکی ختم شود که فرد حق دارد آن را نپذیرد .
12 - کارکرد قرائت هاي متفاوت
مي توان قرائت هاي مختلف و متفاوت از متن دين را ، مساله اي کاملا طبيعي تلقي کرد ونیز می توان همانند بخشی از سلفیون با آن در حال جنگ دائمی بود . اما به هر حال ، اين موضوع ، در طول تاريخ همواره با آثار سازنده بسیار و نیز با مخاطرات و تخریب هایی همراه بوده است . که به توضیح مختصر آن می پردازیم :
1-12 - آثار سازنده اختلاف قرائت ها
آثار سازنده اختلاف قرائت ها را مي توان در روز آمد شدن مفاهيم و آموزه هاي ديني در خلال مباحث متعددي جستجو کرد. مباحثي که از زوايا و ابعاد مختلف به معرفت دینی یاری می رسانند ، دين را فربه تر و روز آمد تر مي کنند و برخی از اشکالات پيشين را بر طرف مي سازد . لذا يکي از مهمترين اختلافاتي که از آن تعبير به رحمت و نعمت شده است ؛ موضوع تفاوت ها ي طبيعي در قرائت ها ي ديني مي باشد . نکته درخور توجه اين که ، اولا ، نوع رابطه و جنس نسبتي که بين قرائت ها ی مختلف ، از دین وجود دارد ، بسيار با اهميت بوده و ثانیا ، نسبتی که نهاد دین و نهاد قدرت بر قرار کرده است ؛ تعيين کننده ی "مفيد بودن" يا "مضر بودن" آن در یک جامعه می باشد . اگر رابطه ، بر مبناي احترام به انواع قرائت ها و گفتگو و تفاهم بين اهالي آن ها باشد و نسبت ها دوستانه يا حداقل همزيستانه باشد، و نهاد دین استقلال نسبی خود را حفظ کند در آن صورت هيچ مشکلي پيش نمي آيد ؛ بلکه جامعه شاهد بسط سازگاری و آثار سازنده اي خواهد بود . در غير اين صورت ، در شرايطي که رابطه قرائت ها با يکديگر تخاصمي مي شود نسبت ها را هويت طلبي هاي رقابتي تعيين مي کند و یا نهاد دین در انفعال و کنش پذیری قرار می گیرد ؛ در آن صورت آثار مخرب ظاهر مي گردد .
البته بسیار تعیین کننده خواهد بود ،که آیا اختلاف قرائت ها در محیطی آزاد رخ می دهد یا به شکل غیر رسمی و در پنهان جامعه بوجود می آید ؟ در حالت اول ، ایمان که متعلق فرد و متعلق آزادی است ، رشد می کند . قرائت ها به تعامل سازنده بر می خیزند و هیچ یک در فضای تاریک و تنهای خود گرفتاری توهمات غار نشینی و توحش مترتب بر آن را پیدا نمی کنند . اما در حالت دوم ، در فضای اختناق و استبداد حاصل از قدرت سیاسی یا قدرت انحصاری فرهنگی ایجاد شده در اثر سیطره بی بدیل گفتمان دینی خاص ، ممکن است ، رویه های افراطی گری و خشونت تشدید گردد .
بنایر این ، با آزادی و انزوا پرهیزی معرفت دینی است که پرورش مومن محقق و ژرف اندیش ممکن می شود و در نقد و تعامل گفتمان هاست که کشف بهتر حقایق ممکن شده و اتباع احسن رخ می نماید .
2-12 – برخی از مخاطرات اختلاف قرائت ها
اختلاف قرائت در معرفت های دینی ، در بستر های نامناسب ، ممکن است مخاطراتی را به همراه داشته باشد : هر چند رخداد طبیعی اختلاف معرفت ها و قرائت های دینی ، به هیچ روی نمی تواند نامبارک و غیر انسانی باشد . اما در شرایط و بستر های غیر طبیعی رخداد مبارک و سازنده فوق ، می تواند اختلاف افکن در بین امت تلقی شود ؛ موضوعی که اتفاقا ذائقه بسیاری از متدینین را مکدر و نگران داشته است . برای نمونه بدعت گذاری در دین و مذهب سازی های بی مبنا ( برداشت هایی از دین که با مبانی دین و نصوص مربوط مخالفت اصولی دارند ) ؛ نمی تواند مورد تایید باشد . یا بکار گیری زور در مناسبات بین مذهبی و یا استفاده از روش های فربه سازی احساسات و غیرت مذهبی و تکفیر و تفسیق مخالفان خود ( بکار گیری انواع روش های استبداد فرهنگی ) در درون جامعه ديني ، می تواند دین را از کارکرد های اصلی دور و آن را منشاء تنازعات بزرگ و بی پایان نماید .
در باره بر نتابیدن اختلاف قرائت ها و کنش منفی در برابر آن ، که می توان از آن به ضیق صدر و تعصب تعبیر نمود . باید گفت آنان جز عقب ماندگی و توسعه نایافتگی جوامع مربوط ارمغانی به همراه نخواهند داشت . برآیند فکری و کارکرد اینان محدود به عرصه دین نمی شود . این روحیه و کنش متعاقب آن ؛ در عرصه فرهنگ نیز پیامد هایی دارد . برای نمونه در پنداری صادق یا کاذب که حول این تفکر شکل می گیرد ، نسبت فرهنگ و عقاید بومی ؛ در برابر فرهنگ جهانی یا هر فرهنگ در حال تعامل دیگر ، صیانت از فرهنگ بومی در برابر تهاجم مهاجمی است که قصد ربودن تمام داشته ها ، باورها ، عقاید و ارزش های بنیادین یک دین یا یک مذهب را دارد . از همین نقطه است که پدیده "خاص گرایی فرهنگی" رخ می نماید مساله ای که خود عامل مقاومت های نوین و سازمان یافته و البته واکنشی در برابر فرهنگی قرار می گیرد که به اختلاف قرائت ها باور دارد .
13 – مهمترین گفتمان های رقیب دینی
از آنجا که تجربیات مذهبی و معنوی معمولاً تجربیاتی «عینی» و مربوط به جهان فیزیک نیستند، زبان نقش مهمی در تجسم و چارچوب بندی آن ها دارد و در واقع، تنها رابط میان این تجربیات و واقعیت ها زبان است ؛ گفتمان های دینی عینیت ایده های ما در مورد دین و مذهب است . از همین روی با تفاوت های بسیار در هر زمان روبرو هستیم .
با بررسی سیر تاریخی مربوط به قرائت ها و گفتمان ها در دنیای اسلام؛ شاهد تفاوت ها و تضادهای گفتمانی قابل توجه و البته طبیعی از متن مقدس می باشیم . که می توان آن ها را به گفتمان های بنیادگرا ، التقاطی ، عقلانی ، اخباری ، جبری ، قدری ، عدلی ، ولایتی ، خلافتی ، رسمی ، روشنفکری ، سکولار ، تکفیری ، رحمانی ، انسان گرا و مانند آن منقسم نمود . در شرایط موجود دو نوع گفتمان بارزتر را میتوان در حوزه گفتمانهای دینی عمده معاصراز یکدیگر بازشناخت که در واقع دو سر یک طیف را تشکیل میدهند؛ ما در ادامه به بررسی این دو می پردازیم تا در جریان رقابت های اصلی قرار گیریم :
گفتمان بنیادگرایی دینی
گفتمان روشنفکری دینی
1 – 13 - گفتمان بنیادگرایی دینی
اغلب، مخاطب این نوع گفتمان عوام و توده مردم هستند. در این متون، تأکیدات مشخصی بر مفهوم « ما » (اولشخص جمع) یا «مؤمنان» در برابر مفهوم «آن ها» (سومشخص جمع) به معنی کسانی که در راه راست نیستند؛ وجود دارد . پیشفرض، آن است که مذهب مورد نظر ما تنها ناجی و یگانه راه رسیدن به سعادت است. همچنین در این نوع گفتمان، بیشتر بر جنبههای فرا طبیعی و متافیزیک دین تأکید میشود. از جمله مفاهیم به کار رفته در این نوع از متون میتوان به «ثواب»، «گناه»، «پاداش»، «امتحان»، «شیطان»، «تقدیر» و ... اشاره کرد. این متون معمولاً به احادیث یا آیات یک کتاب مقدس به عنوان شاخص متقنِ خوبی و بدی (با بهرهگیری از روش مصادره به مطلوب) اشاره دارند و از سوی دیگر، در ذهن مخاطب چنین القا میشود که همه چیز روشن و مبرهن است. این متون رویکردی تجویزی در ارتباط با وظایف مخاطب و انبوه تکالیف دارند .اینان با اختلاف کمی در روش بیان ؛ حقوق فردی ، انتخابات ، تفکیک قوا ، مجلس قانون گذاری و احزاب و دموکراسی و تکثر را سوغات بلاد غرب و تشبه به کفار و شیاطین می دانند .
2 – 13 - گفتمان روشنفکری دینی
به نظر میرسد گفتمانهای مذهبی که در سالهای اولیه پیدایش یک دین به کار میروند، بیشتر به گفتمان روشنفکری دینی شباهت دارند. مخاطب این گفتمان معمولاً عوام نیستند. اغلب پیشفرض چنین گفتمانی،آن نیست که دین، تنها راه رستگاری است؛ بلکه کوشش میشود تا با بررسی مسائل ملموس و بحث دربارة جامعه، تاریخ، فرهنگ و ...، دین و مذهب مورد دفاع قرار گیرد. در این گفتمان، کمترین تأکید بر جنبههای متافیزیک و فراعادی مذهب به چشم میخورد .
14 - نقد گفتمان بنیادگرای دینی ( مطالعه موردی )
در ادامه نقد ی از قرائت رسمی از دین یا با کمی تسامح یک مورد نقد گفتمان دینی افراطی ؛ ارائه می گردد . در واقع با پذیرش و رواداری قرائت های متفاوت از دین و رسمیت یافتن رخداد تکثر در اندیشه و عمل ، به تبع می توان و باید اختلاف حقیقی ایجاد شده را ؛ به تعامل ، سازگاری و رحمت و رشد فکری تبدیل نمود . موضوعی که بر قراری دیالگ و نقد ، یکی از ابزار کارآمد در این زمینه می باشد . برای نمونه ؛ نقد ذیل که در اصل به نقد گفتمان دینی در مصر می پردازد ؛ از آن جهت تجربه حائز اهمیت و درس آموز است که بسیاری از آموزه های مشترک در هر دو فرهنگ دینی ایرانی و مصری ، به طور یکسان وجود دارند .
نصر حامد ابوزید در نقد خود، مکانیسم های ذهنی و عقلی ( و نه عملی ) گفتمان دینی را ، به شرح ذیل در پنج بخش تقسیم بندی و مورد بررسی قرار می دهد :
یکسان انگاری دین و معرفت دینی ؛
ارجاع تفسیر تمامی پدیده ها ( از اجتماعی گرفته تا طبیعی ) به مبداء نخستین ؛
تکیه بر مرجعیت سنت و آثار گذشتگان ؛
جزمیت و انحصار فکری ؛
غفلت از نگره تاریخی و نادیده گرفتن آن .
1 - 14 - یکسان انگاری دین و معرفت دینی
از همان آغاز تاریخ اسلام و در فاصله نزول وحی و شکل گیری نصوص ، اندیشه تثبیت شده ای وجود داشت که نصوص دینی تنها در قلمرو خاص خود فعالیت دارند . از آن سو عرصه های دیگری هستند ،که فقط عقل بشری و تجربه انسانی در آن کاربرد دارد و خاص نصوص دینی نیست . در عصر پیامبر زمانی که آن حضرت حکمی صادر می کرد یا تصمیمی می گرفت ، مسلمانان می پرسیدند که آیا در این مورد پیامبرتابع وحی بوده یا با تکیه بر عقل و تجربه خویش عمل کرده است ؟ لذا در موارد قابل توجهی هم که با او اختلاف پیدا می کردند ، اگر تصمیم پیامبر به عرصه های عقل و تجربه مربوط می شد پیشنهاد می دادند تا به گونه ای دیگر رفتار شود . نمونه ها در این زمینه فراوانند و تمامی سنت دینی از آن سرشارند .
با وجود این ، گفتمان دینی ( همان قرائت رسمی و معمول در بین اغلب اسلامیون ) سر آن دارد که متون دینی را به همه عرصه ها تسری دهد . و تفاوت های موجود در این اصل نبوی را که بیان می دارد : " شما به مسائل این جهانی خویش آشناترید " نادیده بگیرد .
به هر حال گفتمان دینی ، رابطه این همانی بین گفتمان خود و گفتمان نبوی بر قرار می سازد . او با این کار نه تنها فاصله معرفت شناختی میان ذات دین و عین معرفت دینی را ملغی می کند ؛ بلکه مدعی می باشد که قادر است تا تمامی موانع وجود شناختی و معرفت شناختی را از سر راه بردارد و مقصود الهی نهفته در این متون را بیابد . گفتمان دینی معاصر توجه نمی کند ، با این کار پا در میدان خطرناکی می گذارد و آن همانا سخن گفتن به نام خداست . آنان به رغم نقد کلیسا در قبال علم و عالمان در قرون وسطی ، خود به آن سمت و سو میل می کنند .
" آنان در بیان اندیشه ای خود می گویند : این گونه نیست که یک اسلام مترقی داشته باشیم و یک اسلام ارتجاعی ؛ یک اسلام انقلابی و یک اسلام اصلاح طلب و صلح جو ؛ یک اسلام سیاسی و یک اسلام اجتماعی ؛ اسلامی برای قدرتمندان و اسلامی برای توده مردم و ... ، یک اسلام بیش نداریم و یک کتاب که خداوند بر رسولش نازل کرده و او نیز بر مردم ابلاغ نموده است . "
اما این سخن در ذات خود ، با جریان تاریخ اسلام متناقض است . تاریخی که شاهد تعدد رویکردها ، نحله ها ، و فرقه های مختلفی بوده است ؛ رویکردهای متفاوتی که همگی بنا به عوامل اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی بوجود آمده اند . ضمن این که ، آنان نیز مواضع خود را بر مبنای تاویل و اجتهاد در فهم متون دینی بنا نهاده اند ؛ با این همه اصرار بر وجود یک اسلام و عدم پذیرش تعدد بالفعل ، قطع نظر از نیات این نویسندگان ، ما را به دو نتیجه می رساند : اول آن که ، اسلام معنای ثابت و واحدی دارد که جریان سیال تاریخ در آن تاثیری ندارد دوم آن که ، فهم این معنای ثابت در اختیار و تملک عده ای خاص است که همان جماعت علمای دین می باشند و این گروه نیز از هر گونه خطا و لغزش نیز مصون اند . اینان خود بیان می دارند : کما تکونون یکون دینکم ، دینتان همان گونه است که هستید .
اینان در رویه عملی خود بر ضرورت فراگیری شفاهی و مستقیم مسائل دینی از علما ، اصرار دارند ؛ زیرا که فراگیری یدون راهنمای دین را ، خالی از خطر و انحراف نمی دانند .
اینان به نوعی ، حاکمیت مقدس عالمان دینی ( در نظر و عمل ) را پذیرفته اند و آموختن معنای دین و عقیده را به طور انحصاری به آنان تفویض شده می دانند ؛ موضوعی که با نفی حاکمیت مقدس بشری در اسلام منافات دارد و نتیجه آن ، البته اختلال کارکرد عقل در عرصه اجتماعی است .
2 - 14- ارجاع تفسیر تمامی پدیده ها ( از اجتماعی گرفته تا طبیعی ) به مبداء نخستین
جهان در وجود خود به علت یا اصلی نخستین ( خداوند ) تکیه دارد . ولی گفتمان دینی تمام پدیده ها ی جامعه بشری را با آن مبداء نخستین تفسیر می کند ، به طوری که در این تلقی ؛ خداوند جایگزین واقعیت می شود و همه چیز به او بر می گردد . در این مواجهه انسان خود به خود از بین رفته و به حاکمیت صرف آن مبداء می انجامد ؛ در نتیجه قوانین طبیعی ، قوانین اجتماعی و معرفت مستقل از گفتمان دینی از بین می رود .
این تفکر در امتداد تفکر اشعری گری ، قوانین مربوط به علت و معلول را در جهان و طبیعت انکار می کند و هوادار جبر کامل می شود . جبری که پوشش ایدئولوژیک جبرگرایی اجتماعی و سیاسی را فراهم می آورد .
آنان تصور می کنند با ارجاع همه پدیده های سیاسی - اجتماعی به علت نخستین ، و ضدیت با سکولاریسم ضرورتا به حاکمیت الهی دست می یابند . به هر حال ارجاع امور جاری اجتماعی ، سیاسی به مبداء نخستین ، یکی از شالوده های گفتمان دینی است . موضوعی که نقیض حاکمیت بشر است . چنانچه قرضاوی بیان می دارد : سکولاریسم با این اندیشه غربی ملازمت دارد که خداوند جهان را آفرید و سپس آن را به حال خود واگذاشت . این اندیشه از فلسفه یونان گرفته شده که خداوند کاری به امور این عالم ندارد ... ، بر خلاف ما مسلمان ها که معتقدیم خلق و امر همه امور به دست اوست ... ، او تمام شریعت ها را نازل کرد و حلال و حرام را مشخص نمود و فرموده بندگانش منطبق با احکام الهی عمل کنند و گرنه کفر ورزیده اند و مرتکب ظلم و فسق شده اند " .
اینان سکولاریسم را جنبش بی دینان معرفی می کنند ، در حالی که اصل بنیادین آن جدایی دین از دولت است . چنانچه اخیرا آنان از از سکولاریسم به عنوان جریان دنیوی کردن بجای علمانیت نام می برند .
3 – 14 - تکیه بر مرجعیت سنت و میراث گذشتگان
تکیه بر مرجعیت پیشینیان که پس از تبدیل متون تفسیری به متون اولیه و همانند سازی تقدس آن ها با تقدس متن اولیه بلکه بیش از آن ، یا به عبارتی تکیه بر مرجعیت سلف ؛ یکی از اصول مورد تاکید گفتمان موصوف است .
آنان با ارجاع نظرات پیشینیان ، به نصوص ( مجموع آراء و مکتوبات پیشینیان و نه تنها قرآن ) غیر قابل تجدید نظر و یکسان پنداری آن ها با خود دین ؛ عملا معرفت دینی را با دین یکسان معرفی می کنند .
البته ، این امویان بودند که اولین بار همانند گفتمان دینی ( افراطیون ) معاصر ، مفهوم حاکمیت را مطرح کردند. و آن به معنای حاکمیت نصوص بر تمام منازعات سیاسی و در موارد اختلاف منافع است . آن زمان که معاویه در جنگ صفین بنا به پیشنهاد عمروعاص به طرفداران خود دستورداد تا قرآن ها را بر نیزه کنند و خواستار حکم کتاب خدا شوند ؛ سنگ بنای ارجاع بدون جهت به نصوص گذاشته شد ... . این واقعه آغازگر روند تحقیر آگاهی بود ، که از آن پس نظام اموی به سبب فقدان مشروعیت ، آن را نصب العین قرار داد . این شیوه امویان ، بعدها به صورت یک اصل استوار در آمد و در گفتمان دینی حامی نظام نامشروع در تاریخ جوامع اسلامی تثبیت شد .
نظام اموی نیاز داشت تا مشروعیت خود را با مبنای حاکمیتی که خود ابداع کرده بود ، بنا نهد . از این رو نظریه جبر را پیش کشید . بر مبنای این نظریه آنچه در جهان رخ می دهد، از جمله کردار انسان ؛ ناشی از قدرت خداوندی و مشیت نافذ اوست . از آن پس این اصل در بستر فکر اشعری همراه تحول اندیشه و واقعیت اجتماعی توسعه یافت و در نهایت به نفی قانون علیت ( نقش اسباب و ابزار در تحولات و حوادث ) ؛ منتهی شد . موضوعی که به داوری در باره افعال آدمی نیز تسری پیدا کرد . تا بدان جا که گفته شد این آتش نیست که می سوزاند ، یا این کارد نیست که می برد ، بلکه خداوند است که ورای تمام این اسباب عمل می کند .
گفتمان دینی پروایی ندارد تا با نادیده گرفتن واقعیت ها و پیشرفت دیگران ، فقط به داشته های خود تفاخر کند . این تفاخر در حقیقت خود ، توجبهی است که گفتمان دینی با طرح آن ، به مسلمانان دو مجوز می دهد : نخست ، دستاوردهای مادی تمدن غرب و انقلاب صنعتی را به عنوان کالا یی ساخته خود مسلمانان وارد کند . به این معنا که این ها در اصل مال خود مسلمانان بوده و اکنون به آنان باز پس داده می شود . بنا به تعبیر آنان ، با این کار ما از ثمرات روش تجربی ، که از آن پیشینیان ما بوده است ؛ بهره مند می شویم . و داشته های خودمان به خودمان باز پس می گردد ؛ دوم این که، هرگز کفر را ( سکولاریسم ) از آنان نمی گیریم .
گفتمان دینی در ارجاع پدیده ها به مبداء واحد ؛ التقاطی و منفعت طلبانه برخورد می کند . در این باره سید قطب ، همانند ابن قیم دو موضوع مهم اجتهاد و خود اسلام را ؛ برابر می گیرد .
4 - 14 - جزمیت ذهنی و انحصار فکری
آنان قاطعانه در پی مردود اعلان کردن اختلاف قرائت ها می باشند ، مگر این که ، آن اختلافات در فروع و جزئیات باشد ؛ نه در مبانی و اصول .
اجتماع نا میمون عواملی مانند ؛ همخوانی جزمیت ذهنی و انحصار فکری با یکسان انگاری معرفت دینی و دین در جماعات اسلامی ، این جریان اسلامی را به دشمنی جاهلانه با دگر اندیشان و احیانا تکفیر آن ها سوق داده است . گفتمان اسلامی معتقد است که تنها این عالمان دینی هستند که صلاحیت و تخصص انطباق احکام را با نصوص دینی دارند . زیرا جز کلام خدا و رسول او کلام هیچ کس حجیت ندارد .
در مصر بر اساس این اصول ، افکار تند جوانان جماعت اسلامی در زمینه موسیقی ، نقاشی ، هنر در نقاب گرفتن زنان ، ریش گذاشتن مردان ، پوشیدن لباس بلند و گشاد بجای کت و شلوار ، خودداری از دست دادن با زن ها و .... شکل گرفته است .
طرفداران گفتنمان اسلامی ، خود را مالک حقیقت می بینند و نمی توانند اختلاف آراء را بپذیرند . لذا به کفر متهم کردن دیگران به صرف اختلاف در اصول را نه تند روی و نه تعصب و نه غیر متمدنانه ؛ قلمداد نمی کنند ؛ بلکه آنان این رویه را عملی بر پایه اصول و ایمان دینی می دانند . چنانچه بیان می دارند : " برخی معتقدند اگر کساتی غیر مومنین به دین را کافر بدانند ، تعصب ورزیده اند یا تند روی کرده اند ؛ در حالی که اساس ایمان دینی این است که مومن فکر کند بر حق است و مخالف او بر باطل ، و در این حقیقت جای هیچ چون و چرا باقی نمی ماند " .
گفتمان دینی تبلیغ می کند که اسلام را از واقعیت تحولات اجتماعی دور کرده اند . آنان با تکیه بر این فرضیه است که به تفسیر مشکلات دست می یازند . آنان معتقد ند با بازگشت به اسلام همه مشکلات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی حل می شود . این عقیده چنان بدیهی می نماید ،که جای هیچ پرسشی را باقی نمی گذارد . تئوری " الاسلام هو الحل ، اسلام راه حل همه مسایل " ، موضوعی است که متاسفانه با ساده نگری بیان می شود؛ چنانچه هویدی بیان می دارد : " در دست ما سلاحی بود که از آن برای پیروزی استفاده کردیم ، سپس آن را به یک سو نهادیم و را ه شکست را پیش گرفتیم ... هنگامی که قرآن آزاد شود ، این امت آزاد می شود ".
گفتمان دینی بر اساس آموزه "لا یصلح اخر امر هذه الامه الا بما صلح به امر اولها " امور این امت اصلاح نمی شود مگر با آنچه در آغاز آن را اصلاح کرده است ؛ می پندارد تکیه بر نصوص به تنهایی کافی است .
گفتمان دینی ، استعمار را عامل عقب ماندگی می داند . غافل از این که ، ابتدا عقب ماندگی بود که استعمار وارد شد . در همین راستا ، اروپا شیطان می شود که باید یا تمام توان و با تمامی دستاورد های آن مبارزه کرد . البته آن ها بین دستاورد مادی قابل استفاده و ره آورود های فرهنگی و فکری غیر قابل قبول ؛ تفاوت می گذارند و قسم اخیر را البته ، غیر قابل پذیرش می دانند . بنا براین ، جوان مسلمان برای رفع نیازهای مادی خود می تواند به اروپا تکیه کند ، اما برای سیرابی اندیشه های خود باید به اندیشه دینی باز گردد .
گفتمان دینی بر این باور است ،که ملی گرایی مقوله ای سکولار و بر خلاف عقیده اسلامی است . و این که ؛ نژاد ، خاک ، زبان و منافع مشترک تعلقات حیوانی و سخیف هستند .
گفتمان بنیادگرای دینی با همین تحلیل و با جزمیت تمام ، واقعیت بین المللی معاصر را تحلیل می کند و مشکلات بشر را اعراض از فطرت و دوری از خدا می داند .
5 - 14 - نادیده گرفتن نگره تاریخی
یکسان انگاری معرفت دینی و دین ، به تقدس آنچه بشری است ، منجر می شود . آنان با نادیده گرفتن فاصله زمانی بین متن گذشته و متن تفسیری حال ، فکر می کنند ؛ نیت الهی را در می یابند . پدیده نادیده گرفتن فاصله زمانی سبب شده تا سنت گرایان مشکلات عصر حاضر را با مسائل روزگار پیشین منطبق بدانند و آن ها را یکسان بگیرند . در نتیجه فکر کنند ، از راه حل های گذشته برا ی حل مشکلات کنونی می توانند بهره بگیرند . لذا به مرجعیت سنت و میراث گذشتگان تکیه می کنند . و قداست آن ها را همسنگ متون اولیه قرار می دهند . نتیجه چنین رویکردی ، البته فاصله بیشتر از واقعیات و سرگشتگی انسان و دوری بیشتر از خدا می شود . از پیامد دیگر این رویکرد عقب ماندگی ، انحطاط و بیگانگی با توسعه است .
6-14 - مبانی فکری
در حوزه مبانی فکری ، گفتمان بنیادگرای اسلامی بیشتر به دو موضوع حاکمیت و نص می پردازند ؛ که در ادامه اشارت کوتاهی به آن ها می شود:
حاکمیت
اسلام در دعوت خویش به عقل در عرصه نظری و عدل در عرصه روابط اجتماعی ، به عنوان دو عامل نقض کننده جهل و ظلم توجه داشت . با قرائت برخی متاسفانه همین که عقل دین را اثبات کرد ، از دور خارج شد و به علل اجتماعی دوام نیاورد . در این راستا ابتدا برتری نص بر عقل مطرح شد ( حادثه جنگ صفین و قرآن را بر نیزه ها نمودن با شعار لا حکم الا لله در دعوت به حاکمیت الهی یا همان ترفند حاکمیت ) . به همین ترتیب عصراعتزالی با خلافت مامون عباسی پایان یافت و چیرگی نظامی گری بر امور دولت مسلط و راه گفتگو و آزادی عقاید مسدود شد ؛ یدین سان بود که اشعری گری سلطه بلا منازع خود را برای همیشه گستراند .
واقعیت آن است که گفتمان سنتی با کنار گذاشتن عقل ، با خود اسلام به تعارض می رسد . ولی به هر حال ، پدیده حمله به تفکر عقلانی و رد اختلافات فکری و کثرت گرایی ؛ یکی از یایه های مفهوم "حاکمیت" است .
پایه دوم ، قرار دادن مفهوم "انسانی" در برابر مفهوم " الهی" و مقایسه همیشگی میان روش انسانی و روش خدایی است . موضوعی که با واقعیت تنزیلی وحی برای ایجاد اتصال بین انسان و خدا ؛ مغایرت دارد و عملا به نفی انسان منجر می گردد .
به هر حال ، گفتمان دینی جاری که به سید قطب و پیشینیان او بر می گردد ، در تبیین مفهوم حاکمیت ؛ گفتمان بنیادگرای اسلامی به ارتجاعی ترین و عقب مانده ترین نظام های سیاسی و اجتماعی منجر می شود ... و این گونه بود که کار به تقدیس خود حکومت کشید .
با غلبه گفتمان بنیادگرایی دینی بر گفتمان سیاسی ، از قدرت به عنوان ولایت یاد شد ؛ تا یاد آور انتخاب حاکم در دوران کهن و عصر خلافت باشد . و در نهایت دشمنان شخص یا روش یا ایده حاکم ، دشمنان نظام و البته کافر و ملحد قلمداد شوند ! حتی اگر از مشایخ باشند . طی مبحث "حاکمیت" رابطه قدرت و ولایت و خلیفه مقدس شده ، با دینداران که راهی بجز اطاعت برای خود باقی نگذاشته اند ؛ مشخص می شود .
نص
تاکید برتاریخ مندی متن، قرائتی را ممکن می سازد ؛ که با مکانیسم های پنهان کننده وآشکار کننده از طریق تاویل کشف می شود . متون در تفسیر محکوم به دیالک ثابت و متغیر هستند . آن ها از نظر الفاظ ثابت و از نظر مفهوم و معنا متغیرند. گفتمان بنیادگرای دینی اجتهاد در نص را ممنوع می کند و تنها بخش کوچکی از تعالیم دینی را شامل تغییر می داند .
پیشینیان ، از قرآن و حدیث به عنوان نصوص یاد نمی کردند ؛ در واقع نص بخش کوچکی از وحی بوده است . به هر روی هر متنی که به حکم ساختار زبانی اش ،کم ترین تعدد مفهومی و معنایی را داشته باشد ؛ نص می گویند . امام شافعی بیان داشته که "نص تنزیلی است که از تفسیر مستغنی است . و چیزی که به تفسیر نیازمند است ، نص نیست" . در توضیح نص ، باید گفت ؛ قرآن پژوهان از نظر درجه وضوح معنایی ؛ قرآن را به چهار مرتبه از ذکر تقسیم می کنند :
- آن که روشن است و جز یک معنا ندارد ، نص نامیده می شود؛
- آن که دو معنا دارد اما یکی ارجح است ، یکی را اقوی و معنای دیگری را محتمل گویند؛
- آن که دو معنا دارد و هردو از نظر درجه احتمال برابرند ، مجمل گفته می شود ؛
- آن که دو معنای غیر مساوی دارد ، ولی معنای راجح ( اقوی ) به معنی نزدیک و ظاهر در بند دوم نیست ، بلکه معنی بعید است که این نوع را موول یا تاویل گویند .
بنا بر این ، توسل گفتمان بنیادگرای دینی معاصر به قاعده " ممنوعیت اجتهاد در نص" نیرنگ زیرکانه ایدئولوژیک است ؛ زیرا آنان به این وسیله صرفا ایستایی مفهوم نص گسترش یافته را و نیز محدود سازی حوزه عقل و اجتهاد را مراد نموده اند .
قرآن کریم از نظر لفظی مقدس و ثابت است ، اما از نظر معنایی پیوسته در حال تغییر است . ولی در عین حال نمی توان هر برداشتی را به آن نسبت داد .
15- نتيجه گيري
پذیرش واقعیت تکثر از واقع بینی و باور حقیقت تکثر از عمق نگاه و سعه صدر حکایت دارد . و نشانه نوعی از فضیلت اخلاقی است . با تکثر زیست مسالمت آمیز و صلح و آرامش جمعی تضمین می شود همچنین با تکثر فرد دیندار در معرض توسعه مستمر عقاید ایمان دینی ناب تر قرار می گیرد . ادیان با توسعه ی علوم ، عقول و بلوغ بشری از مراحل انحصار گرایی ، شمول گرایی عبور و اکنون کم و بیش به مرحله کثرت گرایی نایل آمده اند . روند مبارک فوق در درون ادیان و شرایع نیز بازتاب های مشابهی را به ارمغان آورده است . رواداری قرائت های متفاوت از شریعت ، به افزایش تحمل ، صلح و سلامت جامعه کمک می کند و البته دین ظرفیت چنین استنباطی را دارد . البته هر گونه تکثر و تفاوت قرائت در صورتی مفید و سازنده خواهد بود که مقید به اصول بنیادین متن مقدس و توام با حفظ ایمان واقعی باشد . در چنین شرایطی است که دین و مذهب نسبت به واقعیت های "جهانی شدن " ، "مدرنیته" و "آشتی با توسعه و رفاه زندگی مردمان " توجه نشان می دهد. اما در عالم واقع مفروضات و پیش فرض های تکثرگرایی و مدارا در واقعیت تفاوت قرائت های دینی ، وجود دارد که توجه به آن ها می تواند تا حدودی راه گشا باشد : پذیرش واقعیت دیگر نحله ها و عقاید ، به معنای رسمیت داشتن هر یک از آن ها ؛ مصونیت هر یک از عقاید و نحله ها از تعرض ، یا تامین آزادی اندیشه ؛ باور به روایی اعتقادی و حقانیت خود ، به معنای هضم نشدن و عدم انفعال در برابر هر نحله فکری؛ ارائه سهمی از حقانیت و حقیقت به دیگران ، به معنای ترک انحصارگرایی ؛ همکاری برای همزیستی و صلح ، یا مشارکت جمعی برای اهداف مشترک انسانی .
+ نوشته شده در سه شنبه هجدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 10:51 توسط سیدحسن الحسینی
|