رحمانیت اسلام - فربهی حقوق مردم ( حق الناس ) - فصل سوم - قسمت اول
یا أیها الّذینَ آمَنوا لا تَاکُلوا أموالَکُم بَینَکُم بِالباطِل ( نساء/29 )
ای مومنان اموال همدیگر را به ناروا نخورید.
فصل سوم
فربهی حقوق مردم
( حق الناس )
فربهی حقوق مردم ( حق الناس )
1- مقدمه :
تاکیدات فراوان قرآن کریم و اولیای بزرگ دین بر حقوق مردم یا حق الناس ، نشان از اهمیت بدون جایگزین آن در زیست مومنانه دارد . همچنین مفهوم مترقی ، اخلاقی – حقوقی و در عین حال نو شونده و تکامل یابنده حق الناس ، یکی از ابزارهای قدرتمند روزآمدی دین حنیف و خاتم است . از این رو ، همزمان با رشد انسان گرایی ، پرداختن به حقوق مردم می تواند این مفهوم ارزشی را از مهجوریت و انزوا خارج سازد و زندگی پر آشوب امت اسلام را از تنازعات بین فردی و درونی و حتی انواع تنازع با اصحاب دیگر ادیان نجات دهد . درگیری هایی که مبنای بیشترینه آن ها نا باوری و نا پایبندی به حقوق دیگران و تعهد نفسانی و بیش از حد به فربهی حق و حقوق خود می باشد .
در این نوشتار ، ابتدا به تبیین مفهوم "حقوق مردم " و اهمیت آن اهتمام شده است ؛ سپس حقوق مردم درآموزه های دینی بررسی شده و در نهایت به ذکر برخی از مصادیق تضییع شده این حقوق ( در پیوست ) بسنده شده و در ادامه ، به پیوند حقوق بشر و مفهوم حق الناس اشاره شده است ؛ سپس به تبیین علل نادیده گرفتن آن در جامعه ایرانی پرداخته ایم . در این نوشتار ، هر چند در روند سازگاری با محدودیت ها ، فقط به تعاریف ، علل و نمونه ها اکتفا شده ؛ اما راهنما و الگوی مناسبی برای تقریب ذهنی به مفهوم ژرف و عمیق حقیقت حق الناس ( حقوق مردم ) بوده و امکان نسبتا خوبی برای تجزیه و تحلیل موقعیت آن در جامعه بدست می دهد .
2 - تعریف و تبیین حقوق مردم :
"حقوق مردم" یا "حق الناس" عبارتست از آنچه تمام یا بخشی از حقوق دیگری محسوب می شود ؛ حریمی که دیگران بدون اخذ اذن و رضایت مستقیم یا غیر مستقیم ذینفع اصلی ؛ حق ورود یا دخالت در آن را ندارند و ورود یا دخالت بلا اذن تعرض محسوب می شود . در تعریفی حقالناس یک اصطلاح فقهی خاص در ابواب قضا، شهادت و حدود قلمداد شده است ؛ مفهومی که در لغت به معنای «حق یا حقوق مردم» میباشد و در کنار حقالله ، اساس حقوق اسلامی را تشکیل میدهد . ترکیب اضافی حقالناس، از نوع اضافه ملکی بوده و اضافه حق به ذیحق است ، به این مفهوم حق متعلق به مردم است. برخلاف حقالله که در آن حق، حکم جعل شده توسط خدا است ؛ در حقالله، حق اضافه به جاعل است. البته به تعبیری ، حقالناس نیز مانند حقالله، توسط خداوند جعل شده و فقط امر آن به مردم سپرده شدهاست .
حق الناس حقوقی است که افراد در مقابل سایر افراد جامعه بر گردن دارند. مانند بازگرداندن قرض، عذرخواهی و جلب رضایت در قبال اشتباهات و زیان هایی که به آن ها رسانده و همچنین حسن ظن به ایشان .
بر مبنای اعتقادات اسلام حق الناس از حق الله مهم تر است و پاسخ دادن حق الناس در روز قیامت دقیق تر از پاسخ دادن به حق اللهاست. چرا که خداوند حق خود را میبخشد ولی حق مردم را باید صاحبان آن (مردم) ببخشند.
حق الناس با این که در تکوین توسط خداوند وضع شده ، موضوعی است که همواره از توسعه تبیینی و حتی توسعه موضوعی برخوردار بوده و عرف و قانون هر دوره و هر محل حدود و ثغور و یا چیستی آن را مشخص می کنند ؛ ممکن است در مواردی قانون ظالمانه باشد و حقوق فرد را در برابر دولت و جامعه نادیده بگیرد و یا حقوق افراد را در برابر یکدیگر نبیند و یا حقوق جمع را فدای زیاده خواهی عده ای خاص نماید .
در هر حا ل ، یکی از عرصه های مهم تنازعات بین فردی ، بین گروهی و نیز بین دولی و بین مذهبی ، وجود ابهام حقوقی متقابل "حق الناس" ( یعنی توهم زدگی در تبیین حقوق متقابل ) است . موضوعی که اولا ، در اثر پندار مربوط به جعل الهی مصادیق حق الناس در عالم تشریع و به تبع آن محدود ساختن و فروکاستن آن ، به موارد خاص تاریخی و امضایی شریعت را موجب می شود ؛ که بر پایه تفکر محدود ساختن توانایی ها و رشد انسان پدید می آید ثانیا ، تضییع فوق در اثر زیاده خواهی های فرصت طلبانه و البته غیر اخلاقی ( ذینفعان زیاده خواه فرد ،گروه یا دولت ) ، بوجود می آید .
برسمیت شناختن حق الناس ، در وهله اول امری عقلانی و اخلاقی و واقعیتی پیشا دینی است و در وهله دوم ، موضوعی مورد تاکید دین یا شرایع الهی می باشد . حقوق انسانی و طبیعی دیگران یا حقوق بشر ، هر چند به عمد و تحت اغراض سیاسی مشخص یا به حق ؛ مورد اختلاف دولت ها برای حصول به مفهومی مشترک می نماید ؛ اما ، سطح فزاینده توانمندی های فکری و عملی انسان ها ی هر یک از جوامع است که یکه تازی قدرت ها را با تکیه بر همین ابزار و به طور نسبی کنترل نموده است این مفهوم را با دستاوردهای مبارک همراه ساخته است . بدین سان استعمار ، استبداد ، خاص گرایی فرهنگی ، ترویج نوعی سوسیالیزم اقتصادی و بددینی و نیز افراطی گری و آنارشیسم ؛ یکسره توسط آنچه معیار حق الناس تلقی می شود ، در دام محکومیت و مهجوریت گرفتار آمده اند . دامی که رهایی از آن به آسانی میسر نیست . چرا که تعهد به حمایت از آن به عنوان ارزشی جهانی ، به وظیفه ای همگانی مبدل شده است .
از این رو ، تاکید بر مشارکت هر فرد در ارج گذاری بر ارزش "حقوق عمومی" یا "حق الناس" ضمن مشارکت در نهادینه شدن یکی از ارزش های بنیادین انسانی ، اولا ، اخلاق انسانی را توسعه می دهد ثانیا ، حکایت از روند رو به رشد نیاز بشریت به صلح ، زندگی مسالمت آمیز و دوستی دارد .
3 - حقوق مردم یا حق الناس در آموزه های دینی
ادای حق الناس لازمه زیست مومنانه است . لذا در خصوص رسالت انبیاء بیان می دارد : لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ... ، خداوند از طریق انبیاء عظام ، فرمان به برقراری قسط و عدل به مردمان می دهد ( حدید 25 ) ، از این رو اصول اکید و صریحی در قرآن کریم و روایات فریقین برای رعایت دقیق حقوق مردم وجود دارد ؛ که در ادامه به بخشی از آن ها اشاره می شود:
1-3 – تلطیف روابط اجتماعی
به طور طبیعی و منطقی ، اصول و آموزه های دینی ملهم از ماموریت های دین است . برای مثال ، دین تنها اصلاح آخرت را در اندیشه ندارد ، دین واقعی برای تلطیف روابط آدمیان با یکدیگر و برای آرامش بخشی به فرد و جامعه وظایفی دارد . در این خصوص اولا این که ، دین به نوعی از معنا گرایی و پرهیز از دنیا زدگی اهتمام دارد چنانچه فرمود : حب الدنیا راس کل خطیئه ثانیا ، در آموزه های دینی ، دنیا مقدمه و کشتزار برای ذی المقدمه و غایت آخرت تلقی شده است .. از این رو با اتکا به باورهای دینی می توان نوعی از اخلاقیات را ترویج داد که از سطح تنازعات و اختلافات در روابط اجتماعی بکاهد و بر اعتماد متقابل بین افراد بیفزاید .
2-3 - تقویت رویکرد دگر خواهی مومنانه
دگرخواهی شامل دو بخش است ؛ نخست مردم دوستی و خیرخواهی برای آنان و سپس خیررسانی به مردم.
1-2-3 – خیرخواهی و مردم دوستی در حوزه فکر و اندیشه
- مثبت¬اندیشی
- محبت به دیگران
- تقدم دیگران به خود
3-3 – خیر رسانی به دیگران در عمل، شامل موارد ذیل و بسیاری دیگر است ( که به سبب محدودیت موجود برای حجم نوشتار از ذکر و توضیح آن ها در این نوشتار خودداری می¬شود) اموری مانند ؛ مدارا، عفو و بخشایش، پایبندی به تعهدات، فضیلت¬خواهی و رذیلت¬گریزی، همسایگی سازنده، رعایت آداب اقتصادی، نیکی به دیگران و نظم و آراستگی .
4-3 – ترویج برابری بین انسان ها
- یکی از مهمترین اهداف رسالت انبیاء ، دعوت به عدالت و پاسداشت حقوق انسان ها می باشد ؛ به همین جهت هر یک از انسان ها نسبت به دیگری امتیاز و حقی دارند که دیگران باید آن را به عنوان«حق الناس » رعایت کنند .
اسلام برای حق الناس ارزش و جایگاه ویژه ای قایل است و تاکید می کند که همه انسان ها از هر نژاد و رنگی بطور مساوی باید از آن بهره مند شوند و در برخورداری از حقوق میان زن و مرد تفاوتی نیست و در احیاء حقوق انسان ها به تمامی مصادیق حق الناس توجه دارد . از این رو قرآن کریم با نفی نابرابری ها ، به تبیین دین برابری می پردازد . و بیان می دارد : يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ( حجرات 13 ) .
4 - دلالت های دین بر اصالت فرد و جمع؟؟؟؟؟؟؟؟؟
5-3 - توصیه نظام اجتماعی مبتنی بر مشارکت
بر اساس آنچه از قرآن کریم مستفاد می شود ، نظام سیاسی مطلوب در اسلام بر مشارکت برابر همگان تاکید دارد . وقتی شاورهم فی الامر و امرهم شوری بینهم را بیان می دارد و پیامبر را نیز ملزم به آن می نماید جای تردیدی باقی نمی گذارد که طبقه ای خاص یا فردی از پیش تعیین شده امتیازات ویژه ای برای حکمرانی ندارند . بدین سان در صورتی که واقعا اسلام جاری باشد ؛ اصل توحید و پس از آن اصل شوری و اصل مقبولیت احکام عقلی ( و حکم خرد جمعی نخبگان ) در سیستم بخشی و نیز الزام مسلمانان به امر به معروف و نهی از منکر ، بنای استبداد را باید از بنیان نابود سازد و جایی برای تحقیر خود توسط استبداد و استعمار باقی نگذارند .
6-3 - وجود احکامی برای رعایت حق الناس در فقه
از ماترک میت ، باید اول بدهی ها و دیون و امانات مردم رد شود ؛
وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّهُنَّ وَلَدٌ فَإِن كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ (نساء 12 )
حرمت ربا خواری ؛
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ؛ وَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ( آل عمران 131 و130 )
ممنوعیت حرام خواری ؛
یا أیها الّذینَ آمَنوا لا تَاکُلوا أموالَکُم بَینَکُم بِالباطِل ، ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید ... (نساء/29
نهی اکید از کم فروشی
وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ ، الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ ، وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ ، أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ ( مطففین 1- 4 )
ضرورت پاسخگویی در حیات اخروی
يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ، فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ، وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ( زلزال 6-8 )
تعیین مقرراتی تنظیم کننده در خصوص دیون به یکدیگر
حق الناس در آموزه های دین ، به حدی جدی است که آخرت و دنیای دینداران را تحت تاثیر بی بدیل خود قرار می دهد ؛ به طوری که بخش اعظم دین توجه به همین موضوع است . برای نمونه بزرگترين آيه قرآن (بقره/282) دربارهي حقالناس است. چنانچه بیان می دارد : «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» اي مؤمنين! «إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ» اگر به هم بدهكار هستيد، اول بدهيتان را معين كنيد، اَجَل يعني زمان تعيين كنيد. «أجَلٍ مُسَمًّى» ، پس در داد و ستد ها که مبین حقوق افراد خواهد بود :اولا، مقدار و زمانش معين باشد. ثانیا ، «فَاكْتُبُوهُ» آن را مكتوب كنيد. «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ» كاتب بايد عادلانه بنويسد. «بِالْعَدْلِ» چيزي را به نفع كسي ننويسد. عادلانه بنويسد و .... .
تأکید بر وفای به عهد
در قرآن کریم، وفای به عهد یکی از ویژگی¬های خداوند و نیز یکی از اوصاف خردمندان به شمار آمده است .
قرآن کریم به تکرار بر پایبندی به تعهدات تأکید نموده است. لذا فرمود: یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود، ای کسانی که ایمان آورده¬اید به پیمان¬ها و قراردادها عمل کنید (مائده،1) .
پایبندی به تعهدات در وجود حضرت علی ( ع ) در والاترین مرتبه اش جلوه یافته و آن حضرت شاخصه تفاوت سیاست خود را با سیاست معاویه در همین امر معرفی نموده است؛ چنانچه در نهج¬البلاغه در کلام شانزدهم فرمود: و الله ما معاویه بادهی منی، و لکنه یغدرو یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهی الناس ولکن کل غدر فجره و کل فجره کفره، به خدا سوگند معاویه زیرک¬تر (سیاست¬مدارتر) از من نیست، لیکن شیوه او پیمان¬شکنی و گنهکاری است، اگر پیمان¬شکنی ناپسند و ناشایست نبود (من در این میدان سیاستمدارترین مردمان بودم)؛ اما هر پیمان¬شکنی گناه است و هر گناه نوعی کفر محسوب می¬شود .
حرمت اکید ظلم ، ظلم پذیری و رکون به ظالم
در خصوص نهی از ستم به دیگران و داد ورزی تاکیدات فراوانی وجود دارد ، تا از این راه حقوق مردمان مورد تعرض یکدیگر قرار نگیرد . اولا ، خداوند عادل است و ثانیا ، امر به عدل کرده است و تخلف از آن را و نیز تعدی به حقوق دیگران را ، معادل ظلم و ستم می داند . لذا فرمود : ، فویل للذین ظلموا من عذاب یوم عظیم ( زخرف 65 ) و یا در شریفه دیگر ، بعد از بیان احکام و اعمالی ؛ وضعیت مطلوب را در نفی ظلم پذیری و نفی ظلم کردن معرفی می کند ؛ چنانچه بیان داشت : لا تظلمون و لا تظلمون ، ( در آن صورت ) ستمی به کسی نکرده و ستمی از کسی نکشیده اید ( بقره 279 ) . نیز فرمود : و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار ، اتکاء به ظالم نکرده و بدو امید نداشته باشید ( هود 113 ) . در خصوص مقابله به مثل ها و مجازات ها بیان داشت : ... فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیکم و اتقوا الله ان الله مع المتقین ، اگر در آن ( ماه های حرام ) با شما جنگیدند ، شما نیز حق دارید مقابله بمثل کنید ، به طور کلی هر کس به شما تجاوز کرد ، همانند آن به او پاسخ دهید و از خدا بترسید و زیاده روی نکنید که خداوند با پرهیزکاران است ( بقره 193 ) .
حرمت حقوق دیگران
حق الناس در روایات ، در درجه ای از اهمیت قرار دارد ، كه علی (ع) در نهج البلاغه میفرماید: اگر از اول شب تا به صبح مرا برهنه روی خارها بكشانند، بهتر از این است كه خدا را ملاقات كنم و یك حق الناس بر گردن من باشد. از این رو ، همو در مناجاتی بیان می دارد : «اللهم انی اعوذ بك من نقاش الحساب؛ خدایا در روز قیامت راجع به حق الناس به تو پناه می آورم ».
باز در نهج البلاغه میفرماید: «به خدا قسم اگر جهان هستی را به من بدهند و بگویند كه ظلم كن و یك پوست جو را از دهان مورچه ای بگیر، من نمی كنم». علی ( ع ) نه برای ریاست و نه برای مال دنیا و نه برای این كه به نوایی برسد ، حاضر نیست به یك مورچه ظلم كند و پوستی را كه در دهان مورچه است، بدون دلیل بگیرد چرا که او معتقد است " ان ربك لبالمرصاد" ؛ خدا در كمینگاه است. معنایش این است كه در روز قیامت حساب و سئوال هایی است و اول مطلبی كه میپرسند، از نماز است. دوم حساب و كتابی كه میپرسند، حق الناس است .
همچنین نقل شده که افرادی نزد پیامبر (صلواتاللهعلیه) آمدند و گفتند: و قد قیل له ان فلانة تصوم النهار و تقوم الیل و هی سیئة الخُلق تُؤذی جیرانها بلسانها؛ پیامبر در جواب فرمودند: لا خیرَ فیها، هی من اهل النّار. گفتند فلانی هر روز روزه است و هر شب نماز میخواند در حالی که بد اخلاق است و همسایگانش را با زبانش آزار میدهد. پیامبر فرمودند خیری دراو نیست. او از اهل جهنم است. .
ویا امیرالمومنین (علیهالسلام) در هنگام شهادت در وصیت خود فرمودند: الله لله فی جیرانکم فإنهم وصیة نبیّکم ما زال یوصی بهم حتى ظننا انه سیورثهم، در مورد همسایگان خود خوشرفتارى کنید، چرا که آنان مورد توصیه و سفارش پیامبر شما هستند. او همواره نسبت به همسایگان سفارش مىفرمود تا آنجا که ما گمان بردیم به زودى سهمیهاى از ارث برایشان قرارخواهد داد. مرام دین در اینجا مشخص میشود. دین میگوید اگر با کسی دو ساعت یا چند روز همراه بودی، بر تو حرمت پیدا میکند و حق هر رفتاری را با او نداری .
امیرالمومنین (علیهالسلام) در عهد مالک اشتر میفرمایند: الناس صنفان اما اخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق، مردم دو دستهاند: یا برادر دینى تو هستند و یا انسانند و از نظر آفرینش با تو یکسان ( یعنی حد اقل هر کس استحقاق حقوق خود را دارد و علاوه برآن ، از استحقاق لطف انسانی یا ایمانی برخوردار است ) .
از امام صادق نیز نقل شده که فرمودند : ما عبدَاللهُ بِشَی ءٍ اَفضَل مِن اَداء حَقَّ المومن؛ هیچ عبادتی برتر از اداء حق مومن نیست.
در این خصوص نقل شده است ، هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت کرد به علی علیه السلام فرمود: یا علی! ما به سوی مدینه هجرت می کنیم. تو، به مکه برگرد و در روز روشن به صدای رسا اعلام کن که محمد از شهر خارج شده، هر کس امانتی در نزد او دارد یا از وی طلبکار است؛ بیاید و امانت و طلب خود را بگیرد.
در حکایتی نیز نقل است که ، در باغ امام صادق علیه السلام عده ای کارگر مشغول کار بودند. همین که کارشان تمام شد، حضرت به معتب (همراهش) فرمود: مزد ایشان را بپردازد، قبل از آن که عرق بدنشان خشک شود.
همچنین ، موسی ابن عمیر از پدرش نقل می کند ، که امام حسین علیه السلام به من امر فرمود: در میان لشکریان اعلام نمایم کسی که بدهکار است همراه و همرزم امام حسین علیه السلام نباشد، زیرا کسی که بمیرد در حالی که تصمیم نداشته باشد بدهی اش را بپردازد، داخل آتش جهنم می شود.
دین اسلام، همواره برای حقوق افراد، اهمیت خاصی قائل است و به این نکته اعتقاد دارد که هیچ کس نباید حتی ذره ای از مال و دارایی دیگران را به تصرف خود درآورد .
قاعده فقهی نفی ضرر
برای کشف نظر اسلام در مواجهه با حق الناس ، می توان از قاعده فقهی نفی ضرر در اسلام نیز استفاده نمود . طی روايـاتی در كلينى در كافى از زراره از امام باقر(ع) نقل مى شود : سـمـره بـن جـنـدب, درخت خرمايى در باغ يكى از انصار داشت. منزل آن انـصـارى در آسـتـانه آن باغ قرار داشت. سمره, بدون اجازه از انصارى بـراى سـركـش از درخـت خـود رفـت و آمـد مى كرد. مرد انصارى از سمره خـواسـت: بـه هنگام ورود اجازه بگيرد; اما او نپذيرفت. انصارى شكايت نـزد پيامبر(ص) برد. پيامبر اسلام(ص) انصارى را احضار و شكايت انصارى را بـه او اطـلاع داد و از او خواست هنگامى كه قصد دارد وارد باغ شود اجـازه بـگـيرد, اما او نپذيرفت پيامبر فرمود: در برابر آن درختى در بـهـشـت بـگـيـر, سـمره نپذيرفت. پيامبر اسلام(ص) خطاب به مرد انصارى فرمود: اذهب فاقلعها و ارم بها اليه فانه لاضر ولاضرار .
علاوه بر حکایت فوق ، استناداتی از نص قرآن کریم وجود دارد ، که مضمون رویکرد قاعده فوق را تایید می کند : از باب نمونه درباره زنانى كه طلاق داده شده اند مى فرمايد: واذا طـلـقتم النسإ فبلغن اجلهن فامسكوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف ولاتمسكوهن ضرارا لتعتدوا... ، یعنی هـنـگـامى كه زنان را طلاق داديد و به آخرين روزهاى (عده) رسيدند, يا آنـان را بـا شـيـوه اى پـسنديده نگه داريد و يا با شيوه اى پسنديده آنـان را رها كنيد. هيچ گاه با قصد زيان و ضرر زدن به آنان, آنان را نگه نداريد, تا به حقوق آنان تجاوز كرده باشيد ( بقره 231) . (ولاتمسكوهن ضرارا) يعنى رجوع بايد از روى ميل و شوق باشد . در جاهليت طـلاق و رجـوع, وسيله اى براى انتقام جويى و آزار و اذيت زن بوده است كـه آيـه بـه روشنى مسلمانان را از اين كار باز مى دارد و اجازه نمى دهـد كـه نـگهدارى زن (رجوع به او) با هدف آزار و زيان رساندن به او صورت پذيرد. روايات نيز همين مطلب را تاييد مى كند .در چند آيه بعد نيز, خداوند مى فرمايد: ... ولاتـضـار والـده بـولـدهـا ولا مـولود له بولده وعلى الوارث مثل ذلك ، یعنی نـه مـادر[ بـه سبب اختلاف با پدر] حق زيان زدن به كودك را دارد و نه پدر ( بقره 233) . و بر وارث او نيز لازم است اين كار را انجام دهد.بـر اسـاس اين آيه, ما در نبايد بر اساس اختلافى كه با شوهر دارد, به فـرزند خود زيان برساند, در مثل از شير دادن كودك خوددارى ورزد و يا مـرد را از ديـدار فرزندش محروم سازد. مردها نيز, حق ندارند فرزندان را در دوران شـيرخوارگى از مادر جدا كنند, هر چند تفسيرهاى ديگرى هم از ايـن آيـه شده است, ولى اين تفسير با فرازهاى پيشين آيه, سازگارى بيش ترى دارد.
در آيـه اى ديگر, از ضرر زدن و زير فشار قراردادن زنانى كه طلاق داده شـده انـد، نهی فرمود : لاتضاروهن لتضيقوا عليهن ( طلاق 6 ) ، و همچنين از وصيتى كه با هدف ضـرر زدن بـه وارث انـجـام پذيرد: من بعد وصيه يوصى بها او دين غير مـضـار ( نسإ 12) و از ضرر و زيان رساندن به شاهد نويسنده دين ولايضار كاتب ولاشـهـيد (بقره 282 ) نهى شده است. آيات ديگربسیاری هم, بدون اين واژه آمده است ؛ که هر یک مى توانند مستند اين قاعده قرار گيرند . نتیجه آن که ، در آموزه های دینی ، در خصوص حقوق مردم و حق الناس با مبانی ذیل مواجه می باشیم :
- به کسی اجازه اربابی و نیز تعدی به دیگری را نداده است ؛
- به کسی اجازه عبودیت یا خوار شدگی در برابر دیگری را نمی دهد ؛
- حقوق برابر انسان ها را جعل و مقرر فرمود ؛
- کرامت ذاتی انسان ها را یاد آور شده و عزت آدمی را منوط به امنیت و آزادی و رفاه بشر ی ، که آن نیز منوط به رعایت حقوق اوست ؛
- انسان گرایی دین را از توصیه و تاکید آن بر حق الناس می یابیم .
4 - هفت موضوع اساسی در حق الناس :
در پاسداشت حقوق عمومی و طبیعی مردم و اقامه و رعایت آن در جامعه ؛ پیش نیازها و مقدماتی ضروری وجود دارد ، که از منظر درون دینی ؛ در اصول هفتگانه ذیل قابل بررسی می باشند:
1-4 - ضرورت شناخت و تفکیک حقوق خود از دیگران ؛
2-4- ضرورت دفاع از حقوق خود ؛
3-4 - ضرورت به رسمیت شناختن حقوق و منافع دیگران ؛
4-4- ضرورت دفاع از حقوق دیگران ؛
5-4 - ضرورت پایبندی به اخلاق انسانی و قواعد مربوط به خرد جمعی برای زیست مسالمت آمیز ؛
6-4 - پایبندی به فردیت مورد نظر دین ؛
7- 4 - حتمیت پاسخگویی برای تضییع حقوق دیگران .
1-4 - ضرورت شناخت و تفکیک حقوق خود از دیگران ؛
کسی که حد و حق خود را بشناسد و به آن قانع باشد ، زمینه آن است که اولا ، به حقوق دیگران نظر نداشته باشد و ثانیا ، به تعدی به حقوق دیگران آلوده نشود و ثالثا ، اجازه ندهد دیگران به حقوق او تجاوز کنند . در واقع توجه هر کس به حقوق خود، وسیله ای است موثر و کارآمد ؛ تا از این راه مرزهای حقوقی با حساسیت هر چه بیشتر ، تبیین و حفاضت شوند . به طور قطع یکی از ابعاد خودشناسی مورد تاکید دین همین است . البته اموری مانند : درک نسبت خود با خود و خود با خدای خویش و دیگران و طبیعت و مانند آن نیز ابعاد دیگر خود شناسی محسوب می شوند .
موضوع فوق ، به حدی اهمیت دارد که خودشناسی را مقدمه لازم برای مراتبی از خداشناسی تلقی کرده اند . از این رو ، در تعلیمات شریعت در بعد احکام ، فراگیری مسائلی که انسان با آن ها ممارست دارد واجب است . در بعد عقاید ، فراگیری اصول ، و آنچه اقناع عقلی را به همراه دارد ؛ از ضرورت هایی است که هر یک از مسلمانان باید با تحقیق به آن برسند . در مسائل اخلاقی دین نیز آموختن ، از مسائل غیر قابل انکار است ؛ به طوری که فرد مومن بتواند به آن متصف گردد . در امتداد احکام نسبتا متفق علیه فوق ، داشتن درک روز آمد از حقوق خود ، حقوق دیگران وحقوق جامعه ، از ضرورت های غیر قابل انکار است .
به همین مناسبت است که قرآن کریم فرمود : لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه( بقره 195) ، و یا بیان داشت : قوا انفسکم و اهلیکم نارا ( تحریم 6) ؛ از این رو حق آسیب رساندن به خود را نداریم ، باید حرمت و حیات خود را پاس بداریم و از آن صیانت کنیم ، و نیز از این رو است که ، شرک به خدا و بی خدایی هر دو مردود اعلان می شود و یا گفته می شود؛ عبد غیر خدا نباشید لا تکن عبد غیرک فقد جعلک الله حرا . نیز از این روست که ، هتک حرمت خویش و خودکشی حرام اعلان شد ه ، حتی به موضع تهمت نیز نباید نزدیک شد .
2-4 - ضرورت دفاع از حقوق خود
آشنایی با حقوق خود ، از مقدمه های ضروری دفاع مشروع و واجب است . حتی در صورتی که بخواهیم عفو و گذشت از دیگران را پیشه سازیم ، نیازمند فهم درست از مرزهای خود با دیگران می باشیم . باید گفت ، حرمت داشتن مالکیت فرد ، جواز قصاص ، احکام مربوط به دیه ، رسمیت داشتن دیون متقابل و امانات و عهود ؛ از یک سو و حرمت غیبت ، سخن چینی ، سرزنش و ملامت دیگران ، عدول از اصل برائت اشخاص ، تهمت زدن و بی آبرو کردن دیگران به روایت های اخلاق عقل و اخلاق شرع ، همگی نمونه هایی از اصا لت حقوق فرد و اهتمام به صیانت از آن است . و البته بیشترین مسئولیت را در این زمینه ، خود فرد دارد ( به این معنا که مسوولیت دیگران - از باب دگر خواهی اخلاقی - و حمایت های قانونی جنبه ثانوی دارند ) .
قرآن کریم دفاع مشروع هر فرد و جمع را از حقوق خود ، در آیات متعدد یاد آور شده و بدان تاکید دارد ؛ ازجمله می فرماید :
الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیکم و اتقوا الله ان الله مع المتقین ، ماه حرام در برابر ماه حرام ، اگر دشمنان احترام آن را شکستند و در آن با شما جنگیدند ، شما نیز حق دارید مقابله بمثل کنید ، بطور کلی هر کس به شما تجاوز کرد ، همانند آن به او پاسخ دهید و از خدا بترسید و زیاده روی نکنید که خداوند با پرهیزکاران است ( بقره 193 ) .
و یا می فرماید : و الذین اذا اصابهم البغی هم ینتصرون ، و جزاء السیئه سیئه مثلها فمن عفا و اصلح اجره علی الله انه لا یحب الظالمین ، و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما علیهم من سبیل ، انما السبیل علی الذین یظلمون الناس و یبغون فی الارض بغیر الحق اولئک لهم عذاب علیم ؛ و کسانی که هر گاه ستمی به آنان رسد ( تسلیم ظلم نمی شوند ) یاری می طلبند . کیفر بدی ، مجازاتی است همانند آن ، و هرکس عفو و اصلاح کند پاداش او با خداست ، خداوند ظالمان را دوست ندارد ، و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد ایرادی بر او نیست ، ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم می کنند و در زمین بنا حق ظلم روا می دارند ، برای آنان مجازاتی دردناک است ( شوری 39 – 42 ) .
3-4 - ضرورت برسمیت شناختن حقوق و منافع دیگران
یکی از کرانه های آزادی هر فرد حقوق دیگری است . دیگران واقعیت های وجودی هستند که هر یک مانند ما از حقوقی برخوردارند ، لازمه به رسمیت شناختن موجودیت دیگری به رسمیت شناختن تفاوت های او با خویشتن است . چرا که هر کس با هویت متمایز از دیگری ( به رغم مشتر کات پیوند دهنده ) و نیز با نمود های ریخت شناسی ، زبانی ، قومی ، عقیدتی و کنشی متفاوت قابل تعریف و تبیین است . بنابر این ، برسمیت شناختن حقوق همزاد و معادل برسمیت شناختن وجود است ، آن گاه است که به رسمیت شناختن تفاوت ها و نوع زیستن ها ممکن خواهد بود . در طول تاریخ البته ، شناخت مشترکات و تمایزات انسان ها عمیق تر شده و علاوه برآن نفس اختلافات و تمایزات طبیعی و غیر طبیعی و اکتسابی نیز بیشتر و بیشتر شده است .
روند شناختی و تاریخی فوق ، فرایندی است که بشر را از ضعف به قدرت سوق داده و راهنمایی کرده است . ایده انسان قدرتمند ( خلیفه ) را می توان از نقطه نظر مبداء معرفتی به اراده الهی منتسب نمود .
در خصوص تکریم حریم دیگران و ممنوع داشتن تعدی به آن ها ، استنادات فراوانی وجود دارد ؛ که به یکی از آن ها اشاره می شود:
یا ایها الذین امنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل ... ای کسانی که ایمان آورده اید اموال یکدیگر را به باطل و از طریق نامشروع ) نخورید ... ( نساء 29 ) .
لا یحل مال امرء مسلم الا بطیبته نفس منه ، مال فرد مسلمان بر کسی حلال نمی شود مگر با رضایت خاطر وی .
4-4 - ضرورت دفاع از حقوق دیگران
براساس قاعده زرین عام اخلاقی از آنجا که دوست داریم دیگران حقوق ما را رعایت کنند و در برابر تظلم خواهی ما واکنش نشان داده و ما را برای گرفتن حقمان یاری دهند ؛ ما نیز موظف خواهیم بود دفاع از دیگران را وظیفه انسانی خویش بدانیم و فارغ از این که حق چه کسی ، از چه ملیت و مذهب و رنگی پایمال شده است ؛ به یاری او بشتابیم .
علاوه بر آنچه از شریعت عقل استنباط می شود ، در شریعت وحی نیز با پشتوا نه های عمیق برای اجرا ؛ بر اهمیت آن تاکید و آن را از مصادیق دفاع مشروع قلمداد نموده است . لذا بیان می دارد : یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین ان یکن غنیا او فقیرا فالله اولی بهما فلا تتبعوا الهوی ان تعدلوا و ان تلوو او تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبیرا ؛ ای کسانی که ایمان آور ده اید ، کاملا قیام به عدالت کنید . برای خدا شهادت دهید اگر چه به زیان شما یا پدر و مادر و نزدیکان باشد ، اگر آن ها غنی یا فقیر باشند ، خداوند سزاوارتر است بنابراین از هوا و هوس پیروی نکنید که از حق منحرف خواهید شد و اگر حق را تحریف کنید و یا از اظهار آن اعراض نمایید ؛ خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است ( نساء 135 ) . یا بیان می دارد : ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا ، شما را چه شده که به مبارزه در راه خدا و برای مستضعفین از مردان و زنان و کودکان اقدام نمی کنید ، کسانی که ( از بی پناهی ) بیان می دارند : خدایا ما را از این قریه که تنها ستم رایج است رهایی بده و برای ما از نزد خودت یاری بفرست ( نساء 75 ) .
در ادامه آموزه های شریعت وحی ، یکی از مهمترین وجوه ارسال رسل و یکی از اساسی ترین پیام پیامبری را لیقوم الناس بالقسط معرفی نمود ؛ یعنی رسولان با دلایل روشن ، کتاب و میزان آمدند تا مردم به عدالت قیام کنند( حدید 25 ) .
از پیامبر ( ص ) نیز نقل شده که ؛ عونک الضعیف من افضل الصدقه ، یاری تو به ضعیفان یکی از بهترین بخشش هاست . از نقطه نظر فقهی نیز ، دفاع از جمع یا دفاع از ضعفا و مظلومین ، وجوب فوری و کفایی دارد . به طوری که ترک آن و یا فرار از عرصه دفاع گناه بزرگ است و مستوجب عقوبت خواهد بود .
5-4 - ضرورت پایبندی به اخلاق انسانی و قواعد مربوط به خرد جمعی برای زیست مسالمت آمیز
تقدم مفهومی اخلاق و عقلانیت براحکام و آموزه های دینی ، همانند تقدم تقوای اولیه بر تقوای محصول شریعت ، ضرورت تقدم و رعایت حق الناس بر حق الله را ؛ برای همگان آشکار می سازد؛. هر چند واضع هر دو و نیز آمر به هر دو یکی است .
رعایت حقوق حقه مردم یا حق الناس ، می تواند به انسان ها کرامت بخشیده و زندگی مسالمت آمیز و عاری از هرج و مرج را به ارمغان آورد .
در معارف دینی نیز ایمان ارزشمند ، آن است که به انواع ستم آلوده نشده باشد . ستم موصوف عام است و شامل هرگونه تعدی ، از عدول از تقوای اولیه یا اخلاق پیشادینی و انسانی گرفته تا مصادیقی که به تصریح شریعت وحی ناروا تلقی می شوند ، امتداد می یابد . چنانچه فرمود : الذین امنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون ، آن ها که ایمان آوردند و ا یمان خود را با ستم نیالودند ایمنی و هدایت یافتگی برای آنان خواهد بود ( انعام 82 ) .
6-4 - پایبندی به فردیت
حق الناس ، وقتی معنای واقعی خود را می یابد ؛ که فردیت حقوقی و نه اخلاقی فربه شود . یعنی به نام جمع گرایی حق فرد تحت الشعاع قرار نگیرد . لازم به یاد آوری است که فردیت موصوف ، نه حق گرایی را در محاق می برد و نه اصول مسلم مربوط به همگرایی ، وحدت و همکاری بین فردی و اجتماعی را ؛ خدشه پذیر می سازد . بلکه حرف این است که همه حقوق انسانی فرد فرد جامعه ، بدون در نظر داشتن نوع گرایشات هویتی ، اعتقادی یا سیاسی و اقتصادی آنان کاملا رعایت شود ؛ آنگاه در قوانین و مقررات به طور طبیعی ، حقوق جمع متشکل از افراد محترم ، تامین خواهد شد .
وقتی تعهد به حقوق فردی، در عرصه های فرهنگ ، قانون و توسط حاکمان الزامی و گریز ناپذیر شود ، آنگاه انسان قدرتمندی که حق انتخاب داشته باشد ظهور می کند واز جمله می تواند در راه شقاوت یا سعادت رشد کند چنانچه فرمود کلا نمد هوالاء و هوالاء من عطاء ربک ، و ما به هر دو فرقه دنیا طلب و آخرت جو به لطف خود مدد خواهیم داد ( اسراء 20 ) . انسانی که مسجود ملک قرار می گیرد نیز با و از چنین فرایندی است ؛ که امکان پدیداری خواهد داشت .
7-4 - حتمیت پاسخگویی هر کس برای تضییع حقوق دیگران
نوع پنداشت ها از حتمیت و قطعیت پاسخگویی در برابر تضیع حق و حقوق ، اعم از این که دیگر مردمان باشند و یا خدای قادر و سریع الحساب و منتقم باشد ، هر یک در مراتبی انسان را به حسابگری و مراقبت در رفتارها وا می دارد . لجام گسیختگی افراد بی بند و بار ، خودکامگی و استبداد ورزی قدرت ها و علت بروز بسیاری از آسیب های اجتماعی و سبب فراوانی ستم بین فردی ؛ تا حدود زیادی به استبعاد از پذیرش معاد و دور از ذهن تلقی کردن حساب و کتاب دقیق برای رسیدگی به اعمال است . اصولا ، یکی از کارکردهای مهم دین پر کردن همین خلاء می باشد . لذا آیات فراوانی از قرآن کریم ، به بیان حقیقت نشئه دیگر و حساب و کتاب آخرت اختصاص یافت و مقدم برآن آموزه های دینی خواستار آمادگی همگان برای ورود بدون تبعیض و حتمی به آن عرصه بدون بازگشت ، پر مخاطره و دشوار مطالب مفصلی را بیان داشته است . از جمله فرمود : برگشت همه اعمال به خود شماست ، ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساءتم فلها ، اگر نیکی کنید به خودتان نیکی کرده اید و اگر بدی کنید باز هم به خودتان می کنید ( اسرائ 7 ) . در شریفه دیگر می فرماید : باز و خواست قیامت حق است و همگانی ، فلنسئلن الذین ارسل الیهم و لنسئلن المرسلین ، از وظایف و مسوولیت های همگان ، از آن ها که رسول الهی بوده اند و از آن ها که مامور به گرفتن پیام بوده اند ؛ از همه در مورد حسن عملشان سوال می شود ( اعراف 6 ) . در جایی دیگر در خصوص حتمیت سوال بیان می دارد : وقفوهم انهم مسئولون، آن ها را نگه دارید ، چرا که آن ها تا زمانی که به نحوه ادای مسوولیت های خود پاسخ نداده باشند ، حق عبور از عرصه قیامت را ندارند ( 37 صافات 24 ) . قرآن کریم نتیجه را نیزدر قالب گزارشات حق خود بیان می دارد : فاما من طغی ، و اثر الحیوه الدنیا ، فان الجحیم هی الماوی، آن کس که طغیان و سرکشی کرد و زندگی دنیا را (بر آخرت ) ترجیح داد ، جایگاه او دوزخ است ( نازعات 29 ) .... و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی ، فان الجنه هی الماوی، اما آن کس که از ایستادن در محضر پروردگارش بیمناک است و نفس را از هوی و هوس باز می دارد ، بهشت جایگاه اوست ( نازعات 41 ) . استفاده ای که می توانیم از این آیات و آیات مشابه داشته باشیم ؛ آن است که اولا، هیچ یک از گونه های متفاوت از تعدی و تعرض به حقوق دیگران ، از سوی حق بی پاسخ نخواهد ماند . ضمن این که ، تاکید قرآن کریم در این صحنه بازو خواست در حیات اخروی ؛ بر فرد و پاسخگویی اوست ثانیا ، از مسوولیت جمعی فرد نیز سوال می شود به این معنا که مسوولیت و تکلیف متوجه منویات و رفتار فرد است ثالثا ، تاکید بر جمع در پاسخگویی ( بجز مواردی که مسوولیت فرد در جمع محسوب می شود ) ، وجود ندارد . از سه مساله فوق ؛ به سهولت فردیت از راه حتمیت پاسخگویی فرد در برابر خدا ، قابل استخراج می باشد .
5 - تدبیر دین در تحکیم حقوق مردم یا حق الناس
با توجه به مباحث فوق ، می توان نقش دین را در استقرار مفهوم حق الناس به شرح ذیل خلاصه نمود :
1-5 – جعل الهی حقوق برای مردم
حرمت از بین بردن حقوق مردم ،
دین تضیع حقوق دیگران و تجاوز به حریم آنان را ممنوع کرده است .
دعوت دین به ادای حق الناس ،
قواعد مربوط به دین ( آیه 285 بقره ) ، ادای امانات و تعهدات ، وفاداری به وزین وکیل دقیق و مستقیم ، قاعده لا ضرر ، نهی اکل مال حرام و نهی از دست اندازی به مال یتیم و بسیاری از موارد انکار ناپذیر دیگر ؛ همگی خواهان رعایت دقیق و بی کم و کاست حقوق غیر شده اند .
حقوق وضع شده الهی برای مردمان ، به تناسب توسعه انسانی در ادراک و عمل توسعه می یابد و به نسبت احساس نیاز و خواست آنان ؛ در چارچوب عوامل پیش برنده و بازدارنده محیطی و فکری ، محقق شده و عینیت می یابد .
2-5 – دعوت دین به حقوق اخلاقی ؛ دین علاوه بر دعوت به ادای حقوق مردم ، به حقوق اخلاقی دعوت کرده است . اصولا، یکی از عوامل مهم زیست مومنانه پایبندی به این حقوق و امور اخلاقی است .
خوش خلقی و مدارا با مردم ؛
عفو و گذشت از دیگران ؛
یاری مستمندان و محرومان ( فرمان به انفاق ) ؛
وجوب خمس و زکات و ... ؛
تعبیه بزرگداشت بزرگان و عالمان ، همسایه ، حقوق پدر و مادر ، یتیم ، کودک و ... .
یادآوری : توضیح این که ، واقعیت های تاریخی و شواهد این عصری در جامعه ما و سایر جوامع حکایت از بکار گیری آگاهانه یا نا آگاهانه دین ؛ برای تضییع حقوق مردم دارد . گاهی قدرت های بازدارنده سیاسی- اجتماعی خلیفه گرا و مستبد ، گاهی به سبب تقدس آفرینی افراطی و البته موهوم برای برخی از اولیاء دین و حق تقدم الهی آنان برای حکومت بر بشر ، گاهی با زدایش غیر موجه اخلاق و عقل در برابر مفاهیم دینی برای هدایت به اصطلاح مومنانه زندگی اجتماعی ، گاهی با ادعای تقدم حقوق جمع بر حقوق فرد و بالاخره در بسیاری از موارد با مغفول ماندن اهمیت این بحث ( حق الناس به عنوان بخش اصلی از مجموعه مفاهیم دینی) در برابر سایر مباحث دینی ، حق الناس به حاشیه رفته و مانع پردازش و گسترش مفهوم آن شده است . آنچه مبرهن است ؛ این که متولیان اسلام تاریخی یا سنتی همانند قدرت های سیاسی و فرهنگی ، تمایلی به گسترش مفهوم حق الناس و دخالت زمان و مکان در توسعه آن ندارد .
ای مومنان اموال همدیگر را به ناروا نخورید.
فصل سوم
فربهی حقوق مردم
( حق الناس )
فربهی حقوق مردم ( حق الناس )
1- مقدمه :
تاکیدات فراوان قرآن کریم و اولیای بزرگ دین بر حقوق مردم یا حق الناس ، نشان از اهمیت بدون جایگزین آن در زیست مومنانه دارد . همچنین مفهوم مترقی ، اخلاقی – حقوقی و در عین حال نو شونده و تکامل یابنده حق الناس ، یکی از ابزارهای قدرتمند روزآمدی دین حنیف و خاتم است . از این رو ، همزمان با رشد انسان گرایی ، پرداختن به حقوق مردم می تواند این مفهوم ارزشی را از مهجوریت و انزوا خارج سازد و زندگی پر آشوب امت اسلام را از تنازعات بین فردی و درونی و حتی انواع تنازع با اصحاب دیگر ادیان نجات دهد . درگیری هایی که مبنای بیشترینه آن ها نا باوری و نا پایبندی به حقوق دیگران و تعهد نفسانی و بیش از حد به فربهی حق و حقوق خود می باشد .
در این نوشتار ، ابتدا به تبیین مفهوم "حقوق مردم " و اهمیت آن اهتمام شده است ؛ سپس حقوق مردم درآموزه های دینی بررسی شده و در نهایت به ذکر برخی از مصادیق تضییع شده این حقوق ( در پیوست ) بسنده شده و در ادامه ، به پیوند حقوق بشر و مفهوم حق الناس اشاره شده است ؛ سپس به تبیین علل نادیده گرفتن آن در جامعه ایرانی پرداخته ایم . در این نوشتار ، هر چند در روند سازگاری با محدودیت ها ، فقط به تعاریف ، علل و نمونه ها اکتفا شده ؛ اما راهنما و الگوی مناسبی برای تقریب ذهنی به مفهوم ژرف و عمیق حقیقت حق الناس ( حقوق مردم ) بوده و امکان نسبتا خوبی برای تجزیه و تحلیل موقعیت آن در جامعه بدست می دهد .
2 - تعریف و تبیین حقوق مردم :
"حقوق مردم" یا "حق الناس" عبارتست از آنچه تمام یا بخشی از حقوق دیگری محسوب می شود ؛ حریمی که دیگران بدون اخذ اذن و رضایت مستقیم یا غیر مستقیم ذینفع اصلی ؛ حق ورود یا دخالت در آن را ندارند و ورود یا دخالت بلا اذن تعرض محسوب می شود . در تعریفی حقالناس یک اصطلاح فقهی خاص در ابواب قضا، شهادت و حدود قلمداد شده است ؛ مفهومی که در لغت به معنای «حق یا حقوق مردم» میباشد و در کنار حقالله ، اساس حقوق اسلامی را تشکیل میدهد . ترکیب اضافی حقالناس، از نوع اضافه ملکی بوده و اضافه حق به ذیحق است ، به این مفهوم حق متعلق به مردم است. برخلاف حقالله که در آن حق، حکم جعل شده توسط خدا است ؛ در حقالله، حق اضافه به جاعل است. البته به تعبیری ، حقالناس نیز مانند حقالله، توسط خداوند جعل شده و فقط امر آن به مردم سپرده شدهاست .
حق الناس حقوقی است که افراد در مقابل سایر افراد جامعه بر گردن دارند. مانند بازگرداندن قرض، عذرخواهی و جلب رضایت در قبال اشتباهات و زیان هایی که به آن ها رسانده و همچنین حسن ظن به ایشان .
بر مبنای اعتقادات اسلام حق الناس از حق الله مهم تر است و پاسخ دادن حق الناس در روز قیامت دقیق تر از پاسخ دادن به حق اللهاست. چرا که خداوند حق خود را میبخشد ولی حق مردم را باید صاحبان آن (مردم) ببخشند.
حق الناس با این که در تکوین توسط خداوند وضع شده ، موضوعی است که همواره از توسعه تبیینی و حتی توسعه موضوعی برخوردار بوده و عرف و قانون هر دوره و هر محل حدود و ثغور و یا چیستی آن را مشخص می کنند ؛ ممکن است در مواردی قانون ظالمانه باشد و حقوق فرد را در برابر دولت و جامعه نادیده بگیرد و یا حقوق افراد را در برابر یکدیگر نبیند و یا حقوق جمع را فدای زیاده خواهی عده ای خاص نماید .
در هر حا ل ، یکی از عرصه های مهم تنازعات بین فردی ، بین گروهی و نیز بین دولی و بین مذهبی ، وجود ابهام حقوقی متقابل "حق الناس" ( یعنی توهم زدگی در تبیین حقوق متقابل ) است . موضوعی که اولا ، در اثر پندار مربوط به جعل الهی مصادیق حق الناس در عالم تشریع و به تبع آن محدود ساختن و فروکاستن آن ، به موارد خاص تاریخی و امضایی شریعت را موجب می شود ؛ که بر پایه تفکر محدود ساختن توانایی ها و رشد انسان پدید می آید ثانیا ، تضییع فوق در اثر زیاده خواهی های فرصت طلبانه و البته غیر اخلاقی ( ذینفعان زیاده خواه فرد ،گروه یا دولت ) ، بوجود می آید .
برسمیت شناختن حق الناس ، در وهله اول امری عقلانی و اخلاقی و واقعیتی پیشا دینی است و در وهله دوم ، موضوعی مورد تاکید دین یا شرایع الهی می باشد . حقوق انسانی و طبیعی دیگران یا حقوق بشر ، هر چند به عمد و تحت اغراض سیاسی مشخص یا به حق ؛ مورد اختلاف دولت ها برای حصول به مفهومی مشترک می نماید ؛ اما ، سطح فزاینده توانمندی های فکری و عملی انسان ها ی هر یک از جوامع است که یکه تازی قدرت ها را با تکیه بر همین ابزار و به طور نسبی کنترل نموده است این مفهوم را با دستاوردهای مبارک همراه ساخته است . بدین سان استعمار ، استبداد ، خاص گرایی فرهنگی ، ترویج نوعی سوسیالیزم اقتصادی و بددینی و نیز افراطی گری و آنارشیسم ؛ یکسره توسط آنچه معیار حق الناس تلقی می شود ، در دام محکومیت و مهجوریت گرفتار آمده اند . دامی که رهایی از آن به آسانی میسر نیست . چرا که تعهد به حمایت از آن به عنوان ارزشی جهانی ، به وظیفه ای همگانی مبدل شده است .
از این رو ، تاکید بر مشارکت هر فرد در ارج گذاری بر ارزش "حقوق عمومی" یا "حق الناس" ضمن مشارکت در نهادینه شدن یکی از ارزش های بنیادین انسانی ، اولا ، اخلاق انسانی را توسعه می دهد ثانیا ، حکایت از روند رو به رشد نیاز بشریت به صلح ، زندگی مسالمت آمیز و دوستی دارد .
3 - حقوق مردم یا حق الناس در آموزه های دینی
ادای حق الناس لازمه زیست مومنانه است . لذا در خصوص رسالت انبیاء بیان می دارد : لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ... ، خداوند از طریق انبیاء عظام ، فرمان به برقراری قسط و عدل به مردمان می دهد ( حدید 25 ) ، از این رو اصول اکید و صریحی در قرآن کریم و روایات فریقین برای رعایت دقیق حقوق مردم وجود دارد ؛ که در ادامه به بخشی از آن ها اشاره می شود:
1-3 – تلطیف روابط اجتماعی
به طور طبیعی و منطقی ، اصول و آموزه های دینی ملهم از ماموریت های دین است . برای مثال ، دین تنها اصلاح آخرت را در اندیشه ندارد ، دین واقعی برای تلطیف روابط آدمیان با یکدیگر و برای آرامش بخشی به فرد و جامعه وظایفی دارد . در این خصوص اولا این که ، دین به نوعی از معنا گرایی و پرهیز از دنیا زدگی اهتمام دارد چنانچه فرمود : حب الدنیا راس کل خطیئه ثانیا ، در آموزه های دینی ، دنیا مقدمه و کشتزار برای ذی المقدمه و غایت آخرت تلقی شده است .. از این رو با اتکا به باورهای دینی می توان نوعی از اخلاقیات را ترویج داد که از سطح تنازعات و اختلافات در روابط اجتماعی بکاهد و بر اعتماد متقابل بین افراد بیفزاید .
2-3 - تقویت رویکرد دگر خواهی مومنانه
دگرخواهی شامل دو بخش است ؛ نخست مردم دوستی و خیرخواهی برای آنان و سپس خیررسانی به مردم.
1-2-3 – خیرخواهی و مردم دوستی در حوزه فکر و اندیشه
- مثبت¬اندیشی
- محبت به دیگران
- تقدم دیگران به خود
3-3 – خیر رسانی به دیگران در عمل، شامل موارد ذیل و بسیاری دیگر است ( که به سبب محدودیت موجود برای حجم نوشتار از ذکر و توضیح آن ها در این نوشتار خودداری می¬شود) اموری مانند ؛ مدارا، عفو و بخشایش، پایبندی به تعهدات، فضیلت¬خواهی و رذیلت¬گریزی، همسایگی سازنده، رعایت آداب اقتصادی، نیکی به دیگران و نظم و آراستگی .
4-3 – ترویج برابری بین انسان ها
- یکی از مهمترین اهداف رسالت انبیاء ، دعوت به عدالت و پاسداشت حقوق انسان ها می باشد ؛ به همین جهت هر یک از انسان ها نسبت به دیگری امتیاز و حقی دارند که دیگران باید آن را به عنوان«حق الناس » رعایت کنند .
اسلام برای حق الناس ارزش و جایگاه ویژه ای قایل است و تاکید می کند که همه انسان ها از هر نژاد و رنگی بطور مساوی باید از آن بهره مند شوند و در برخورداری از حقوق میان زن و مرد تفاوتی نیست و در احیاء حقوق انسان ها به تمامی مصادیق حق الناس توجه دارد . از این رو قرآن کریم با نفی نابرابری ها ، به تبیین دین برابری می پردازد . و بیان می دارد : يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ( حجرات 13 ) .
4 - دلالت های دین بر اصالت فرد و جمع؟؟؟؟؟؟؟؟؟
5-3 - توصیه نظام اجتماعی مبتنی بر مشارکت
بر اساس آنچه از قرآن کریم مستفاد می شود ، نظام سیاسی مطلوب در اسلام بر مشارکت برابر همگان تاکید دارد . وقتی شاورهم فی الامر و امرهم شوری بینهم را بیان می دارد و پیامبر را نیز ملزم به آن می نماید جای تردیدی باقی نمی گذارد که طبقه ای خاص یا فردی از پیش تعیین شده امتیازات ویژه ای برای حکمرانی ندارند . بدین سان در صورتی که واقعا اسلام جاری باشد ؛ اصل توحید و پس از آن اصل شوری و اصل مقبولیت احکام عقلی ( و حکم خرد جمعی نخبگان ) در سیستم بخشی و نیز الزام مسلمانان به امر به معروف و نهی از منکر ، بنای استبداد را باید از بنیان نابود سازد و جایی برای تحقیر خود توسط استبداد و استعمار باقی نگذارند .
6-3 - وجود احکامی برای رعایت حق الناس در فقه
از ماترک میت ، باید اول بدهی ها و دیون و امانات مردم رد شود ؛
وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّهُنَّ وَلَدٌ فَإِن كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ (نساء 12 )
حرمت ربا خواری ؛
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ؛ وَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ( آل عمران 131 و130 )
ممنوعیت حرام خواری ؛
یا أیها الّذینَ آمَنوا لا تَاکُلوا أموالَکُم بَینَکُم بِالباطِل ، ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید ... (نساء/29
نهی اکید از کم فروشی
وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ ، الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ ، وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ ، أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ ( مطففین 1- 4 )
ضرورت پاسخگویی در حیات اخروی
يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ، فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ، وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ( زلزال 6-8 )
تعیین مقرراتی تنظیم کننده در خصوص دیون به یکدیگر
حق الناس در آموزه های دین ، به حدی جدی است که آخرت و دنیای دینداران را تحت تاثیر بی بدیل خود قرار می دهد ؛ به طوری که بخش اعظم دین توجه به همین موضوع است . برای نمونه بزرگترين آيه قرآن (بقره/282) دربارهي حقالناس است. چنانچه بیان می دارد : «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» اي مؤمنين! «إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ» اگر به هم بدهكار هستيد، اول بدهيتان را معين كنيد، اَجَل يعني زمان تعيين كنيد. «أجَلٍ مُسَمًّى» ، پس در داد و ستد ها که مبین حقوق افراد خواهد بود :اولا، مقدار و زمانش معين باشد. ثانیا ، «فَاكْتُبُوهُ» آن را مكتوب كنيد. «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ» كاتب بايد عادلانه بنويسد. «بِالْعَدْلِ» چيزي را به نفع كسي ننويسد. عادلانه بنويسد و .... .
تأکید بر وفای به عهد
در قرآن کریم، وفای به عهد یکی از ویژگی¬های خداوند و نیز یکی از اوصاف خردمندان به شمار آمده است .
قرآن کریم به تکرار بر پایبندی به تعهدات تأکید نموده است. لذا فرمود: یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود، ای کسانی که ایمان آورده¬اید به پیمان¬ها و قراردادها عمل کنید (مائده،1) .
پایبندی به تعهدات در وجود حضرت علی ( ع ) در والاترین مرتبه اش جلوه یافته و آن حضرت شاخصه تفاوت سیاست خود را با سیاست معاویه در همین امر معرفی نموده است؛ چنانچه در نهج¬البلاغه در کلام شانزدهم فرمود: و الله ما معاویه بادهی منی، و لکنه یغدرو یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهی الناس ولکن کل غدر فجره و کل فجره کفره، به خدا سوگند معاویه زیرک¬تر (سیاست¬مدارتر) از من نیست، لیکن شیوه او پیمان¬شکنی و گنهکاری است، اگر پیمان¬شکنی ناپسند و ناشایست نبود (من در این میدان سیاستمدارترین مردمان بودم)؛ اما هر پیمان¬شکنی گناه است و هر گناه نوعی کفر محسوب می¬شود .
حرمت اکید ظلم ، ظلم پذیری و رکون به ظالم
در خصوص نهی از ستم به دیگران و داد ورزی تاکیدات فراوانی وجود دارد ، تا از این راه حقوق مردمان مورد تعرض یکدیگر قرار نگیرد . اولا ، خداوند عادل است و ثانیا ، امر به عدل کرده است و تخلف از آن را و نیز تعدی به حقوق دیگران را ، معادل ظلم و ستم می داند . لذا فرمود : ، فویل للذین ظلموا من عذاب یوم عظیم ( زخرف 65 ) و یا در شریفه دیگر ، بعد از بیان احکام و اعمالی ؛ وضعیت مطلوب را در نفی ظلم پذیری و نفی ظلم کردن معرفی می کند ؛ چنانچه بیان داشت : لا تظلمون و لا تظلمون ، ( در آن صورت ) ستمی به کسی نکرده و ستمی از کسی نکشیده اید ( بقره 279 ) . نیز فرمود : و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار ، اتکاء به ظالم نکرده و بدو امید نداشته باشید ( هود 113 ) . در خصوص مقابله به مثل ها و مجازات ها بیان داشت : ... فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیکم و اتقوا الله ان الله مع المتقین ، اگر در آن ( ماه های حرام ) با شما جنگیدند ، شما نیز حق دارید مقابله بمثل کنید ، به طور کلی هر کس به شما تجاوز کرد ، همانند آن به او پاسخ دهید و از خدا بترسید و زیاده روی نکنید که خداوند با پرهیزکاران است ( بقره 193 ) .
حرمت حقوق دیگران
حق الناس در روایات ، در درجه ای از اهمیت قرار دارد ، كه علی (ع) در نهج البلاغه میفرماید: اگر از اول شب تا به صبح مرا برهنه روی خارها بكشانند، بهتر از این است كه خدا را ملاقات كنم و یك حق الناس بر گردن من باشد. از این رو ، همو در مناجاتی بیان می دارد : «اللهم انی اعوذ بك من نقاش الحساب؛ خدایا در روز قیامت راجع به حق الناس به تو پناه می آورم ».
باز در نهج البلاغه میفرماید: «به خدا قسم اگر جهان هستی را به من بدهند و بگویند كه ظلم كن و یك پوست جو را از دهان مورچه ای بگیر، من نمی كنم». علی ( ع ) نه برای ریاست و نه برای مال دنیا و نه برای این كه به نوایی برسد ، حاضر نیست به یك مورچه ظلم كند و پوستی را كه در دهان مورچه است، بدون دلیل بگیرد چرا که او معتقد است " ان ربك لبالمرصاد" ؛ خدا در كمینگاه است. معنایش این است كه در روز قیامت حساب و سئوال هایی است و اول مطلبی كه میپرسند، از نماز است. دوم حساب و كتابی كه میپرسند، حق الناس است .
همچنین نقل شده که افرادی نزد پیامبر (صلواتاللهعلیه) آمدند و گفتند: و قد قیل له ان فلانة تصوم النهار و تقوم الیل و هی سیئة الخُلق تُؤذی جیرانها بلسانها؛ پیامبر در جواب فرمودند: لا خیرَ فیها، هی من اهل النّار. گفتند فلانی هر روز روزه است و هر شب نماز میخواند در حالی که بد اخلاق است و همسایگانش را با زبانش آزار میدهد. پیامبر فرمودند خیری دراو نیست. او از اهل جهنم است. .
ویا امیرالمومنین (علیهالسلام) در هنگام شهادت در وصیت خود فرمودند: الله لله فی جیرانکم فإنهم وصیة نبیّکم ما زال یوصی بهم حتى ظننا انه سیورثهم، در مورد همسایگان خود خوشرفتارى کنید، چرا که آنان مورد توصیه و سفارش پیامبر شما هستند. او همواره نسبت به همسایگان سفارش مىفرمود تا آنجا که ما گمان بردیم به زودى سهمیهاى از ارث برایشان قرارخواهد داد. مرام دین در اینجا مشخص میشود. دین میگوید اگر با کسی دو ساعت یا چند روز همراه بودی، بر تو حرمت پیدا میکند و حق هر رفتاری را با او نداری .
امیرالمومنین (علیهالسلام) در عهد مالک اشتر میفرمایند: الناس صنفان اما اخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق، مردم دو دستهاند: یا برادر دینى تو هستند و یا انسانند و از نظر آفرینش با تو یکسان ( یعنی حد اقل هر کس استحقاق حقوق خود را دارد و علاوه برآن ، از استحقاق لطف انسانی یا ایمانی برخوردار است ) .
از امام صادق نیز نقل شده که فرمودند : ما عبدَاللهُ بِشَی ءٍ اَفضَل مِن اَداء حَقَّ المومن؛ هیچ عبادتی برتر از اداء حق مومن نیست.
در این خصوص نقل شده است ، هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت کرد به علی علیه السلام فرمود: یا علی! ما به سوی مدینه هجرت می کنیم. تو، به مکه برگرد و در روز روشن به صدای رسا اعلام کن که محمد از شهر خارج شده، هر کس امانتی در نزد او دارد یا از وی طلبکار است؛ بیاید و امانت و طلب خود را بگیرد.
در حکایتی نیز نقل است که ، در باغ امام صادق علیه السلام عده ای کارگر مشغول کار بودند. همین که کارشان تمام شد، حضرت به معتب (همراهش) فرمود: مزد ایشان را بپردازد، قبل از آن که عرق بدنشان خشک شود.
همچنین ، موسی ابن عمیر از پدرش نقل می کند ، که امام حسین علیه السلام به من امر فرمود: در میان لشکریان اعلام نمایم کسی که بدهکار است همراه و همرزم امام حسین علیه السلام نباشد، زیرا کسی که بمیرد در حالی که تصمیم نداشته باشد بدهی اش را بپردازد، داخل آتش جهنم می شود.
دین اسلام، همواره برای حقوق افراد، اهمیت خاصی قائل است و به این نکته اعتقاد دارد که هیچ کس نباید حتی ذره ای از مال و دارایی دیگران را به تصرف خود درآورد .
قاعده فقهی نفی ضرر
برای کشف نظر اسلام در مواجهه با حق الناس ، می توان از قاعده فقهی نفی ضرر در اسلام نیز استفاده نمود . طی روايـاتی در كلينى در كافى از زراره از امام باقر(ع) نقل مى شود : سـمـره بـن جـنـدب, درخت خرمايى در باغ يكى از انصار داشت. منزل آن انـصـارى در آسـتـانه آن باغ قرار داشت. سمره, بدون اجازه از انصارى بـراى سـركـش از درخـت خـود رفـت و آمـد مى كرد. مرد انصارى از سمره خـواسـت: بـه هنگام ورود اجازه بگيرد; اما او نپذيرفت. انصارى شكايت نـزد پيامبر(ص) برد. پيامبر اسلام(ص) انصارى را احضار و شكايت انصارى را بـه او اطـلاع داد و از او خواست هنگامى كه قصد دارد وارد باغ شود اجـازه بـگـيرد, اما او نپذيرفت پيامبر فرمود: در برابر آن درختى در بـهـشـت بـگـيـر, سـمره نپذيرفت. پيامبر اسلام(ص) خطاب به مرد انصارى فرمود: اذهب فاقلعها و ارم بها اليه فانه لاضر ولاضرار .
علاوه بر حکایت فوق ، استناداتی از نص قرآن کریم وجود دارد ، که مضمون رویکرد قاعده فوق را تایید می کند : از باب نمونه درباره زنانى كه طلاق داده شده اند مى فرمايد: واذا طـلـقتم النسإ فبلغن اجلهن فامسكوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف ولاتمسكوهن ضرارا لتعتدوا... ، یعنی هـنـگـامى كه زنان را طلاق داديد و به آخرين روزهاى (عده) رسيدند, يا آنـان را بـا شـيـوه اى پـسنديده نگه داريد و يا با شيوه اى پسنديده آنـان را رها كنيد. هيچ گاه با قصد زيان و ضرر زدن به آنان, آنان را نگه نداريد, تا به حقوق آنان تجاوز كرده باشيد ( بقره 231) . (ولاتمسكوهن ضرارا) يعنى رجوع بايد از روى ميل و شوق باشد . در جاهليت طـلاق و رجـوع, وسيله اى براى انتقام جويى و آزار و اذيت زن بوده است كـه آيـه بـه روشنى مسلمانان را از اين كار باز مى دارد و اجازه نمى دهـد كـه نـگهدارى زن (رجوع به او) با هدف آزار و زيان رساندن به او صورت پذيرد. روايات نيز همين مطلب را تاييد مى كند .در چند آيه بعد نيز, خداوند مى فرمايد: ... ولاتـضـار والـده بـولـدهـا ولا مـولود له بولده وعلى الوارث مثل ذلك ، یعنی نـه مـادر[ بـه سبب اختلاف با پدر] حق زيان زدن به كودك را دارد و نه پدر ( بقره 233) . و بر وارث او نيز لازم است اين كار را انجام دهد.بـر اسـاس اين آيه, ما در نبايد بر اساس اختلافى كه با شوهر دارد, به فـرزند خود زيان برساند, در مثل از شير دادن كودك خوددارى ورزد و يا مـرد را از ديـدار فرزندش محروم سازد. مردها نيز, حق ندارند فرزندان را در دوران شـيرخوارگى از مادر جدا كنند, هر چند تفسيرهاى ديگرى هم از ايـن آيـه شده است, ولى اين تفسير با فرازهاى پيشين آيه, سازگارى بيش ترى دارد.
در آيـه اى ديگر, از ضرر زدن و زير فشار قراردادن زنانى كه طلاق داده شـده انـد، نهی فرمود : لاتضاروهن لتضيقوا عليهن ( طلاق 6 ) ، و همچنين از وصيتى كه با هدف ضـرر زدن بـه وارث انـجـام پذيرد: من بعد وصيه يوصى بها او دين غير مـضـار ( نسإ 12) و از ضرر و زيان رساندن به شاهد نويسنده دين ولايضار كاتب ولاشـهـيد (بقره 282 ) نهى شده است. آيات ديگربسیاری هم, بدون اين واژه آمده است ؛ که هر یک مى توانند مستند اين قاعده قرار گيرند . نتیجه آن که ، در آموزه های دینی ، در خصوص حقوق مردم و حق الناس با مبانی ذیل مواجه می باشیم :
- به کسی اجازه اربابی و نیز تعدی به دیگری را نداده است ؛
- به کسی اجازه عبودیت یا خوار شدگی در برابر دیگری را نمی دهد ؛
- حقوق برابر انسان ها را جعل و مقرر فرمود ؛
- کرامت ذاتی انسان ها را یاد آور شده و عزت آدمی را منوط به امنیت و آزادی و رفاه بشر ی ، که آن نیز منوط به رعایت حقوق اوست ؛
- انسان گرایی دین را از توصیه و تاکید آن بر حق الناس می یابیم .
4 - هفت موضوع اساسی در حق الناس :
در پاسداشت حقوق عمومی و طبیعی مردم و اقامه و رعایت آن در جامعه ؛ پیش نیازها و مقدماتی ضروری وجود دارد ، که از منظر درون دینی ؛ در اصول هفتگانه ذیل قابل بررسی می باشند:
1-4 - ضرورت شناخت و تفکیک حقوق خود از دیگران ؛
2-4- ضرورت دفاع از حقوق خود ؛
3-4 - ضرورت به رسمیت شناختن حقوق و منافع دیگران ؛
4-4- ضرورت دفاع از حقوق دیگران ؛
5-4 - ضرورت پایبندی به اخلاق انسانی و قواعد مربوط به خرد جمعی برای زیست مسالمت آمیز ؛
6-4 - پایبندی به فردیت مورد نظر دین ؛
7- 4 - حتمیت پاسخگویی برای تضییع حقوق دیگران .
1-4 - ضرورت شناخت و تفکیک حقوق خود از دیگران ؛
کسی که حد و حق خود را بشناسد و به آن قانع باشد ، زمینه آن است که اولا ، به حقوق دیگران نظر نداشته باشد و ثانیا ، به تعدی به حقوق دیگران آلوده نشود و ثالثا ، اجازه ندهد دیگران به حقوق او تجاوز کنند . در واقع توجه هر کس به حقوق خود، وسیله ای است موثر و کارآمد ؛ تا از این راه مرزهای حقوقی با حساسیت هر چه بیشتر ، تبیین و حفاضت شوند . به طور قطع یکی از ابعاد خودشناسی مورد تاکید دین همین است . البته اموری مانند : درک نسبت خود با خود و خود با خدای خویش و دیگران و طبیعت و مانند آن نیز ابعاد دیگر خود شناسی محسوب می شوند .
موضوع فوق ، به حدی اهمیت دارد که خودشناسی را مقدمه لازم برای مراتبی از خداشناسی تلقی کرده اند . از این رو ، در تعلیمات شریعت در بعد احکام ، فراگیری مسائلی که انسان با آن ها ممارست دارد واجب است . در بعد عقاید ، فراگیری اصول ، و آنچه اقناع عقلی را به همراه دارد ؛ از ضرورت هایی است که هر یک از مسلمانان باید با تحقیق به آن برسند . در مسائل اخلاقی دین نیز آموختن ، از مسائل غیر قابل انکار است ؛ به طوری که فرد مومن بتواند به آن متصف گردد . در امتداد احکام نسبتا متفق علیه فوق ، داشتن درک روز آمد از حقوق خود ، حقوق دیگران وحقوق جامعه ، از ضرورت های غیر قابل انکار است .
به همین مناسبت است که قرآن کریم فرمود : لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه( بقره 195) ، و یا بیان داشت : قوا انفسکم و اهلیکم نارا ( تحریم 6) ؛ از این رو حق آسیب رساندن به خود را نداریم ، باید حرمت و حیات خود را پاس بداریم و از آن صیانت کنیم ، و نیز از این رو است که ، شرک به خدا و بی خدایی هر دو مردود اعلان می شود و یا گفته می شود؛ عبد غیر خدا نباشید لا تکن عبد غیرک فقد جعلک الله حرا . نیز از این روست که ، هتک حرمت خویش و خودکشی حرام اعلان شد ه ، حتی به موضع تهمت نیز نباید نزدیک شد .
2-4 - ضرورت دفاع از حقوق خود
آشنایی با حقوق خود ، از مقدمه های ضروری دفاع مشروع و واجب است . حتی در صورتی که بخواهیم عفو و گذشت از دیگران را پیشه سازیم ، نیازمند فهم درست از مرزهای خود با دیگران می باشیم . باید گفت ، حرمت داشتن مالکیت فرد ، جواز قصاص ، احکام مربوط به دیه ، رسمیت داشتن دیون متقابل و امانات و عهود ؛ از یک سو و حرمت غیبت ، سخن چینی ، سرزنش و ملامت دیگران ، عدول از اصل برائت اشخاص ، تهمت زدن و بی آبرو کردن دیگران به روایت های اخلاق عقل و اخلاق شرع ، همگی نمونه هایی از اصا لت حقوق فرد و اهتمام به صیانت از آن است . و البته بیشترین مسئولیت را در این زمینه ، خود فرد دارد ( به این معنا که مسوولیت دیگران - از باب دگر خواهی اخلاقی - و حمایت های قانونی جنبه ثانوی دارند ) .
قرآن کریم دفاع مشروع هر فرد و جمع را از حقوق خود ، در آیات متعدد یاد آور شده و بدان تاکید دارد ؛ ازجمله می فرماید :
الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیکم و اتقوا الله ان الله مع المتقین ، ماه حرام در برابر ماه حرام ، اگر دشمنان احترام آن را شکستند و در آن با شما جنگیدند ، شما نیز حق دارید مقابله بمثل کنید ، بطور کلی هر کس به شما تجاوز کرد ، همانند آن به او پاسخ دهید و از خدا بترسید و زیاده روی نکنید که خداوند با پرهیزکاران است ( بقره 193 ) .
و یا می فرماید : و الذین اذا اصابهم البغی هم ینتصرون ، و جزاء السیئه سیئه مثلها فمن عفا و اصلح اجره علی الله انه لا یحب الظالمین ، و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما علیهم من سبیل ، انما السبیل علی الذین یظلمون الناس و یبغون فی الارض بغیر الحق اولئک لهم عذاب علیم ؛ و کسانی که هر گاه ستمی به آنان رسد ( تسلیم ظلم نمی شوند ) یاری می طلبند . کیفر بدی ، مجازاتی است همانند آن ، و هرکس عفو و اصلاح کند پاداش او با خداست ، خداوند ظالمان را دوست ندارد ، و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد ایرادی بر او نیست ، ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم می کنند و در زمین بنا حق ظلم روا می دارند ، برای آنان مجازاتی دردناک است ( شوری 39 – 42 ) .
3-4 - ضرورت برسمیت شناختن حقوق و منافع دیگران
یکی از کرانه های آزادی هر فرد حقوق دیگری است . دیگران واقعیت های وجودی هستند که هر یک مانند ما از حقوقی برخوردارند ، لازمه به رسمیت شناختن موجودیت دیگری به رسمیت شناختن تفاوت های او با خویشتن است . چرا که هر کس با هویت متمایز از دیگری ( به رغم مشتر کات پیوند دهنده ) و نیز با نمود های ریخت شناسی ، زبانی ، قومی ، عقیدتی و کنشی متفاوت قابل تعریف و تبیین است . بنابر این ، برسمیت شناختن حقوق همزاد و معادل برسمیت شناختن وجود است ، آن گاه است که به رسمیت شناختن تفاوت ها و نوع زیستن ها ممکن خواهد بود . در طول تاریخ البته ، شناخت مشترکات و تمایزات انسان ها عمیق تر شده و علاوه برآن نفس اختلافات و تمایزات طبیعی و غیر طبیعی و اکتسابی نیز بیشتر و بیشتر شده است .
روند شناختی و تاریخی فوق ، فرایندی است که بشر را از ضعف به قدرت سوق داده و راهنمایی کرده است . ایده انسان قدرتمند ( خلیفه ) را می توان از نقطه نظر مبداء معرفتی به اراده الهی منتسب نمود .
در خصوص تکریم حریم دیگران و ممنوع داشتن تعدی به آن ها ، استنادات فراوانی وجود دارد ؛ که به یکی از آن ها اشاره می شود:
یا ایها الذین امنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل ... ای کسانی که ایمان آورده اید اموال یکدیگر را به باطل و از طریق نامشروع ) نخورید ... ( نساء 29 ) .
لا یحل مال امرء مسلم الا بطیبته نفس منه ، مال فرد مسلمان بر کسی حلال نمی شود مگر با رضایت خاطر وی .
4-4 - ضرورت دفاع از حقوق دیگران
براساس قاعده زرین عام اخلاقی از آنجا که دوست داریم دیگران حقوق ما را رعایت کنند و در برابر تظلم خواهی ما واکنش نشان داده و ما را برای گرفتن حقمان یاری دهند ؛ ما نیز موظف خواهیم بود دفاع از دیگران را وظیفه انسانی خویش بدانیم و فارغ از این که حق چه کسی ، از چه ملیت و مذهب و رنگی پایمال شده است ؛ به یاری او بشتابیم .
علاوه بر آنچه از شریعت عقل استنباط می شود ، در شریعت وحی نیز با پشتوا نه های عمیق برای اجرا ؛ بر اهمیت آن تاکید و آن را از مصادیق دفاع مشروع قلمداد نموده است . لذا بیان می دارد : یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین ان یکن غنیا او فقیرا فالله اولی بهما فلا تتبعوا الهوی ان تعدلوا و ان تلوو او تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبیرا ؛ ای کسانی که ایمان آور ده اید ، کاملا قیام به عدالت کنید . برای خدا شهادت دهید اگر چه به زیان شما یا پدر و مادر و نزدیکان باشد ، اگر آن ها غنی یا فقیر باشند ، خداوند سزاوارتر است بنابراین از هوا و هوس پیروی نکنید که از حق منحرف خواهید شد و اگر حق را تحریف کنید و یا از اظهار آن اعراض نمایید ؛ خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است ( نساء 135 ) . یا بیان می دارد : ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا ، شما را چه شده که به مبارزه در راه خدا و برای مستضعفین از مردان و زنان و کودکان اقدام نمی کنید ، کسانی که ( از بی پناهی ) بیان می دارند : خدایا ما را از این قریه که تنها ستم رایج است رهایی بده و برای ما از نزد خودت یاری بفرست ( نساء 75 ) .
در ادامه آموزه های شریعت وحی ، یکی از مهمترین وجوه ارسال رسل و یکی از اساسی ترین پیام پیامبری را لیقوم الناس بالقسط معرفی نمود ؛ یعنی رسولان با دلایل روشن ، کتاب و میزان آمدند تا مردم به عدالت قیام کنند( حدید 25 ) .
از پیامبر ( ص ) نیز نقل شده که ؛ عونک الضعیف من افضل الصدقه ، یاری تو به ضعیفان یکی از بهترین بخشش هاست . از نقطه نظر فقهی نیز ، دفاع از جمع یا دفاع از ضعفا و مظلومین ، وجوب فوری و کفایی دارد . به طوری که ترک آن و یا فرار از عرصه دفاع گناه بزرگ است و مستوجب عقوبت خواهد بود .
5-4 - ضرورت پایبندی به اخلاق انسانی و قواعد مربوط به خرد جمعی برای زیست مسالمت آمیز
تقدم مفهومی اخلاق و عقلانیت براحکام و آموزه های دینی ، همانند تقدم تقوای اولیه بر تقوای محصول شریعت ، ضرورت تقدم و رعایت حق الناس بر حق الله را ؛ برای همگان آشکار می سازد؛. هر چند واضع هر دو و نیز آمر به هر دو یکی است .
رعایت حقوق حقه مردم یا حق الناس ، می تواند به انسان ها کرامت بخشیده و زندگی مسالمت آمیز و عاری از هرج و مرج را به ارمغان آورد .
در معارف دینی نیز ایمان ارزشمند ، آن است که به انواع ستم آلوده نشده باشد . ستم موصوف عام است و شامل هرگونه تعدی ، از عدول از تقوای اولیه یا اخلاق پیشادینی و انسانی گرفته تا مصادیقی که به تصریح شریعت وحی ناروا تلقی می شوند ، امتداد می یابد . چنانچه فرمود : الذین امنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون ، آن ها که ایمان آوردند و ا یمان خود را با ستم نیالودند ایمنی و هدایت یافتگی برای آنان خواهد بود ( انعام 82 ) .
6-4 - پایبندی به فردیت
حق الناس ، وقتی معنای واقعی خود را می یابد ؛ که فردیت حقوقی و نه اخلاقی فربه شود . یعنی به نام جمع گرایی حق فرد تحت الشعاع قرار نگیرد . لازم به یاد آوری است که فردیت موصوف ، نه حق گرایی را در محاق می برد و نه اصول مسلم مربوط به همگرایی ، وحدت و همکاری بین فردی و اجتماعی را ؛ خدشه پذیر می سازد . بلکه حرف این است که همه حقوق انسانی فرد فرد جامعه ، بدون در نظر داشتن نوع گرایشات هویتی ، اعتقادی یا سیاسی و اقتصادی آنان کاملا رعایت شود ؛ آنگاه در قوانین و مقررات به طور طبیعی ، حقوق جمع متشکل از افراد محترم ، تامین خواهد شد .
وقتی تعهد به حقوق فردی، در عرصه های فرهنگ ، قانون و توسط حاکمان الزامی و گریز ناپذیر شود ، آنگاه انسان قدرتمندی که حق انتخاب داشته باشد ظهور می کند واز جمله می تواند در راه شقاوت یا سعادت رشد کند چنانچه فرمود کلا نمد هوالاء و هوالاء من عطاء ربک ، و ما به هر دو فرقه دنیا طلب و آخرت جو به لطف خود مدد خواهیم داد ( اسراء 20 ) . انسانی که مسجود ملک قرار می گیرد نیز با و از چنین فرایندی است ؛ که امکان پدیداری خواهد داشت .
7-4 - حتمیت پاسخگویی هر کس برای تضییع حقوق دیگران
نوع پنداشت ها از حتمیت و قطعیت پاسخگویی در برابر تضیع حق و حقوق ، اعم از این که دیگر مردمان باشند و یا خدای قادر و سریع الحساب و منتقم باشد ، هر یک در مراتبی انسان را به حسابگری و مراقبت در رفتارها وا می دارد . لجام گسیختگی افراد بی بند و بار ، خودکامگی و استبداد ورزی قدرت ها و علت بروز بسیاری از آسیب های اجتماعی و سبب فراوانی ستم بین فردی ؛ تا حدود زیادی به استبعاد از پذیرش معاد و دور از ذهن تلقی کردن حساب و کتاب دقیق برای رسیدگی به اعمال است . اصولا ، یکی از کارکردهای مهم دین پر کردن همین خلاء می باشد . لذا آیات فراوانی از قرآن کریم ، به بیان حقیقت نشئه دیگر و حساب و کتاب آخرت اختصاص یافت و مقدم برآن آموزه های دینی خواستار آمادگی همگان برای ورود بدون تبعیض و حتمی به آن عرصه بدون بازگشت ، پر مخاطره و دشوار مطالب مفصلی را بیان داشته است . از جمله فرمود : برگشت همه اعمال به خود شماست ، ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساءتم فلها ، اگر نیکی کنید به خودتان نیکی کرده اید و اگر بدی کنید باز هم به خودتان می کنید ( اسرائ 7 ) . در شریفه دیگر می فرماید : باز و خواست قیامت حق است و همگانی ، فلنسئلن الذین ارسل الیهم و لنسئلن المرسلین ، از وظایف و مسوولیت های همگان ، از آن ها که رسول الهی بوده اند و از آن ها که مامور به گرفتن پیام بوده اند ؛ از همه در مورد حسن عملشان سوال می شود ( اعراف 6 ) . در جایی دیگر در خصوص حتمیت سوال بیان می دارد : وقفوهم انهم مسئولون، آن ها را نگه دارید ، چرا که آن ها تا زمانی که به نحوه ادای مسوولیت های خود پاسخ نداده باشند ، حق عبور از عرصه قیامت را ندارند ( 37 صافات 24 ) . قرآن کریم نتیجه را نیزدر قالب گزارشات حق خود بیان می دارد : فاما من طغی ، و اثر الحیوه الدنیا ، فان الجحیم هی الماوی، آن کس که طغیان و سرکشی کرد و زندگی دنیا را (بر آخرت ) ترجیح داد ، جایگاه او دوزخ است ( نازعات 29 ) .... و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی ، فان الجنه هی الماوی، اما آن کس که از ایستادن در محضر پروردگارش بیمناک است و نفس را از هوی و هوس باز می دارد ، بهشت جایگاه اوست ( نازعات 41 ) . استفاده ای که می توانیم از این آیات و آیات مشابه داشته باشیم ؛ آن است که اولا، هیچ یک از گونه های متفاوت از تعدی و تعرض به حقوق دیگران ، از سوی حق بی پاسخ نخواهد ماند . ضمن این که ، تاکید قرآن کریم در این صحنه بازو خواست در حیات اخروی ؛ بر فرد و پاسخگویی اوست ثانیا ، از مسوولیت جمعی فرد نیز سوال می شود به این معنا که مسوولیت و تکلیف متوجه منویات و رفتار فرد است ثالثا ، تاکید بر جمع در پاسخگویی ( بجز مواردی که مسوولیت فرد در جمع محسوب می شود ) ، وجود ندارد . از سه مساله فوق ؛ به سهولت فردیت از راه حتمیت پاسخگویی فرد در برابر خدا ، قابل استخراج می باشد .
5 - تدبیر دین در تحکیم حقوق مردم یا حق الناس
با توجه به مباحث فوق ، می توان نقش دین را در استقرار مفهوم حق الناس به شرح ذیل خلاصه نمود :
1-5 – جعل الهی حقوق برای مردم
حرمت از بین بردن حقوق مردم ،
دین تضیع حقوق دیگران و تجاوز به حریم آنان را ممنوع کرده است .
دعوت دین به ادای حق الناس ،
قواعد مربوط به دین ( آیه 285 بقره ) ، ادای امانات و تعهدات ، وفاداری به وزین وکیل دقیق و مستقیم ، قاعده لا ضرر ، نهی اکل مال حرام و نهی از دست اندازی به مال یتیم و بسیاری از موارد انکار ناپذیر دیگر ؛ همگی خواهان رعایت دقیق و بی کم و کاست حقوق غیر شده اند .
حقوق وضع شده الهی برای مردمان ، به تناسب توسعه انسانی در ادراک و عمل توسعه می یابد و به نسبت احساس نیاز و خواست آنان ؛ در چارچوب عوامل پیش برنده و بازدارنده محیطی و فکری ، محقق شده و عینیت می یابد .
2-5 – دعوت دین به حقوق اخلاقی ؛ دین علاوه بر دعوت به ادای حقوق مردم ، به حقوق اخلاقی دعوت کرده است . اصولا، یکی از عوامل مهم زیست مومنانه پایبندی به این حقوق و امور اخلاقی است .
خوش خلقی و مدارا با مردم ؛
عفو و گذشت از دیگران ؛
یاری مستمندان و محرومان ( فرمان به انفاق ) ؛
وجوب خمس و زکات و ... ؛
تعبیه بزرگداشت بزرگان و عالمان ، همسایه ، حقوق پدر و مادر ، یتیم ، کودک و ... .
یادآوری : توضیح این که ، واقعیت های تاریخی و شواهد این عصری در جامعه ما و سایر جوامع حکایت از بکار گیری آگاهانه یا نا آگاهانه دین ؛ برای تضییع حقوق مردم دارد . گاهی قدرت های بازدارنده سیاسی- اجتماعی خلیفه گرا و مستبد ، گاهی به سبب تقدس آفرینی افراطی و البته موهوم برای برخی از اولیاء دین و حق تقدم الهی آنان برای حکومت بر بشر ، گاهی با زدایش غیر موجه اخلاق و عقل در برابر مفاهیم دینی برای هدایت به اصطلاح مومنانه زندگی اجتماعی ، گاهی با ادعای تقدم حقوق جمع بر حقوق فرد و بالاخره در بسیاری از موارد با مغفول ماندن اهمیت این بحث ( حق الناس به عنوان بخش اصلی از مجموعه مفاهیم دینی) در برابر سایر مباحث دینی ، حق الناس به حاشیه رفته و مانع پردازش و گسترش مفهوم آن شده است . آنچه مبرهن است ؛ این که متولیان اسلام تاریخی یا سنتی همانند قدرت های سیاسی و فرهنگی ، تمایلی به گسترش مفهوم حق الناس و دخالت زمان و مکان در توسعه آن ندارد .
ادامه دارد .
+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 18:30 توسط سیدحسن الحسینی
|